اسم - صفحه 81

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فاطمه سلما/f.-salma/

ترکیب دو اسم فاطمه و سلما ( رانده شده از آتش و صلح )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سلوا/f.-selvā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سلوا ( رانده شده از آتش و مایه آرامش )، ( عربی ) از نام های مرکب، فاطمه و سلوا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه ضحی/fateme-zoha/

ترکیب دو اسم فاطمه و ضحی ( رانده شده از آتش و خورشید )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه غزاله/f.-qazāle/

ترکیب دو اسم فاطمه و غزاله ( رانده شده از آتش و زیبارو )، از نام های مرکب، فاطمه و غزاله


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه مانا/f.-mānā/

ترکیب دو اسم فاطمه و مانا، از نام های مرکب، فاطمه و مانا، فاطمه ی ماندنی و پایدار


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه محدثه/f.-mohaddese/

ترکیب دو اسم فاطمه و محدثه ( رانده شده از آتش و سخن گو )، از نام های مرکب، فاطمه و محَدّثه


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه مطهره/f.-motahhare/

ترکیب دو اسم فاطمه و مطهره ( رانده شده از آتش و پاک )، از نام های مرکب، فاطمه و مطهّره


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه مهدا/fatemeh-mahda/

ترکیب دو اسم فاطمه و مهدا ( رانده شده از آتش و آرامش شب )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه یاسمین/f.-yāsamin/

ترکیب دو اسم فاطمه و یاسمین ( رانده شده از آتش و یاسمن )، از نام های مرکب، فاطمه و یاسمین


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطن/faten/

زیرک، دانا، آگاه


پسر

عربی
فالق/fāleq/

شکافنده، [این واژه برگرفته از «فالق الاصباح» به معنی شکافنده ی صبح گاهان، روشن کننده ی صبح و همینطو ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فالقه/fāleqe/

فالق، شکافنده، ( مؤنث فالق )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فام گل

به رنگ گل


دختر

فارسی
فانوس/fanos/

هر چراغی که جایی را روشن میکند


دختر

یونانی
فانید/fānid/

پانید، شکر سرخ، نام نوعی حلوا، ( = پانید )


دختر

عربی
فاکهه/fākehe/

میوه، ( در قدیم ) میوه ( خرما، انگور، انار و غیره )، نوعی حلوا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فایحه/fayehe/

مؤنث فایح


دختر

عربی
فایز

نایل، رستگار


پسر

عربی
فایزه، فائزه

مؤنث فائز، نایل، رستگار


دختر

عربی
فایض

فیض رسان، فایده بخش


پسر

عربی
فایق/fayegh/

دارای برتری، مسلط، فائق، چیره، عالی، برگزیده


پسر

عربی
فایقه/fayeghe/

مؤنث فایق، دارای برتری، مسلط، چیره، مؤنث فائق


دختر

عربی
فتات/fatāt/

دختر جوان


دختر

فارسی
فتح الدین

پیروزی در دین


پسر

عربی
فتحعلی

مرکب از فتح ( پیروزی ) + علی ( بلندمرتبه )، نام دومین پادشاه قاجار


پسر

عربی
فتنه/fetne/

عاشق، دلداده، شورش، طغیان، مفتون


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فتوت/fotovvat/

جوانمردی، بخشندگی، سخاوت


پسر

عربی
فخر/fakhr/

نازیدن، مباهات کردن، سربلندی، سرافرازی، افتخار، ( در قدیم ) مایه ی سربلندی، مایه ی نازش، ( در قدیم ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فخرآفاق

باعث سرافرازی آسمان


دختر

عربی
لی لی ناز/lili nāz/

لی لیِ زیبا و قشنگ، لی لیِ متناسب و موزون، ( لی لی، ناز = قشنگ، زیبا، متناسب، موزون )، ن، ک لی لی


دختر

فارسی
لیال/layal/

در فارسی جمع لولو


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
لیالی

شبها


دختر

عربی
لیام/liam/

محافظ


پسر

فارسی
لیبرا/libra/

آزاده، رها، ( به کسر ب )، آزاد


پسر، دختر

لاتین
لیبه/libe/

عاقل، خردمند، مؤنث لبیب


دختر

عربی
لیدا/lida/

بانوی محترم و گرامی، برگرفته از نام کشور قدیمی لیدیا


دختر

ارمنی
لیرا/lyra/

آوای خوش موسیقی


دختر

یونانی
لیزا/liza/

بنده خالص خداوند


دختر

عبری
لیزان/lizān/

نام ناحیه ای در سرزمین قدیمی اران، ( اَعلام ) نام ناحیه ای در سرزمین قدیمی اران و هم اکنون بخشی از ...


دختر

کردی، فارسی
لیزدا/lizda/

آرامش مادر


دختر

لری
لیسا/lisa/

ستوده شده، نام روستایی در نزدیکی قزوین


دختر

فارسی
لیلا زکیه/l.-zakiye/

ترکیب دو اسم لیلا و زکیه ( شب طولانی و پاک )، ( اسم مرکب ) ( لیلا، زکیه )، لیلای پاک و پاک دامن، ( ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
لیلان/laylan/

نام رودخانه ای در آذربایجان


دختر

فارسی
لیلپار/lilpar/

گل همیشه بهار


دختر

ترکی

گل
لیلماه/lilmah/

ماه شب


دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
لیلیا/lailiyā/

پاک و خالص، نام نوعی گل، نور ماه، ( به مجاز ) زیبا، اسم لیلیا ( به انگلیسی: liliya ) از اسم های دخت ...


دختر

لاتین، عربی

گل، کهکشانی
لیلیان/lilyan/

نام گل، نور، نوربخش، نور نوربخش


دختر

لاتین

گل
لیلیث/lilis/

همسر اول آدم


دختر

عبری
لیلین/lilian/

گل لیلیوم


دختر

فرانسوی

گل
لیلیوم/liliyom/

نام نوعی گل


دختر

یونانی
لیمو

میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ


دختر

فارسی
لیندا/linda/

قشنگ، زیبا


دختر

لاتین
لینه/layene/

نرم، ملایم، مطیع و نرم خوی، ( مؤنث لیّن )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
لیوراد/liorad/

خورشید جوانمرد


پسر

فارسی
لیوزاد/liyozad/

نام دختر آدم


دختر

فارسی
لیوسا/livsā/

مانند خورشید، ( مجاز ) زیبارو، ( لیو = خورشید، سا ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
لیونا/liona/

دلیر و شجاع


دختر

لاتین
ماءالسماء/ma-ol-sama/

باران، نام مادر منذر پسر امری القیس از پادشاهان عرب


دختر

عربی
ماتا/mata/

ماه بزرگ


پسر

گیلکی
ماتان/matan/

سفید و زیبا


دختر

ترکی
ماتیا/matya/

چشم ماه


پسر

فارسی
ماتیاس/matyas/

هدیه یا نعمت خدا


پسر

فرانسوی
ماتیسا/matisa/

ماهتیسا، در گویش مازندران ماه تنها


دختر

فارسی
ماتیلدا/matilda/

مهتاب


دختر

لاتین
ماتیکان/matikan/

نام پسربزرگ جغتای از فرماندهان مغول


پسر

مغولی
ماجان/majan/

مانند ماه، معجن، ماهگان، نام قدیم رودی در اطراف شاهرود


دختر

فارسی

کهکشانی
ماحوز/mahoz/

نوعی شاهسپرم


پسر

عربی
ماخ

از شخصیتهای شاهنامه، نام سخندانی پیر و مرزبان هری و از راویان شاهنامه


پسر

فارسی
ماداک/madak/

سرخوشی


دختر

سانسکریت
مادح/madeh/

ستایشگر و مدح کننده


پسر

عربی
مامو/mamo/

نام زنی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مأمون

ایمن، در امان، معتمد، امین، نام پسر هارون الرشید از خلفای بنی عباس


پسر

عربی
مامکان/māmakān/

مامک، مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر، ان ( نسبت ) ) منسوب به مامک


دختر

فارسی
مامیثا/māmisā/

نام یک گیاه، گیاهی با برگهای پوشیده از کرک، و دارای گلهای نارنجی رنگ و میوه ای دراز


دختر

لاتین، سریانی
مانا دخت/m.-dokht/

دختر ماندنی و پایدار، ( مانا = ماندنی و پایدار، دخت = دختر ) دختر ماندنی و پایدار


دختر

فارسی
ماناد/manad/

شکل دعایی فعل ماند


پسر

گیلکی
ماناسه/manase/

نام برادر بزرگ یوسف ( ع )، صورتی از منسی نام برادر بزرگ یوسف ( ع )


پسر

عبری
مانای/manay/

سرکرده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مانتره/mantre/

سخن اندیشه برانگیز


دختر

اوستایی
ماندا/māndā/

ماندگار، جاوید، ماندگار و جاوید، علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگ ...


دختر، پسر

فارسی، آرامی
ماندان/māndān/

دختر ازدهاک پادشاه ماد و زن کبوجیه پادشاه فارس و مادر کورش بزرگ، ( = ماندانا ) ( اَعلام ) دختر ازده ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ماندخت/mandokht/

دختر جاویدان


دختر

فارسی
مانسا/mansa/

پادشاه پادشاهان


پسر

لاتین

تاریخی و کهن
مانگ/manag/

مانک، ماه


دختر

کردی
مانل/manel/

بمان برایم


دختر

مازندرانی
مانلیا/manelia/

پری دریایی


دختر

مازندرانی
مانه

نام روستایی در نزدیکی بجنورد


دختر

فارسی
مانوئل/Manuel/

خدا با ماست


پسر

عبری
مانوش/manush/

نام کوهی، نام چندتن از نیاکان منوچهر پادشاه پیشدادی


پسر

کردی

تاریخی و کهن
مانوشا/manusha/

نام یک کوه، نام یکی از کوههای سلسله جبال البرز که منوچهر پادشاه پیشدادی در آن بدنیا آمد


دختر

کردی
مانوک/manuk/

نوزاد


پسر

فارسی، ارمنی
مانک/manak/

مانگ، ماه


دختر

کردی
مانیار/manyar/

یار ماندگار


پسر

فارسی
مانیان/maniyan/

بی نظیر و بی همتا، دهی از دهستان جلگا در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد، همچنین بی نظیر و بی همتا


دختر

فارسی
مانیتا/manita/

مانند زندگی ماندگار


دختر

فارسی
مانیدا/manida/

مانند مادر جاودان


دختر

لری
مانیسا/manisa/

دانشمند و دانا


دختر

فارسی
مانیشا/manisha/

هوش


دختر

سانسکریت
مانیوک/maniyuk/

نام نوعی گیاه، نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار


دختر

فرانسوی

طبیعت
مانیکا/manika/

ماه خوب و زیبا


دختر

فارسی

کهکشانی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها