اسم - صفحه 88
سالخورده
پسر
ترکی یاشام
عمر و زندگی
پسر
ترکی یاشگین
روز بارانی
دختر
ترکی یاشلار
اشک ها
دختر
ترکی یاشین
آذرخش
پسر
ترکی یاغمور
باران
دختر
ترکی یالان
دروغ
پسر
ترکی یاماچ
شجاع
پسر
ترکی یانار
فروزان، مشتعل، سوزان، قابل اشتعال، آتش فشان
دختر
ترکی یثنا
ستوده
دختر
فارسی یحیی محمد
ترکیب دو اسم یحیی و محمد ( تعمید دهنده، ستوده )، از نام های مرکب، یحیی و محمّد
پسر
عربی، عبری یزدان دخت
دختر الهی، ( یزدان، دخت = دختر ) ( به مجاز ) دختری که خدا عطا فرموده است
دختر
فارسی یزدگرد
افریده خداوند، به معنی آفریده ی یزدان، یا ایزد آفریده است، ( اَعلام ) یزدگرد: نام سه تن از شاهان سا ...
پسر
فارسی یزدیار
نام پدر دستور بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
پسر
فارسی یشتار
پرستنده، نمازگزار
پسر
فارسی یشما
نوعی سنگ قیمتی به رنگ های مختلف، ( به مجاز ) زیبا، ارزشمند و قیمتی، ( معرب ـ فارسی ) ( یشم = نوعی س ...
دختر
فارسی، عربی یلدیز
ستاره
دختر
ترکی
کهکشانی یلسان
مانند پهلوان
پسر
فارسی یمین الدین
آن که به منزله دست راست دین است
پسر
عربی یمین الله
مایه ی برکت، مایه ی برکت و سعادتمندی خدایی
پسر
عربی یهدا
خدا میداند
دختر
عبری یهودا
حمد، نام پسر یعقوب ( ع )
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی یوتاب
نام خواهر آریوبرزن پادشاه آذربادگان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن یوتام
خدا کامل است
پسر
عبری یوحنا
انعام توفیقی خداوند، نام یکی از اجداد مسیح، نام یکی از حواریون مسیح ( س )
پسر
عبری یورام
خداوند بر من است
پسر
عبری یوریل
نام یکی از فرشتگان مقرب خداوند
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی یوزارسیف
یوسف
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی یوسف محمد
ترکیب دو اسم یوسف و محمد ( خواهد افزود و ستوده )، از نام های مرکب، یوسف و محمّد
پسر
عربی، عبری یوشا
سپیده دم
پسر
سانسکریت یوشیتا
نام پهلوانی از خاندان فریان
پسر
اوستایی یولداش
دوست
پسر
ترکی یولدوز
مثل ستاره
دختر
ترکی یوناس
عبریِ یونس به معنای کبوتر
پسر
عبری
پرنده یکتافاطمه
ترکیب دو اسم یکتا و فاطمه ( بی نظیر، رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، یکتا و فاطمه
دختر
عربی یکمال
ثروت تقسیم نشدة، دوست جانجانی ( نگارش کردی
دختر
کردی یکیتی
اتحاد، اتحاد ( نگارش کردی
دختر
کردی ییلدیز
ستاره
دختر
ترکی
کهکشانی آباقا
نام فرزند هلاکوخان مغول، عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان ( از نام های کهن )، دومین ...
پسر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن آبای
قهر، غضب، خشم، روشنی
پسر
ترکی آبتاب
دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان، مشعشع، درخشان، صاف چون آب زلال
دختر
فارسی ابتهاش
ابتهاج
پسر
عربی ابتین
آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی آبدین
جاودانه ها، جمع آبد ( به کسر ب )
پسر
عربی ابرسام
نام وزیر اردشیر بابکان، ( اَعلام ) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام می خواند
پسر
فارسی آبسالان
باغها
دختر
فارسی آبستا
اوستا، اساس بنیاد اصل، کتاب مقدس زرتشتیان
پسر
فارسی ابستا
اوستا، ( = اَوستا )
پسر
اوستایی آبش
تازه روی و خندان، آنکه اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید
پسر
فارسی، عربی آبلوج
قند سفید، قند مکرر
دختر
فارسی ابوالحسین
پدر حسین، کنیه آهو
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابوالعباس
پدر عباس، کنیه شیر
پسر
عربی ابوالفرج
پدر فرج، کنیه غذایی مرکب از برنج و گوشت و شکر
پسر
عربی ابوعزیز
پدر عزیز
پسر
عربی ابومسلم
نام رهبر سیاه جامگان که دولت بنی امیه را سرنگون کرد و بنی عباس را به قدرت رساند
پسر
عربی آپادانا
کاخ با شکوه هخامنشیان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن اپرویز
پرویز، از شخصیتهای شاهنامه، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آتاش
آداش، همنام
پسر
ترکی آتربان
نگهبان آتش، پیشوای دینی
پسر
پهلوی، اوستایی اترک
نام یک رود، نام رود مرزی ایران در شرق که به دریای خزر می ریزد
پسر
فارسی آتسز
نام سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی
پسر
ترکی
تاریخی و کهن آتشبند
از بین برنده خشم و ناراحتی، سحر و افسونی که بدان آتش را فرو نشانند
دختر، پسر
فارسی آتش پا
تندرو دوان
پسر
فارسی آتشبان
محافظ آتش، نگهبان آتشکده های زردشتی
پسر
فارسی آتشگون
ارغوانی، دختران سرخ روی، به رنگ آتش
دختر
فارسی آتشه
برق، آذرخش
دختر
فارسی، عربی آتشکار
کسی که با آتش سر و کار داشته باشد، خشمگین و شتابزده
پسر
فارسی آتشیزه
کرم شب تاب
دختر
فارسی آتلان
نام آور و تند
پسر
ترکی آتورپات
آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، صورت دیگر آذرباد
پسر
پهلوی، اوستایی آتون
جسور، دلیر و قهرمان
پسر
ترکی آتیال
یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمان
پسر
ترکی آتیس
نام خدای حاصلخیزی فریگیان
دختر
فارسی آتینا
دسته گل نیلوفر، گلستان نیلوفر
دختر
اوستایی اثیرالدین
شریف و کریم در دین، نام قصیده سرایی معروف در قرن ششم، اثیرالدین اخسیکتی
پسر
عربی احمد پاشا
ترکیب دو اسم احمد و پاشا ( پسندیده تر و بزرگ )، از نام های مرکب، ا احمد و پاشا
پسر
ترکی، عربی
مذهبی و قرآنی احمد حسن
ترکیب دو اسم احمد و حسن ( پسندیده تر و نیکو )، از نام های مرکب، ا احمد و حسن
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی احور
سیاه چشم مانند آهو
پسر
عربی آخشام
غروب
پسر
ترکی اخشید
نام پادشاه سمرقند، ( اَعلام ) نام دلاور و راد مردی از طبرستان
پسر
فارسی آداد
خدای هوا، توفان و باران، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی
پسر
فارسی آدار
جدا کننده، تحلیل گر، دلیر، شجاع
پسر
ترکی آدام
آدم
پسر
عبری آداک
خشکی میان دریا، جزیره
پسر
ترکی آدخ
خوب نغز خجسته مبارک، ( به فتح ت ) خوب نغز خجسته مبارک میمون، برامدگی های کوچک تپه مانند روی زمین ( ...
پسر
فارسی آدرا
آبرومند
دختر
فارسی آدریا
نگهدارنده آتش
پسر
لاتین آدریان
دریا و آب، آدریانوس، نام یکی از امپراتوران روم
پسر
لاتین، یونانی آدلی
مشهور، نامدار، صاحب اسم و جاه، نام، نامور
پسر
ترکی، فارسی آدنا
ساخته شده، آفریده شده، نام روستایی در نزدیکی چالوس
دختر
فارسی آدنیس
گلی به رنگ زرد و قرمز، آدونیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود
دختر
فارسی، فنیقی
گل آدور
خار تیغ گیاهان
پسر
فارسی آدوین
آتش عشق
پسر
کردی ادوین
دوست و رفیق
پسر
لاتین آدی
امین تر، امانت دار تر
پسر
عربی آدیش
آتش، اخگر، شراره آتش، آذر، ( عامیانه ) آتیش
دختر، پسر
فارسی آذار
بهار، نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین
دختر
عربی، سریانی
طبیعت آذربهرام
ترکیب دو اسم آذر و بهرام ( آتش و پیروزمند )، نام پسر آذرنوش
پسر
فارسی آذرکیوان
نام موبدی زرتشتی، مؤسس آیین خاصی به همین نام
پسر
فارسی آذرآباد
نام آتشکده ای در تبریز
دختر، پسر
فارسی