پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٤,٥٤٢)

بازدید
١٧,١٣٩
تاریخ
١٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سندرم لارون / کوتاه قدی ناشی از عدم حساسیت به هورمون رشد - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – ژنتیک ) :** اختلال نادر ارثی که د ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: زنده کردن موضوع قدیمی / بالا آوردن تاپیک مرده / احیای رشته ی قدیمی 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دیجیتال – انجمن ها ) :** وقتی کاربری یک ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

Original Poster ( OP ) 🔸 معادل فارسی: نویسنده ی اصلی / آغازگر بحث / کسی که اولین پست را گذاشته - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دیجیتال – انجمن ها ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: آغازگر رشته / شروع کننده ی بحث / کسی که موضوع را باز می کند - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دیجیتال – انجمن ها ) :** کاربری که اولی ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: زیرانجمن / بخش فرعی انجمن / تالار فرعی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دیجیتال – ساختار انجمن ) :** بخشی از یک انجمن اینترنتی که به ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ذهن جمعی / ذهن کندویی / تفکر گروهی یک دست - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اجتماعی – گروهی ) :** وضعیتی که افراد یک گروه مثل یک ذهن ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: حمله ی انکار سرویس / حمله ی محروم سازی از سرویس در زبان محاوره ای: حمله سایبری که باعث میشه سایت یا سرویس از کار بیفته - - - ...

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: شرایط استفاده / قوانین استفاده / مقررات خدمات - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دیجیتال – رسمی ) :** مخفف *Terms of Service*؛ مجموعه ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: انسجام درونی / همبستگی داخلی / وحدت درونی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اجتماعی – گروهی ) :** وضعیتی که اعضای یک گروه یا جامعه ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

"cloud - seeding" به عنوان یک تکنیک اصلاح آب و هوا است که شامل افزودن مواد خاص به ابرها برای تحریک و افزایش بارش می شود. ### تعریف کلی - بارور کردن ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: پرحرفِ بی محتوا / وراجِ بی وقفه / کسی که مدام حرف های بی معنی می زند - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رفتاری – گفتاری ) :** فردی که ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ورّاج / پرحرف / کسی که بی وقفه و بی محتوا حرف می زند - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رفتاری – گفتاری ) :** فردی که مدام و بی وقفه ح ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: پایان دادن / خداحافظی کردن / تأیید نهایی / قطع ارتباط - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رسانه ای – ارتباطی ) :** پایان دادن به یک برن ...

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

این اَب سِنشیا 🔸 تعریف ها: 1. ( حقوقی – رسمی ) : وقتی حکمی یا تصمیمی درباره ی فردی صادر می شود در حالی که او در جلسه یا دادگاه حضور ندارد. مثال: ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به گونه ای از حیوانات وحشی گفته می شود که برای شکار، معمولاً به منظور استفاده از گوشت، پوست، پر یا به عنوان تفریح و ورزش شکارچیان، شکار می شوند. این ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

همه چیزخوار یا omnivore به موجوداتی گفته می شود که قادر به استفاده از منابع غذایی گیاهی و حیوانی هستند. این موجودات برخلاف گوشت خواران ( که تنها گ ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "slinker" به معنای کسی است که به آرامی و به طور مخفیانه حرکت می کند یا می خزد. این واژه از فعل "slink" گرفته شده است که به معنی راه رفتن یا حرکت ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

pouncer یعنی فرد یا حیوانی که با سرعت و غافلگیری به چیزی حمله می کند یا غرش می زند. این واژه می تواند به معنی شکارچی یا کسی که خیلی سریع فرصتی را ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: پرسه زن مشکوک / مزاحم / دزد شبانه / کسی که بی اجازه پرسه می زند - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( امنیتی – پلیسی ) :** فردی که بی اجا ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سرگردان / پرسه زن / آواره - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رفتاری – حیوانات/انسان ها ) :** کسی یا موجودی که آزادانه و بدون مقصد مش ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

صفت 🔸 معادل فارسی: کند و سنگین / آهسته و خسته کننده / بی روح و یکنواخت - - - 🔸 تعریف ها: ( رفتاری – حرکت ) :** حرکت آهسته، سنگین و بدون ان ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خیلی کُند / لاک پشتی / آهسته و بی حرکت - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رفتاری – سرعت ) :** توصیف چیزی یا کسی که با سرعت بسیار پایین ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: آدم کُند / تنبل / کُندکار / بی حال - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رفتاری – کاری ) :** لقبی برای کسی که کند، بی انرژی یا تنبل است و ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی دریایی از احساسات / غرق در احساسات / موجی از عواطف - - - ### 🔸 تعریف ها 1. ** ( ادبی – استعاری ) :** اشاره به وضعیتی که ف ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: غیررسمی / راحت / ساده / بی تکلف - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( لباس – سبک پوشش ) :** اشاره به پوششی ساده، غیررسمی و راحت، در مقاب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

