علی اکبر منصوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be up the creek: تو درد سر افتادن ، تو مخمصه افتادن،

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not on your nelly: عامیانه انگلیسی بریتانیایی ) - به ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cue the confetti: اصطلاح عامیانه ) cue the confetti ا ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resemble: آیا مثل یک قسمت حذف شده از مجموعه د ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cause any offence: باعث آزرده خاطر شدن، باعث رنجش خاطر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soused: سرخوش، مست

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for a walk: گرداندن، راه بردن، پیاده روی بردن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the long view: نگاه دراز مدت به چیزی داشتن، چیزی ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gamify: Gamification یعنی بازی وار سازی، ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

late credit drop: حذف اضطراری واحد درسی ( در کالج یا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fur flies: اصطلاح ) اینفرمال used to say that ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

booted: صفت ) چکمه پوش، پوتین پوش

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blow one's brains out: عامیانه ) کشتن کسی با شلیک به سر، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow one's brains out: عامیانه ) کشتن کسی با شلیک به سر، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to my great surprise: در کمال تعجب من، بر خلاف انتظار من ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to my great surprise: در کمال تعجب من، بر خلاف انتظار من ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take aim at: - هدف گرفتن، ( به سوی چیزی ) نشانه ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take aim at: - هدف گرفتن، ( به سوی چیزی ) نشانه ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all pervading: صفت ) - کاملا فراگیر، همه فراگیر، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all pervading: صفت ) - کاملا فراگیر، همه فراگیر، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agrope: قید ) حین نوازش، حین دستمالی کردن، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a dig: Take a dig at someone اصطلاح ) به ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a jab: اصطلاح ) مترادف با اصطلاح Take a ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bring pressure to bear on: اصطلاح ) اعمال فشار برای وادار کرد ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to one's feet: برپا شدن، برخاستن، از جا بلند شدن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

how so: چطور مگه - He doesn't want to go ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

size of fine: میزان غرامت، میزان جریمه، مقدار جری ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

would give one's right arm: اصطلاح ) معنای کلمه به کلمه ) دست ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at ease: آزاد، آزاد باش! فرمان آزاد باش فرم ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tell it to the marines: اصطلاح ) عامیانه چه حرفها! کم دروغ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell it to the marines: اصطلاح ) عامیانه چه حرفها! کم دروغ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pander: دیوث، زن قحبه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter how you slice it: اصطلاح ) این اصطلاح برای مواقعی اس ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out with it: حرفت را بزن، هر چی تو سرته بگو، هر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out with it: یالا، حرفت را بزن! هر چی تو فکرت می ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost dearly: گران تمام شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plug away at a task: بدون وقفه و با جدیت تمام کار کردن و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plug away at a task: بدون وقفه و با جدیت تمام کار کردن و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

picnicker: پیک نیک رونده، گردشگر، کسی که به پی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picnicker: پیک نیک رونده، گردشگر، کسی که به پی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puerpera: زائو، زنی که تازه زایمان کرده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loose cannon: آدم نا متعادل، غیر قابل پیش بینی، غ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cry uncle: اصطلاح ) از آمریکای شمالی به معنای ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water down: رقیق کردن، آبکی کردن، از غلظت کاستن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

child prodigy: کودک نابغه، بچه با استعداد

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give heed to: - توجه کردن به. . . ، - اهمیت داد ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a close brush with death: تا دم مرگ رفتن،

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you're a caution: اینفرمال ) اصطلاحی برای توصیف یک ش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oil refining: پالایش نفت

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oil refining: پالایش نفت

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soused: سرخوش، مست

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put out feelers: زیر زبون ( کسی ) را کشیدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put out feelers: زیر زبون ( کسی ) را کشیدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

papier mache: پپیه مشه یا پاپیه ماشه، کاغذ جویده ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

papier mache: پپیه مشه یا پاپیه ماشه، کاغذ جویده ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بادمجان بم افت نداره: سه تا معادل انگلیسی برای این ضرب ال ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you wish: به همین خیال باش!

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

focus of attention: کانون توجه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

focus of attention: کانون توجه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clever boots: اصطلاح عامیانه بریتانیایی ) صفت یا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smartarse: اصطلاح عامیانه کنایه آمیزBr ) مترا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smartarse: اصطلاح عامیانه کنایه آمیزBr ) مترا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funny business: دغلبازی، حیله گری، کلاهبرداری، فعال ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag of tricks: اینفرمال ) ترفند ها، فوت فن و مهارت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

light pollution: آلودگی نوری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light pollution: آلودگی نوری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one's goose is cooked: اصطلاح ) تو دردسر افتادن، به فاک ر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cook one's goose: اینفرمال ) دخل کسی رو آوردن، برای ک ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serve as a role model: به مثابه یک الگو بودن /شدن بمنزله ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve as a role model: به مثابه یک الگو بودن /شدن بمنزله ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a fool of oneself: کسی را احمق فرض کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

don't take me for a sucker: منو احمق فرض نکن، مترادف با اصطلاح ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't take me for a sucker: منو احمق فرض نکن، مترادف با اصطلاح ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recovered: صفت پیدا شده، یافت شده، نجات یافته، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weave in and out: پیچ خوردن و رد شدن، لایی کشیدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you've got me there: من هم نمی دونم

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jet set: طبقه اشراف ، از ما بهترون

٦ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: زنگ تفریح، فرصت خوبی برای بچه هاست ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: جودی بهش اجازه میدهد تا اول خودش رو ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: اون فقط نیاز داشت که خشم و دق و دلی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: این لباس یک ایده/ابتکار از طراح است ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: مجسمه ساز آوانگارد ( پیشرو ) ، اشیا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: من در اپارتمان پرزرق و برق اونا، تا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get used to: بهتره به انجام آنچه که به شما گفته ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get used to: بعدا از یک مدتی، به همه این سر و صد ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get used to: بزودی به کار عادت میکنی.

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get used to: برای عادت کردن به ریزه کاری های اجت ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get used to: عادت کردن به آداب و رسوم یک کشور دی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: موضوع بحث، موفقیت یا شکست مذاکرات ت ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: افتخار ملی در گرو این مسابقه بین فر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: جایزه شرط بندی یک جایگاه در فینال ا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: اگر کمکهای اورژانسی بزودی به شهر نر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: افتخار خانوادگی در معرض خطر است.

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: آینده بشریت در معرض خطر است.

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at stake: غرور ملی در گرو بازی هفته آینده مقا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: او در تصادف متحمل چندین جراحت شده ا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: شرکت امسال ضررهای سنگینی را متحمل ش ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: چندین مسافر قطار متحمل صدمات جدی در ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stir up: قبل از رنگ زدن/نقاشی، باید رنگ را ک ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stir up: هدفشان تحریک احساسات/برانگیختن عواط ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uplifted: دستی که بالا آمده تا از روی شادمانی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uplifted: عشق سربلند و مورد ستایش قرار خواهد ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: دوست ندارم با مدیر، موقعی که بدخلقه ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: ما باید تمام مشکلات احتمالی را به ح ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: او نمی داند چگونه با این مشکل کنار ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: هنگامی که مبارزه تمام می شود، ما هم ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: من گرفتار شدن در ترافیک سنگین را در ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: ما اصرار بر شرکت شما در این برنامه ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: مقامات امروز تاکید بر احتیاط داشتند ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: مقامات بهداشتی خواستار آن شدند که ه ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: ما از شما تقاضامندیم که همه تدابیر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: تمایل به/اشتیاق به نگاه کردن تقریبا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: من یک اشتیاق مهار نشدنی برای فریاد ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: من یک تمایل ناگهانی برای زدن قوری ب ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: او در مقابل میل به فرار مقاومت کرد/ ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: شما نمیتوانید هر بحثی را با جر و بح ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: آنها خیلی زود به شرایط خو خواهند گر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: باران سنگین ممکن است آب و هوای متغی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: روش قدیمی برای حل وفصل نزاع، انتخاب ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: من نمی خواهم به دوم شدن قانع بشم.

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: یک روزی میخواهم که تشکیل خانواده بد ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just so: همه چیز می بایست خیلی دقیق انجام می ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spree: یک خرید بی بند وبار/لجام گسیخته/بی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: حمله صرعی، تشنج صرعی

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bond: زندانی موفق به فرار از غل و زنجیرش ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move up: جابجا شو جان، و اجازه بده تا خانم ب ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move up: نردبان را محکم بگیر و هر بار یک پله ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move up: اگر کمی جابجا بشید برای یک نفر دیگر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brim: بهتره از لبه اضافه بیاد تا از انتها ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brim: او سراسر لبریز از خوشحالی بود!

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brim: لیوان لبالب پر بود!

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus: همه کهنه سربازان جنگ جهانی دوم، یک ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus: کمیسیون با حذف سیستم بحث برانگیز پر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus: شرکت قبلا به سهامدارنش بر حسب صلاحد ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top down: برخی از کسانی که به یک شیوه مدیریتی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: یه بار دیگه جیکت دربیاد عصبانی میشم ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: اون مبارز دو تا مشت به چانه حریفش و ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get going: بهتره که برای مطالعه اون کتاب دست ب ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get going: بیایید بریم وگرنه آنها یک گروه تجسس ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: من برای تعطیلات تابستان امسال، آنتی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: دوست داری امروز عصر بریم بیرون?

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: من برای مهمونی بالماسکه یک دست لباس ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get going: من قرار است هفته آینده کار تزئینات ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get going: یالا بچه ها، بهتره راه بیفیتید/ بای ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: جوجه های تازه سر از تخم درآورده، بر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: دزدکی به کار مردم سرک کشیدن بی ادبی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: بچه ها اومدند تا از گوشه راهرو به ا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

workweek: یک هفته کاری چهل ساعته، در ایالات م ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

workweek: میانگین روزهای کاری در یک هفته، تقر ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambiance: رستوران با نورپردازی ملایمش یک محیط ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ductus: اکثر نوزادان تا 72 ساعت پس از تولد، ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sum: مجموع پنج، ده و بیست، میشود سی و پن ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gotcha: گرفتم! دبی یک دسته گل به نوئل هدیه ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gotcha: مچتو گرفتم! تو آخرش مجبور میشی اون ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ali: دکتر علی با بینی بالا کشیدن مخالفت ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: وزغ رنگش را تغییر داده بود تا با مح ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: تخم مرغ ها را یکی یکی اضافه کنید، ه ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: کره و شکر را با هم بزنید، سپس تخم م ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: رنگ فرش ست نیست.

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: عصاره لیمو، پوست لیمو و گردو را با ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: پرده هایی انتخاب کنید که با دکوراسی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: اون همچنین برای اینست که بفهمیم باد ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: ( ضرب المثل ) یکنفر ممکن است به دار ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: نفرت، ( درست ) به همان اندازه عشق، ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: ( ضرب المثل ) : ( بخاطر دزدی ) به د ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: گفتار خوب و کردار بد، به همان خوبی ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resemble: تو به مادرت خیلی شبیه هستی.

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

driveway: او ( آقا ) وارد راه ورودی جلوی پارک ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

driveway: من در راهروی ورودی پارکینگ ایستادم ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperous: امید که شما شاد و کامروا باشید!

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lurch: رابطه آنها به نظر می رسد از یک بحرا ...

٦ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill in: میتونی بجای من بری سرکار? / میتونی ...

٦ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commutate: بازرگانی ) دگرسان ساز کردن روش یا ن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eve teasing: آزار و اذیت جنسی زنان در مکان های ع ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

godman: 1 - عیسی مسیح ( ع ) ، 2 - یک مرد مق ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baja: یک کلمه اسپانیایی است به معنای پایی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backflip: بصورت وارونه پشتک یا معلق زدن بخصوص ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am up to my neck in work: یه عالمه کار ریخته سرم، خیلی کار دا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm up to it: 1 - من آمادگی اش را دارم، من آمادگی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

other things being equal: اگر اتفاق غیرمنتظره ای رخ ندهد، با ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you took a lot of trouble to come here: اصطلاح " قدم رنجه فرمودین" یا "خیلی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قدم رنجه فرمودین: با توجه به رایج بودن این اصطلاح در ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somatosensation: حس لامسه، touch بطور کلی شامل حس گر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead of night: نیمه شب، دل شب، تاریکی نیمه شب، ظلم ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead of winter: وسط زمستان، چله زمستان ( اینجا dead ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hackneyed: لوث، لوث شدن، چیزی که در اثر تکرار ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fusion restaurant: رستوران تلفیقی یا ترکیبی، رستورانی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

god almighty: خداوند قادر،

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

god almighty: خداوند قادر،

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on fleek: شیرین، خوب، آرام، دلنواز، با مزه، ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlive oneself usefulness: کارایی و اثربخشی خود را از دست دادن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign something over: سند ( مالکیت ) زدن به نام کسی ، انت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

max out: The car maxed out at 85 mph ماشین ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

max out: The car maxed out at 85 mph ماشین ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put years on someone: اصطلاح ) اگر چیزی put years on some ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taking a stand: موضع گیری

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موضع گیری: Taking a stand، مثلا موضع گیری علیه ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nightmare: کابوس شبانه، مثال Did you get a nig ...

٦ ماه پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری