اسم - صفحه 85

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

هوسان/hövsan/

به مانند نیک


دختر

فارسی
هوسکر

شنزار، کویر ( نگارش کردی


پسر

کردی
هوشدار/hušdār/

هوشیار، باهوش، ( = هوشیار )


پسر

فارسی
هوفر/hufar/

شأن و شکوه نیک، ( هو = خوب، فر = شأن و شکوه و شوکت )، فرّ و شکوهِ نیک، دارای شأن و شوکت خوب، مرکب ا ...


پسر

فارسی
هوفریا/hu fariyā/

شخص خوب، جذاب، دلپذیر و گیرا، ( هو= خوب، فریا= خجسته، شکوهمند، دلپذیر، گیرا )، شخص خوب و دارای اقبا ...


دختر

فارسی
هوگر/huger/

انس گرفتن، عادت کردن، عادت کردن ( نگارش کردی


پسر

کردی
هوگل/hu gol/

باطراوت و زیبا، ( هو = خوب، گل )، گلِ خوب، گلِ نیک


دختر

فارسی

گل
هوگون/hugun/

خوب گون، ممتاز، رنگارنگ


دختر

فارسی
هولان

چوگان بازی ( نگارش کردی


پسر

کردی
هوم

نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد ...


پسر

فارسی
هوما/huma/

مرغ سعادت، فرخنده، فرخنده ( نگارش کردی


دختر

کردی
هومایا/humaya/

مادر کائنات


دختر

اوستایی
هونامیک/hu nāmik/

نیک نامی، خوش نامی


دختر

فارسی
هونراوه

کنایةاز کلام منظوم ( نگارش کردی


دختر

کردی
هونیاک/honyak/

از نژاد خوبان، پهلوی با اصل و نسب


پسر

فارسی
هویاد/hoyad/

نگهبان نیکی


پسر

فارسی
هی را/hira/

فراخ، وسیع، وسیع ( نگارش کردی


پسر

کردی
هیبا/hiba/

هدیه خداوند


دختر

عربی
هیتا/hita/

خورشید


دختر

فارسی

کهکشانی
هیتاسب/hitasb/

از فرماندهان داریوش اول


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هیدارا/hidara/

لقب حضرت علی ( ع )


پسر

لاتین
هیدخت/hidokht/

دختر ناهید


دختر

فارسی
هیران/hiran/

محل قرار، قرار ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیرساد/hirsad/

خورشید پاک


پسر

فارسی
هیرمان/hirman/

به یاد ماندنی


پسر

لری
هیرمند/hirmand/

نام رودی بزرگ در سیستان، ( در اوستایی ) دارای پل و دارنده ی سد و بند، ( اَعلام ) ( = هِلمند ) : رود ...


پسر

فارسی
هیروان/hirvān/

محافظ و نگهبان آتش، [ ( هیر = آتش، وان ( بان ) = جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «محافظ» و «ن ...


پسر

فارسی
هیرود/hirud/

نام مردی از اهالی سارد در زمان کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام یکی از پادشاهان پارت ( اشکانی ) ...


پسر

فارسی
هیرکان/hirkan/

وفادار به عهد


پسر

فارسی
هیزان/hizan/

نیرومند، توانا، توانا ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیژان/hizhan/

لایق و سزاوار، ارزیدن، جنبیدن ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیشنگ

هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران


پسر

فارسی
هیشو/hisho/

از شخصیتهای شاهنامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هیلدا/hilda/

نیرومند، قوی، شکوفه درخت هلو


دختر

لاتین
هیلما/hilma/

ماه بور، طلایی رنگ


دختر

لری
هیلمی/hilmi/

دختری با موهای بور


دختر

لری
هیلناز/hilnaz/

دختر نازدار مو بور


دختر

لری
هیمو/himo/

دختر پاکدامن، پاک دامن ( نگارش کردی


دختر

کردی
هینا/hina/

ماهر


دختر

کردی
هینان/hainan/

آوردن، آوردن ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیواد/hivad/

وطن، سرزمین، کشور


پسر

فارسی
واتیار/vatyar/

سخنگو، سخنگو ( نگارش کردی


پسر

کردی
وادا/vada/

مکان مقدس


پسر

فارسی، آشوری
وادگان/vadgan/

نام شخصی در وندیداد


پسر

فارسی
وادیار/vadyar/

اینطور که پیداست، ظاهر امر، ظاهر امر ( نگارش کردی


پسر

کردی
وارتوش/vartosh/

گل سرخ ظریف


دختر

ارمنی
واروژ/vaaroozh/

آغاز یک زندگی


پسر

ارمنی
واروژان/varuzhan/

کبوتر نر


پسر

ارمنی
والا علی/v.-ali/

ترکیب دو اسم والا و علی ( محترم و شریف )، از نامهای مرکب، والا و علی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
والا یار/v.-yār/

یار عزیز و گرامی، یارِ والامقام و بلندمرتبه، یار محترم، یار دارای ارج و اهمیت، یار شایسته و پسندیده


پسر

فارسی
والارضا/vala-reza/

ترکیب دو اسم والا و رضا ( عزیز و خشنود )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
والریا/valeria/

سلامتی


دختر

لاتین
وانان/vanan/

نام یکی از پادشاهان اشکانی، نام روستایی در نزدیکی شهرکرد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وانتیار/vantiyar/

نام پسر ایرج، نام پسر ایرج به نوشته بندهشن


پسر

فارسی
وانوش/vanosh/

دریاچه وان، از سمبلهای تاریخ ارامنه


دختر

ارمنی
وانیا/vāniyā/

هدیه با شکوه خداوند، ( عربی ) ملایم، آهسته ( نسیم )


دختر

فارسی، عربی
وانیشا/vanisha/

نهال، جوانه


دختر

مازندرانی
وایو/vayo/

فرشته طوفان


دختر

فارسی
وترا/va(e)trā/

تنها و یکتا، ( وتر = تنها، طاق، یکتا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به وتر


دختر

فارسی
وجاسب/vajasb/

دارنده اسب بزرگ، نام پسر هباسپ از خاندان کیانی


پسر

فارسی
وچان/vachan/

زمان استراحت کوتاه، زمان استراحت کوتاة ( نگارش کردی


دختر

کردی
وحدانه/vahdane/

یکی یکدانه


دختر

فارسی، عربی
وحیدالدین/vahidoddin/

یگانه و بی نظیر در دین و آئین، بی نظیر و یگانه در دین، نام دانشمندی از معاصران خاقانی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
وخش داد

داده روشنایی، یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی
ودا/veda/

نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان، به کسر واو، نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان که به زبان سانسک ...


دختر

فارسی
ورازبنده/varaz bandeh/

بنده نیرومند، از نامهای ساسانیان


پسر

فارسی
ورازپیروز/varaz piroz/

آن که نیرومند و پیروز است، آن که در زورآزمایی پیروز است


پسر

فارسی
ورازتیرداد/varaz tirdad/

نام آخرین فرمانروای ارمنستان از خاندان مهرگان


پسر

فارسی
ورازداد/varaz dad/

دارنده زور و نیرومندی، نام یکی از شاهزادگان اشکانی فرماندار ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ورازمهر/varaz mehr/

از نامهای زمان ساسانیان


پسر

فارسی
ورازنرسی/varaz nersi/

از نامهای زمان ساسانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورجا/varjā/

بلندمرتبه، ارجمند، ( ورج = ارج، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به ارج، دارای ارج و ارزش، دارای قدر و مرتب ...


پسر، دختر

فارسی
وردا/vardā/

منسوب به ورد، گل سرخ، ( ورد، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به وَرد


پسر

فارسی

گل
وردآفرید/vard-afarid/

آفریده گل


دختر

فارسی

گل
وردان/verdān/

شاگردان، مریدان، ( اَعلام ) ( = بَردان ) : شاه اشکانی [، میلادی]، که به دست هواداران گودرز کشته شد


پسر

فارسی
وردآور

مرکب از ورد ( گل ) + آور ( آورنده )


دختر

فارسی
وردگل/vard gol/

گلِ سرخ، ( = گل وَرد )


دختر

فارسی

گل
ورزا/varza/

کوشا، پیگیر، نام پسر فرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ورزاک/varzak/

نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورزگمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ورزمیار

حامی اهورا مزدا ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزیار

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزیر

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورشنگ/varshang/

آفتاب خوشحال، آفتاب خوشحال ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورگر

با دوام ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورگیر

مترجم ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورهران/varahran/

بهرام در زبان متون پارسی میانه


پسر

فارسی
ورونیکا/voronika/

نام تیره ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است


پسر

فارسی
وریشه/varishe/

درخشش، برق، برق ( نگارش کردی


دختر

کردی
وژاسپ/vazhasb/

وجاسب، دارنده اسب بزرگ، نام پسر هباسپ از خاندان کیانی


پسر

فارسی
وژمه/vazhme/

نسیم و یا باد بهاری


دختر

فارسی
وساک/vesak/

نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی، نساک


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وسپار/vaspar/

آفریننده همه


پسر

فارسی
وستهم/vastaham/

نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، ویستهم، گستهم نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساس ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وستوی

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
وسمه/vasme/

برگ نیل یا رنگی شبیه نیل، ماده رنگی ای که از نوعی گیاه به دست می اید


دختر

عربی
وش

خواستن ( نگارش کردی


دختر

کردی
وشان/vashan/

افشان، کاشتن، تکان شدید ( نگارش کردی


دختر

کردی
وشم/vošm/

بلدرچین، در مازندرانی و گیلکی ( انزلی، رشت، لاهیجان ) به معنی بلدرچین است


پسر

مازندرانی، گیلکی
وشنام/vashnam/

دارای نام نیک


پسر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها