علی اکبر منصوری گندمانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overfishing: صید بیش از حد ماهی، صید بی رویه، ما ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

peter out: رفته رفته کاهش یافتن، تدریجا محو شد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bucket: اصطلاح غیررسمی و عامیانه در شمال غر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

alpha: به معنای تیپ یا شخصیت غالب و سلطه ج ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rubbernecking: گردشگری فاجعه یا disaster tourism ا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get around: اصطلاح ) اجتناب کردن، طفره رفتن و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set on fire: این اصطلاح و اصطلاح Set something o ...

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

see out: بدرقه کردن یا همراهی کردن تا دم درب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in style: شیک، مد روز، اصیل، مدرن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

giddy up: 1 - از این واژه برای دستور دادن به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pack up: چمدان را بستن! جمع و جور کردن همه و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep an eye out: گوش بزنگ بودن، مترصد بودن، حواس جمع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

concrete jungle: جنگل بتنی، که ساختمان های یک شهر یا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

have someone do something: کسی را برای انجام کاری سازماندهی کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

poised: صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take a crack at: اصطلاح ) Take a crack at somethin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

up ahead: کمی جلوتر، there is a gas station u ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bummer: Buzzkill , ضد حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pull yourself together: اصطلاح ) یه سر و سامانی به خودت بد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be my guest: راحت باش! هر طور راحتی! هرجور عشقت ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch: او پسر را وقتی که سعی داشت فرار کند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slip out: عبارت یا عبارت فعلی ) یعنی ( یهو ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

already: دیگر، دیگه، به این زودی، هنوز هیچی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

top up: 1 - پر کردن حساب یا کارت اعتباری، ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

simultaneously: بطور همزمان، توأمان،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

never mind: مهم نیست، بی خیال، فکرشو نکن!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

compliance: پایبندی و تبعیت، تمکین ( از کسی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gotcha: مخفف "I have got you" ، این اصطلاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

distract: I was distracted حواسم پرت شد، حواس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

interest: موردنظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

your honor: عالیجناب، قربان، ( واژه ای است که ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clickbait: اصطلاح اینفرمال اینترنتی ) محتوا یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

podcast: 1 - اسم ) یک فایل صوتی دیجیتالی قاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stalking: Stalking به معنی تحت نظر داشتن، کمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stand for: 1 - اسم ) مخفف، سمبل، علامت مثال: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hard wired: صفت ) 1 - ذاتی، فطری، بالفطره، طبیع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make an impression: اثر گذاشتن، تأثیر گذاری ( بر روی کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wispy: نازک، پر مانند، کم پشت، نامنظم، مبه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lemon: اتوموبیل ) اصطلاح عامیانه امریکایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blow off: 1 - اعتنا نکردن به، محل نذاشتن، سلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

avant garde: Avant - garde ) آوانگارد یک کلمه فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fluff: فلاف، یک فن فیک ( داستان پردازی خیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stomp: راه رفتن با عصبانیت، کوبیدن محکم پا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

roast: اصطلاح عامیانه ) انتقاد شدید، گله ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at stake: 1 - در معرض خطر، در مخاطره 2 - موضو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

knock over: 1 - به زمین زدن، کسی یا چیزی را به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

knockout: علاوه بر معانی فوق: عامیانه ) شخص ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break a leg: اصطلاح ) آرزوی موفقیت برای یک نفر ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

peer review: به دقت بازنگری کردن، کارشناسی کردن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refugee: فرقش با immigrant اینست که refugee ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

millennia: هزاران سال! For millennia, salmon ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pace: حرف ندا ) برای بیان مخالفت با کسی ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: اصطلاح ) Speak ( talk ) of the devi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reinvent: بازسازی، دوباره از نو ساختن! You n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

urge: تمایل، انگیزه، اشتیاق! مثال: The u ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

point of view: نقطه نظر، دیدگاه، منظر، نگرش! The ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shopping spree: - از این مغازه به اون مغازه رفتن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

holy moly: عامیانه ) حرف ندا ) برای بیان حس ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

