پیشنهادهای افشین گلچین (١٥٧)
بار خود را زمین گذاشتن
هر روز یکی. . . . هر روز یکی یکی هر روز جدا. . . . . . . . . جدا جدا
قسمت سوم فعل come به جای come میتوان از comen استفاده کرد
کردن. . . . . الان دارم به ان جا می روم
( بیان وسیله یا عامل ) به وسیله ی. . . . . . . . learning english is by copying kind of like a child
ازوسط
"I haven't seen you in forever" "I haven't seen you forever"?. . . . . is not correct ( because of course in reality you have seen that person be ...
Hi, Abadis site have a problem, It's take long time to load or not loading at all. . . . Please fix that. . . . . thank you
در جدیدترین. . . . .
جواب گرفتن. . . . . باز گردانی. . . . . . . پاسخ گرفتن. . . . . . . . جواب دادن
کلمه که به nuous ختم می شود Nuous Total Number of words Ending with Nuous found =9 Nuous comprises of 5 letters. Below are Total 9 words Ending with ...
در حال فعالیت، برقرار
فقط یه جورایی. . . . . . . . .
معنی دادن - منظور داشتن - دربرداشتن
۱ - سوا، دور از هم
تضاد علایق
خراب شده. . . . بد شده. . . . . . . معمولا برای غذا استفاده میشود
بی علاقگی . . . . . بی تفاوتی. . . . عدم نگرانی
نظر به اینکه
به طوری که ، به روشی که
۱. نشان دهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت ( ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۳ ) ، از تهران تا اصفهان. ...
وارونه، ناسازگار
ویتامین موجود در غذاهای با منشاء حیوانی مانند جگر ، ماهی و تخم مرغ که کمبود آن می تواند باعث کم خونی خطرناک شود. این شامل یک گروه سیانید متصل به اتم ...
نادرست اثبات شده. . . . . نادرست نشان داده شده
از خود مطمئن باش
گذاشتن در
به صورت کامل. . . . در کل
خوش شانس داشتن
خواهش
با وجود گفتن این موضوع. . . . . . . . . . . . . . having say that. . . . . . . . . . . . . . . . . با وجود این موضوع که گفته شد. . . . . . having sai ...
( سختی یا درد و غیره ) کشیدن
دوقطبی ساختن. . . . بصورت متضاد در اوردن. . . . . . .
زودتر از
قرار است باشد
این همه به خاطر این. . . ( از اخرش هم همش غلط در امد )
سراسر از اغاز تا انتها. . . . . . . یک کله. . . . . . . بی مکث . بی درنگ . بی وقفه
خاطر جمع کردن
پی بردن، درک کردن، متوجه شدن
دراکثرمواقع. . . . . . . بهتر کردن یا شدن
داخل، موجود، در، درون، برحسب، نسبت به، به. . . . . . . . . در مدت، درظرف
When something/someone is extremely good/tasty/hot/sexy/etc. , anything great
بخدا
تمام مدت
قرار است انجام شود
It' nerve - wracking. . . . . . . . . اعصاب خردکن
دیدن. . . . مشاهده. . . . . . روئیت
به معنی خوردن و نوشیدن هم است. . . . . من الان نهار نه خوردم I'm just not having lunch I'm just not having breakfast I'm just not having coffee
( با خرید ) دل از عزا درآوردن Every so often I treat myself to a meal in an expensive restaurant.
بدین دلیل
صفت . . . . ادامه دار