اسم - صفحه 79
طرب ( عربی ) + انگیز ( فارسی )، مسرت بش، شادی آور، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
دختر
عربی، فارسی طرحان
گنج و ثروت، نام بخش کوهدشت در شهرستان خرم آباد
پسر
فارسی طرخان
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار چینی در سپاه افراسیاب تورانی
پسر
ترکی طرفان
دو طرف چیزی، ( در ادبیات ) یکی از القاب بیست و دوگانه ی زحاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است ...
پسر
عربی طرفه
شگفت آور، جالب، عجیب
دختر
فارسی فواد مهدی
ترکیب دو اسم فواد و مهدی ( قلب و هدایت شده )، از نام های مرکب، فؤاد و مهدی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فور
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی
پسر
هندی فیونا
گل سفید کوچک
دختر
لاتین
گل فیکا
درخت بید
پسر
مازندرانی قائد
رهبر، پیشوا، پیش رو، آن که جمعی از مردم را رهبری می کند، ( در قدیم ) رئیس قافله، کاروان سالار، ( در ...
پسر
عربی قابل
شایسته، لایق، از نامهای خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی قابوس
کاووس، نام پسر وشمگیر از امرای آل زیار، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی ...
پسر
عربی، فارسی قابیل
به دست آوردن، نام پسر آدم ( ع ) و برادر هابیل، معرب از عبری
پسر
عبری قارن
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، ( اَعلام ) ) از خاندان های ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن فایقه
مؤنث فایق، دارای برتری، مسلط، چیره، مؤنث فائق
دختر
عربی فتات
دختر جوان
دختر
فارسی فتح الدین
پیروزی در دین
پسر
عربی فتحعلی
مرکب از فتح ( پیروزی ) + علی ( بلندمرتبه )، نام دومین پادشاه قاجار
پسر
عربی فتنه
عاشق، دلداده، شورش، طغیان، مفتون
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فتوت
جوانمردی، بخشندگی، سخاوت
پسر
عربی فخر
نازیدن، مباهات کردن، سربلندی، سرافرازی، افتخار، ( در قدیم ) مایه ی سربلندی، مایه ی نازش، ( در قدیم ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فخرآفاق
باعث سرافرازی آسمان
دختر
عربی گزل
زیبا، قشنگ
دختر
ترکی گزینه
برگزیده و انتخاب شده، گزیده
دختر
فارسی گژدهم
از شخصیتهای شاهنامه، نام دژدار ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گستهم
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر نوذر پادشاه پیشدادی و برادر طوس سپهسالار ایرانی و جزو سپاهیان کیسرو پا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گشتا
فردوس، پردیس، بهشت، جنت، این واژه قرائتی از رسم الخط پهلوی «vahisht» به معنی بهشت است، این واژه قرا ...
دختر
فارسی گشتاسپ
دارنده اسب از کارافتاده، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی گشسپ
از شخصیتهای شاهنامه، نام جد بهرام چوبین سردار ساسانی
پسر
فارسی گشواد
دارای بیان شیوا و فصیح، ( = کشواد )، دارای بیان شیوا و فصیح است، ( اَعلام ) پهلوان ایرانی، پدر گودر ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گل
نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
اوستایی، پهلوی گل آئین
زیبا، لطیف و با طراوت، ( گل، آئین = ( در قدیم ) جلال و شکوه )، دارای جلال و شکوه گل
دختر
فارسی
گل گل آذین
آرایش گل بر روی ساقه گیاه، ( در گیاهی ) آرایش و چگونگی قرار گرفتن گل ها بر روی ساقه ی گیاهان، آرایش ...
دختر
فارسی
گل گل ارا
آراینده گل ها
دختر
فارسی
گل گل اسا
مانند گل، مرکب از گل و پسوند مشابهت
دختر
فارسی
گل گل افزا
افزاینده ی گل، فزاینده ی گل
دختر
فارسی
گل گل آنا
گلِ مادر، ( گل، آنا ( ترکی ) = مادر )، ( به مجاز ) زیبارویِ لطیف که برای مادر عزیز و گرامی است
دختر
ترکی، فارسی
گل گل اندام
دارای پیکر ظریف و زیبا چون گل
دختر
فارسی
گل گل بالا
کسی که قد و قامتش مانند گل زیباست
پسر
فارسی گل بخش
دارای سرنوشت و تقدیرِ همچون گل، ( مجاز ) همچون گل زیبا و لطیف، [گل، بخش = ( در قدیم ) سرنوشت، تقدیر ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل بهاره
گلِ بهاری، گلی که در بهار می شکفد، ( مجاز ) زیبا و باطراوت، ( گل، بهاره = مربوط به بهار، به عمل آمد ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل بید
گل های معطر و سنبله های نر درخت بید ( بید مشک ) که مصرف دارویی دارد، ( = بیدمشک )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل بیز
گل افشان، گلریز، معطر، خوشبو، ( در قدیم ) ( به مجاز ) عطر افشان
دختر
فارسی
گل گل پاک
گلِ پاکیزه و روشن و درخشان، ( مجاز ) زیباروی با طراوت و پاکیزه، مبرا از گناه، [گل، پاک = پاکیزه، رو ...
دختر
فارسی
گل گل پرست
دوستدار گل
دختر
فارسی گل پناه
پناه گل
دختر
فارسی گل پونه
گل های کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه، ( در گیاهی ) گل های کوچک معطر به رنگ صورتی ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل پیرا
کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است، باغبان، گل کار، گل آرا، پیرایش دهنده ی گل، آن که گل را ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل تابان
( مجاز ) زیباروی، روشن روی، گل درخشان، ( گل، تابان= دارای نور و روشنی، درخشان، روشن ) ( به مجاز ) ز ...