seizure: پزشکی ) تشنج، نوعی حمله مغزی که در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cross out: فرق cross out با cross off اگر مثل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

beg the question: 1 - سؤالی را مطرح کردن، مسأله خاصی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make the most of something: اصطلاح ) حداکثر استفاده و بهره را ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ground: علاوه بر معانی فوق: گذشته فعل grind ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

so be it: خوب پس بذار باشد! بسیار خوب، پس با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

neverland: - سرزمین رویایی، ناکجاآباد، هیچستان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

head out: 1 - راهی شدن، عازم سفری شدن، رهسپار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

defeat: نکته جالب در مورد Defeat ) اگر بعن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

around the corner: نزدیک، عنقریب، همین نزدیکی ها، همین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

incurred: ( از فعل incur ) Incurred موجب شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

apear: اون appear هست که شما معنی کردید ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

هاریکا: اسم ترکی هست و به معناهای خوشگل، زی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

having said that: - علی رغم آنچه که گفته شده! - با ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

heroine: به نظر من اون سه تا جمله اول Heroi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

split: با spilt اشتباه گرفته نشود! Spill, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سلام برسون: عبارت سلام مرا برسون یا از طرف من ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wicked: عامیانه جدید ) شگفت انگیز، معرکه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

twerk: قر دادن، بالا و پایین انداختن باسن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ran into: برخورد کردن، تصادفی به چیزی برخوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sure thing: به معنی خواهش میکنم، قابلی نداشت، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resident evil: شیطان مقیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

date back: ( عبارت فعلی ) قدمت داشتن، به تار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here we go: شروع کنیم !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

date from: قدمت تاریخی داشتن از. . . ، ( مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrap: پایان یک دوره فیلمبرداری یا ضبط ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

push through: از سد چیزی گذشتن، مانعی را ( بزور ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

back home: یعنی در زادگاه یک شخص، یا جایی که آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

don't mention it: در پاسخ به کسیکه از شما تشکر کرده ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

goody goody: غیررسمی ) بچه مثبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the more the merrier: ضرب المثل برای موقعیتهایی مثل عروسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

driveway: به راه ورودی ( کوتاه و اختصاصی ) گف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nailed it: برنده شدن، درست به هدف زدن، موفق شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit the nail on the head: عامیانه ) دقیق به هدف زدن ، دقیقا م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break for: دویدن سریع به یک طرفی به منظور فرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break into: علاوه بر معانی فوق: ( بر اساس دیکشن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit the spot: اصطلاح، خودمانی چسبیدن ( برای نوشید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cum: مایع منی ( اصطلاح عامیانه پورنوگراف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drop dead: به دو معنا میباشد 1 - برای تاکید بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sick: ( علیرغم اینکه همه میدانیم این کلمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

browsing: نگاه کردن ( به ویترین مغازه ها ) مث ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

badass: خفن، باحال، چشمگیر و عالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sucks: مزخرف، بد، چرند، دست و پا چلفتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

day in day out: عامیانه ) هر روز خدا!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

single: تک آهنگ، آلبوم تک آهنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

headshot: 1 - عکس گرفته شده از صورت ( مثلا عک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here you go: شروع کنید! - بفرمائید، خدمت شما!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take a break: استراحت کوتاه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

freaking: اصطلاحی برای تاکید بر آنچه که میگوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fucking: معادل freaking و frigging که اصطلاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

as long as: به شرطی که ( عبارت قیدی ) مادامی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

application: تقاضانامه رسمی و معمولا بصورت مکتوب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

negotiate: راه حل پیدا کردن، گذر کردن ( از موا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drop off: - کاهش یافتن، افت کردن! - پایین ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cynical: مسخره کننده، کسی که به شکل طعنه آمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come along: با من بیا ( پیش بیا، بیا جلو )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take a back seat: 1 - با میل خود از کاری عقب نشستن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

have a seat: بفرمائید بنشینید ( این عبارت نسبت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carry on: اسم ) : بار، چمدان، توشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fall over: سرازیر شدن ( در مورد آبشار ) - لبری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dress code: عرف پوشش ، منظور اینکه افراد در یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dedicated: صفت ) متعهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take offence: رنجیده شدن، ناراحت شدن از ( کسی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

miss out: فرصت از دست دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take up: پر کردن زمان یا مکان ) مثال برای هر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get used to: عادت کردن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bank teller: کارمند تحویلدار بانک، کسیکه بطور مس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get bumped: کنار گذاشته شدن از پرواز، ( وقتی یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hustle and bustle: جنب و جوش، شور و شوق ، سر وصدا های ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fill out: پر کردن کلی یک سند یا یک فرم، ( فرق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fill up: کامل پر کردن، ( فرقش با fill اینست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get lost: گم شدن، محو شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: تغییر موضع، پروسه یا دوره زمانبر ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch up with: 1 - رسیدن به ( کسی یا چیزی ) You go ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take the bull by the horns: گرفتن گاو ( نر ) بوسیله شاخ هاش، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

plenty of: مقدار کافی از . . . ( مثلا، plenty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

you nailed it: تو موفق شدی، تو کارت رو عالی انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i told you so: من که بهت گفتم یا من که بهت هشدار د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

taken: وقتی کسی می گوید I'm taken یعنی فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

burst into tears: زیر گریه زدن، به یکباره زیر گریه زد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

roll out: معرفی عمومی یک محصول،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fandom: 1 - شیفتگی، طرفداری، هواخواهی ( از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hop in: اصطلاح خودمونی ) همون "بپر بالا" خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pileup: تصادف زنجیره ای، تصادف های سریالی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carry around: این جا و آنجا حمل کردن ( کسی یا چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bake: پختن بر روی اجاق گاز ( فرق بین bake ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

binder: کلاسور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

would you mind: ترجمه لغت به لغت آن زیاد برای ما فا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

candy bar: آبنبات یا شکلات های شمش مانند، شکلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

don't get me wrong: منظور من را اشتباه برداشت نکن، Do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here we go again: دوباره شروع شد! مثال Oh Jeez, Here ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

call for: تقاضا کردن، احضار کردن چیزی یا کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i'm running late: 1 - دارد دیرم می شود 2 - دیر می رسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

it's a deal: اصطلاحی است که برای مواقعی که شما ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give someone a lift: 1 - کسی را با ماشین به جایی بردن ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get your own way: حرف خود را به کرسی نشاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get the hang of something: لم کاری یا چیزی را فراگرفتن، قلق چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

god forbid: خدای ناکرده!، خدا نکند!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

starving: گرسنه ( صفت )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick up line: روش مخ زدن جنس مخالف، شیرین زبونی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hookup: با کسی رابطه جنسی شروع کردن، با کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hook up with: 1 - شروع کردن یک رابطه جنسی با کسی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cheer up: شاد باش، غصه نخور، خوشحال باش! chee ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deal with it: باهاش کنار بیا، بهش رسیدگی کن، حل و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

facade: ظاهر مصنوعی، ظاهر کاذب، نقاب، صورتک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come across: به معنای تصور ایجاد کردن، به نظر رس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

goose bumps: حالتی از پوست که در اثر عواملی مثل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fellowship: دوره تخصصی تکمیلی ( فلوشیپ )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

undergo: تحت چیزی قرار گرفتن، ( بیشتر برای ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

account: روایت، توضیح، توجیه،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overlook: نادیده انگاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

questionnaire: فرقش با test , exam, quiz اینه که س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

you bet: ( بله ) حتما! مطمئنا! مطمئن باشید! ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i bet: 1 - به معنای : شرط می بندم ( برای م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: اصطلاحی برای نشان دادن اینکه شما آم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clown: دلقک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look around: 1 - نگاهی به اطراف انداختن، به دور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reclaim: بازیافت کردن زباله، فرقش با recycle ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

charged: احساسی، پر تنش، پر هیجان، هیجان انگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tied up: اصطلاح ) مشغول بودن، دست کسی بند بو ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری گندمانی