تفاوت اصلی بین Banker و Bank teller در نقش و مسئولیت های آن ها است: - Banker معمولاً به افرادی اطلاق می شود که در بانک نقش کلی تر و مدیریتی یا مشاو ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ای وای! / آخ! / اه! / لعنتی! ( اما با بار ملایم تر و غیر توهین آمیز ) - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – جانشین ناسزا ) :* ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

صفت 🔸 معادل فارسی: داغون / ویران / خراب و فرسوده / از کار افتاده - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – اشیاء ) :** چیزی که ظاهرش فرسوده، آس ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: تمرکز افراطی / غرق شدگی ذهنی / اشتغال ذهنی شدید - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( روان شناختی – عمومی ) :** وضعیتی که فرد به طور افر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: حمله ی روان پریشی / رویداد روان پریشی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – بالینی ) :** یک دوره ی مشخص و محدود از روان پریشی که ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

### 🔸 معادل فارسی هم تجربه / همیار بهبودی - - - ### 🔸 تعریف ها 1. ** ( اجتماعی – حمایتی ) :** فردی که تجربه ی شخصی از اعتیاد و بهبودی دارد ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

### 🔸 معادل فارسی بهبودی نسبی / فروکش کردن علائم / دوره ی خاموشی بیماری - - - ### 🔸 تعریف ها 1. ** ( درمانی – اعتیاد ) :** مرحله ای که فرد ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

دی لَپیدهِیت - - - 🔸 معادل فارسی: ویران کردن / خراب کردن / فرسوده ساختن / از بین بردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( ساختمانی – فیزیکی ) :** ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: مربی پرهیز / مربی هوشیاری / راهنمای پرهیز از مصرف ( حرفه ای – تمرکز بر پرهیز ) : فردی که به طور تخصصی افراد را در حفظ پرهیز از مصرف ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: مربی بهبودی / راهنمای بهبودی ( حرفه ای – راهنمایی ) : فردی که با استفاده از مهارت های مربی گری، افراد در حال بهبودی را برای تعیین اه ...

پیشنهاد
١

( حرفه ای – حمایتی ) : فردی که با استفاده از تجربه ی شخصی خود در مسیر بهبودی از اعتیاد، دیگران را در مسیر مشابه همراهی می کند. مثال: Peer recovery ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: زیاد حرف زدن / پرچانگی کردن / کسی را با حرف خسته کردن در زبان محاوره ای: مغزشو خورد، هی حرف زد - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: فوری می رسم / الان میام / در یک لحظه حاضر می شم - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( زمانی – خیلی سریع ) :** قول دادن به حضور یا انجام ک ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: پرسه زدن / بی هدف گشتن / ول گشتن / این طرف و آن طرف رفتن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( حرکتی – بی هدف ) :** وقتی کسی بدون مقصد مش ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: رقصیدن / خوش گذرانی کردن / با موسیقی تکان خوردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( موسیقایی – رقص/پایکوبی ) :** وقتی کسی با موسیقی ( ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: راهنمایی کردن / نشان دادن / دور و بر را معرفی کردن در زبان محاوره ای: چرخوندن، دور و بر رو نشون دادن، راه انداختن - - - 🔸 تع ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ناگهان وارد شدن / سر زدن / سریع وارد شدن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( حرکتی – ورود ) :** وقتی کسی یا چیزی ناگهان وارد مکانی می ...

پیشنهاد
١

به بازداشت و حبس فرد توسط دولت بدون رسیدگی قضایی، محاکمه یا اعلام اتهام گفته می شود. این نوع بازداشت معمولاً برای دلایل امنیتی، مبارزه با تروریسم، کن ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مورد بازخواست قرار دادن / سرزنش کردن / مسئول دانستن / به حساب کشیدن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – رسمی ) :** وقتی کسی ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سرجایش نشاندن / ادب کردن / محدود کردن / نشان دادن حد و مرز - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – اجتماعی ) :** وقتی کسی با رفتا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: به شدت سرزنش کردن / دعوا کردن / توبیخ شدید / حسابی پرخاش کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – شدید ) :** وقتی کسی با کلما ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سرزنش کردن / دعوا کردن / توبیخ کردن / حسابی گوشمالی دادن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – رسمی ) :** وقتی کسی ( معمولاً مق ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: انتقاد کردن / صریح گفتن / اعتراض کردن / حرف دل را رک گفتن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – منفی ) :** وقتی کسی با عصبانیت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: کج و ناپایدار حرکت کردن / با سرعت و بی تعادل رفتن / واژگون شدن ( در مورد کشتی ) در زبان محاوره ای: لنگ لنگان رفت، کج ومعوج حرکت کر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: یواشکی رفتن / خزیدن / دزدکی حرکت کردن / با خجالت یا ترس عقب کشیدن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( حرکتی – پنهانی ) :** حرکت آرام و ...