اسم - صفحه 56
عروس دل
دختر
فارسی دلربای
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
دختر
فارسی دلفروز
( مجاز ) مایه شادی دل، زیبا، پسندیده و گرامی، موجب شادی دل، زیبا و پسندیده
دختر
فارسی دلیا
منسوب به دل
دختر
فارسی دلین
مطمئن، آرام دل، آسوده
دختر
کردی دماوند
نام کوهی از سلسله جبال البرز در شمال شرقی تهران، دارای دمه و بخار
پسر
فارسی دوست محمد
دوست ( فارسی ) + محمد ( عربی ) دوستدار محمد
پسر
فارسی، عربی دیااکو
دیاکو، بنیانگذار ایران و اولین پادشاه مادها که شهر هگمتانه ( همدان ) را بنا نهاد و آنرا پایتخت ایرا ...
پسر
فارسی دیلا
گندم زیبا و طلایی
دختر
کردی دین محمد
دین ( فارسی ) + محمد ( عربی )، دارای دین محمد ( ص )، نام یکی از پادشاهان ازبک
پسر
فارسی، عربی دینه
نام دختر یعقوب ( ع ) و خواهر یوسف ( ع )، انتقام یافته
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی ذکری
یاد، یادگار، یادبود، خاطره، یادآوری، تذکر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رئو
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
پسر
عربی رابونا
بزرگتر
پسر
فارسی رابیا
مشهور، نامدار، معروف
دختر
فارسی ارجا
امیدوار کردن، امید بخشی، به تأخیر انداختن
پسر
عربی اطرا
بسیار ستودن، مدح و ستایش فراوان، مبالغه کردن در مدح کسی، درود گفتن زیاد و زیاده روی در ستایش کسی
دختر
عربی آغوش
بغل گرفتن
دختر
فارسی آلپر
دلیر، جسور
پسر
ترکی آیراد
ماه جوانمرد
پسر
ترکی، فارسی
کهکشانی بایام
جدی، درست
پسر
ترکی برازنده
شایسته، لایق، سزاوار، ( صفت فاعلی از برازیدن )، ویژگی آنچه مناسب یا زیبنده ی کسی یا چیزی است
پسر
فارسی بردبار
شکیبا، صبور، دارای بردباری
پسر
فارسی بسنده
کافی، کامل، خشنود، شایسته
دختر
فارسی پاک نام
نیکنام، خوشنام، دارای شهرت نیک
پسر
فارسی پرشیان
نام گیاهی است که بر درختان می پیچد، عشقه، پرسیاوشان
دختر
فارسی
طبیعت پرلا
نوعی مرغابی، ( مازندرانی ) پرندهای دریایی، چنگر، گونهای مرغابی که از مرغابیهای معمولی کوچکتر است
دختر
فارسی
پرنده، طبیعت تکذبان
شما دو گروه تکذیب می کنید
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی خرسند
شادمان، خوشحال، قانع، خشنود، راضی و قانع
پسر
فارسی دادگر
داد دهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی، آن که به عدالت رفتار می کند، ( در قدیم ) خداوند، پادشاه عا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دلیلا
دلیله، راه روشن، راهنما، هدایت کننده، ( عبری ) ( = دلیله )، ← دلیله
دختر
عبری رضوا
نام یک کوه، ( منسوب به رَضوی ) نام کوهی میانِ مدینه و ینبع در جزیرةالعرب
دختر
عربی رهوا
آرام گرفتن
پسر
عربی روحیه
حالات روانی یک فرد
دختر
عربی سزاوار
شایسته، لایق، دارای شایستگی
پسر
فارسی شهیدا
شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شکورا
منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی صوما
روزه
دختر
عربی گل ریزان
گلریز، گل افشان، گلباران، مراسم گلریزی به سر عروس و د اماد یا به سر پهلوان در زورخانه، ( = گلباران )
دختر
فارسی
گل گیرا
گیرنده، [مجاز] جذاب، دلربا، اثرگذار و موثر، فریبنده و زیبا، خوشایند و جذاب و دلنشین، ( به مجاز ) اث ...
دختر
فارسی لبنا
درختی که از آن ماده رزینی بدست می آید، میعه، روانی، ( در گیاهی ) درختی که از آن میعه ی سائله به دست ...
دختر
عربی
طبیعت ماتیا
چشم ماه
پسر
فارسی معبود
مورد ستایش
پسر
عربی مهادا
مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مهر تابان
خورشید درخشان
دختر
فارسی مهینا
مهین، منسوب به ماه، زیباروی، بزرگترین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهین
دختر
فارسی
کهکشانی نزاکت
پاکیزگی، ادب، خوش اخلاقی، خوی خوش، رفتارپسندیده
دختر
فارسی نوحا
راحتی و راهنما
پسر
عبری هودا
نیک اندیش، نیک خواه، دانا، بخرد
دختر
فارسی وارسته
آزاد، رها، رها شده از تعلقات، به ویژه تعلقات دنیایی، آزاده
پسر
فارسی کلالی
کوزه گری، سفال گری
پسر
فارسی آبینه
همانند آب، به روشنی و درخشندگی آب
دختر
فارسی آتریا
بانوی آتش
دختر
فارسی آجار
مهاجم، غیور، زبردست و ماهر
پسر
ترکی آدای
نامزد برای ازدواج
پسر
ترکی آذرمیدخت
پادشاه ساسانی و دختر خسروپرویز
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آرماندا
در امان، در پناه تو
دختر
ترکی آرمه
آرام
دختر
فارسی، عربی آرنگ
حاکم، مالک، آرنج، مرفق، رنگ
پسر
فارسی آزما
آزماینده، امتحان کننده، بیازما، آزمایش کن
پسر
فارسی آسترید
شاهزاده سوئد
دختر
لاتین استوان
استوار، محکم، متین، معتمد، امین
پسر
پهلوی آستیاگ
آستیاژ، نام آخرین پادشاه ماد، ( = آستیاژ و آستیاگس )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آشام
رتبه، مرتبه، درجه، مرحله
پسر
ترکی آغار
مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی
پسر
ترکی آفرنگ
زیبایی، حشمت
دختر
فارسی افصح
فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آلار
شفق طلایی
دختر
ترکی الها
شادی آوردن، ( مصدر باب افعال از لهوء )، بسیار بخشش کردن، به شنیدن آواز مشغول شدن
دختر
عربی آلیشا
شعله ور
دختر
ترکی امین احمد
ترکیب دو اسم امین و احمد ( امانتدار و بسیار ستوده تر )، از نام های مرکب، امین و احمد، ( اَعلام ) ام ...
پسر
عربی ایتوک
مژده، خبر خوش
دختر
فارسی آییش
پیروز
پسر
اوستایی بستام
گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گست ...
پسر
پهلوی بنوشه
بنفشه، ( در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی )
دختر
کردی
طبیعت، گل پاکدل
پاک قلب، صاحب قلب سلیم، مخلص، بی کینه، ( به مجاز ) ویژگی آن که حسد، کینه و گمان درباره ی دیگران ندا ...
پسر
فارسی پاکرو
فرد پاک و پاکیزه
پسر
فارسی پرسته
ستایش کردنی
دختر
فارسی پیلتن
بزرگ جثه مانند فیل، پیل پیکر، تناور، تنومند، زورمند
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تاشا
یار و شریک، ( ترکی ـ فارسی ) [تاش = داش ( پسوند ترکی که شرکت، مصاحبت یا همراهی را می رساند، معادل پ ...
دختر
ترکی تیامین
فدایی چشمان
پسر
لری تیل او
بزرگ
پسر
ترکی ثابته
یکی از ستارگان ثابت، ( عربی ) ( مؤنث ثابت )
دختر
عربی
طبیعت، کهکشانی جاوید حسین
ترکیب دو اسم جاوید و حسین ( جاویدان و نیکو )
پسر
فارسی، عربی خوش چهره
زیبا، خوب روی، خوش صورت، دارای چهره ی زیبا و قشنگ
دختر
فارسی دا وار
سرزمین مادری
پسر
لری دار گل
( مجاز ) زیبارو، نوعی از درخت که در هندوستان شایع است، درختِ گل، ( در گیاهی ) نوعی درخت که در سرزمی ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل داننده
دانا، استاد، ماهر، آگاه به امری، دارنده ی علم و توانایی، ماهر حاذق، واقف و آگاه به امری
پسر
فارسی درسان
درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا
دختر
فارسی، عربی دل آگاه
دانا و هوشیار، عاقل و دور اندیش، بیدار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دارای معرفت، هشیار، دانا
دختر
فارسی دل پاک
آنکه دلی پاک دارد، قلب صاف، ضمیر تابناک و دور از آلودگی، ( به مجاز ) عاری از صفت های ناپسند، صادق و ...
دختر
فارسی دل سو
نوردل
دختر
فارسی دلخوش
مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی
دختر
فارسی دهناد
نظم و ترتیب
پسر
فارسی راحم
کسی که رحمت می آورد، رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربان، ( در قدیم ) رحمت آورنده، دل سوزاننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رادمرد
سخاوتمند، جوانمرد، کریم الطبع، آزادمرد، ( = جوانمرد )
پسر
فارسی راسن
گیاهی خودرو با برگ های پهن و گل های کبودرنگ و دانه های ریز که در گذشته مصرف دارویی داشته، سوسن کوهی ...
دختر
فارسی
طبیعت رامح
صاحب نیزه، نیزه زن
پسر
عربی راکع
رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ربکا
راستی و درستی
دختر
اوستایی