دختر
فارسی
گل گل تاج
تاجی پر از گل
دختر
فارسی گل جو
جوینده گل، خواهان گل، ( مجاز ) دارای لطافت و ظرافتِ طبع، ( گل، جو ( جزء پسین ) = جوینده یا خواهان ) ...
دختر
فارسی
گل گل خواه
گل جو، خواهان گل، جوینده گل، ( = گل جو )
دختر
فارسی
گل گل دامن
گل بدن، گل اندام، ( گل، دامن= آغوش، بغل )
دختر
فارسی
گل گل ریزان
گلریز، گل افشان، گلباران، مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه، ( = گلباران )
دختر
فارسی
گل گل سر
آن که سر و رویی چون گل دارد
دختر
فارسی
گل گل سفید
نوعی از گل سرخ که سفید و خوشبوی می باشد که به هندی گل سبوتی می گویند، گل مشکین، ورد چینی
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل سمین
گلِ ارزشمند، گل خوب و عالی، [گل، سمین = ( به مجاز ) ارزشمند، خوب، عالی] گلِ ارزشمند، خوب و عالی
دختر
فارسی
گل گل سور
گل درخت سور، گلِ درختِ سور، [سور درختی همیشه سبز از خانواده ی سرو با برگ های سوزنی، پوست قرمز و تنه ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل سوری
گل سرخ، گل آتشی از اسفرم ها
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل فروغ
زیبا و لطیف، ( گل، فروغ = روشنایی، نور )، روی هم به معنی نور، روشنایی و فروغ گل
دختر
فارسی
گل گل فشان
گل ریزنده، نوعی آتش بازی، گل افشان، ( = گل افشان )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل گله
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، از فرزندان تور و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گل گیتی
نوعی از گل که برگ های آن از هر طرف سه خار دارد و دو نوع سفید و زرد است، نوعی از گل که برگ های آن از ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل گیسو
گل گیس، دختری با موهایی به لطافت گل، ( = گل گیس )
دختر
فارسی
گل گل میس
زیبا و لطیف، ( گل، مَیس = نام درختی، داغداغان )، گلِ درخت مَیس، گلِ درخت داغداغان
دختر
فارسی، عربی
گل گل مینو
گل بهشتی، زیباروی، پری روی، ( گل، مینو = بهشت )
دختر
فارسی
طبیعت، گل فریمانه
منسوب به فریمان، دارای اندیشه خجسته، ( فریمان، ه ( پسوند نسبت ) )، منتسب به فریمان، ( اَعلام ) نام ...
دختر
فارسی فریمن
زیبا اندیش، خوش فکر
پسر
فارسی فریمند
صاحب زیبایی و شکوه
پسر
فارسی فرین دخت
مرکب از فرین+ دخت ( دختر )
دختر
فارسی فرینار
زیبا روی باشکوه و شکوهمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، نار = انار ) ...
دختر
فارسی فرینام
دارای نام با شکوه و زیبا، ( فری = خجسته و مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند، نام )، نامِ خجسته و ...
دختر، پسر
فارسی فرینای
ماه با شکوه
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی فرینو
دارای شکوه و جلال، ( فرین، او /، u/ ( پسوند دارندگی ) )، ( اَعلام ) نام مزرعه ای در شاهرود
دختر
فارسی فریهام
همراه با خجستگی و شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، هام = هم )، ( به مجاز ) ویژگی ...
دختر
فارسی فریوار
خجسته و با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، وار ( پسوند شباهت ) )، ...
دختر
فارسی فریین
بیننده شکوه و جلال
پسر
فارسی فصیح الدین
دارای روشنی و فصاحت در دین
پسر
عربی فصیح الزمان
آن که در زمان خود در فصاحت از همه بالاتر است
پسر
عربی فصیح الملک
آن که در کشور خود در فصاحت از همه بالاتر است
پسر
عربی فضل علی
بخشش حضرت علی ( ع )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فضیل
دارای فضل
پسر
عربی فغان
افغان شیون، فریاد
دختر
فارسی فغانیش
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه هیتال در زمان حکومت پیروز یزدگرد پادشاه ساسانی
پسر
فارسی فغستان
از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر کید شاه هندوستان و یکی از زنان اسکندر مقدونی
دختر
فارسی فقیهه
داننده ی فقه، ( مؤنث فقیه )، آگاه به فروع احکام شرع
دختر
عربی فلامک
الماس صورتی رنگ، نوعی الماس
دختر
لاتین، هلندی فلق
سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فلور
گل
دختر
فرانسوی
گل فلورا
الهه گل ها و باروری، فلوریا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
دختر
لاتین
گل فلوریا
فلورا، در رم باستان، الهه گلها و بارآوری، الاهه گلها و بارآوری
دختر
لاتین فلک الدین
نام طایفه ای از کردان
پسر
عربی فلک تاج
فلک ( عربی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فلک ( آسمان ) + تاج
دختر
فارسی، عربی فلک وش
فلک ( عربی ) + وش ( فارسی ) مانند آسمان بلند و رفیع
دختر
فارسی، عربی فلکناز
آن که موجب نازش آسمان است، بسیار زیبا، فلک ( عربی ) + ناز ( فارسی )، نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز ...
دختر
کردی، عربی، فارسی گرد
دلیر، پهلوان، دلاور، شجاع
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گرداب
نام پهلوانی ایرانی در سپاه گرشاسب پهلوان نامدار، از شخصیتهای گرشاسب نامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گردآزاد
پهلوان آزاده، از پهلوانان حماسه ملی ایران
پسر
کردی، فارسی گردگیر
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گردو
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر بهرام چوبین سردار ساسانی
پسر
فارسی