پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٥,١٤٠)

بازدید
١٧,٨٢٤
تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

ارگونومی علم طراحی محیط کار، ابزارها و سیستم ها برای تطبیق با قابلیت های انسانی است تا ایمنی، راحتی و بهره وری افزایش یابد. ## اهداف اصلی ارگونومی ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • برنامه ی آرام سازی بدون استفاده از صفحه نمایش • روتین شبانه بدون موبایل و تلویزیون • در محاوره: �خاموش کردن صفحه ها و آرام گرفتن ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بیدرَگلد 🔸 معادل فارسی: • ژولیده • خیس و کثیف • در محاوره: �آشفته و به هم ریخته� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – ظاهری ) :** کسی یا چیزی ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

( محاوره ای – طنز ) : گاهی برای اشاره به کودک کوچک یا فرد تازه کار به کار می رود. مثال: Come here, you little tadpole! بیا اینجا، بچه قورباغه کوچول ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

تایک - - - 🔸 معادل فارسی: • بچه فسقلی • کوچولو • در محاوره: �شیطون کوچولو� یا �فسقلی� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – محاوره ای ) :** ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • بچه کوچولو • فسقلی • در محاوره: �کوچولوی من� یا �فسقلی من� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( قدیمی – محاوره ای ) :** در انگلیسی ب ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • انتخاب گزینشی • برگزیده از میان بهترین ها • در محاوره: �گلچین کردن� یا �دست چین کردن� - - - ## 🔹 تعریف ها 1. ** ( اصلی – ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

باکَل - - - 🔸 معادل فارسی: • دهانی ( مربوط به دهان ) • گونه ای ( مربوط به سطح داخلی گونه ) • در محاوره: �داخل گونه� یا �کنار دهان� - - - ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

خالق محتوا فردی است که محتوای دیجیتال جذاب مانند ویدیوها، وبلاگ ها، گرافیک ها یا پادکست ها را برای پلتفرم هایی مانند یوتیوب، اینستاگرام یا تیک تاک تو ...

تاریخ
١٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

�خودآزادی� یا �اتو - امانسیپیشن� به ایده رهایی خودجوش، به ویژه از طریق اقدام جمعی به جای انتظار برای کمک خارجی، اشاره دارد. ## ریشه تاریخی پانفلت � ...

تاریخ
١٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • روح هنری • جان هنرمندانه • در محاوره: �ذات هنری داشتن� یا �دلِ هنری داشتن� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – ادبی ) :** شخ ...

تاریخ
١٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • اصطلاحات ساده • زبان عامیانه و قابل فهم برای همه • در محاوره: �به زبان آدمیزاد� یا �به زبان ساده� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ...

تاریخ
١٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • با زحمت گذشتن از میان چیزی • لُج بازی کردن در کار سخت - - - ## 🔹 تعریف ها 1. ** ( واقعی – فیزیکی ) :** با سختی راه رفتن در ...

تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • منطقه زرد • بخش هشدار • در زبان محاوره ای: �منطقه ی احتیاط� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – اصلی ) :** در مدیریت بیماری ...

تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • مراقبت حاد • درمان فوری • در زبان محاوره ای: �مراقبت اورژانسی کوتاه مدت� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – اصلی ) :** مرا ...

تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • بخش نگهداری • منطقه ی انتظار • در زبان محاوره ای: �محوطه ی موقت� یا �محوطه ی توقف� - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – اصلی ...

تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • بخش پذیرش ( در بیمارستان یا سازمان ) • قسمت ورودی ( در دستگاه یا سیستم فنی ) • در زبان محاوره ای: �بخش ورود اطلاعات/افراد� - ...

تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

Gerilact ( ژری لاکت ) یک مکمل پروبیوتیک است که برای بهبود سلامت دستگاه گوارش و تنظیم فلور روده استفاده می شود. این محصول معمولاً توسط شرکت های دارویی ...

پیشنهاد
٠

شیاف گلیسیرین ناژو یک ملین رکتال است که برای درمان علامتی یبوست در کودکان بالای ۱ سال و بزرگسالان استفاده می شود. اثر آن معمولاً طی ۱۵ تا ۶۰ دقیقه ظا ...

تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

اسنی ها ( Essenes ) پیش از ظهور مسیح، در یهودیت گروه هایی با گرایش های عرفانی و زاهدانه وجود داشتند؛ مشهورترین آن ها اسنی ها ( Essenes ) بودند که در ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: • درگیری کوتاه • برخورد لفظی یا فیزیکی • کشمکش یا اختلاف کوچک • در زبان محاوره ای: جر و بحث، دعوا سرِ چیزی - - - 🔸 تعریف ها: ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

• در زبان استعاری: چیزی بسیار خطرناک، داغ، یا ناخوشایند • در محاوره طنز: چیزی که خیلی وحشتناک یا غیرقابل تحمل است 🔸 مثال ها: • The chili tasted lik ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • چراغ قرمز ( معنی اصلی ) • منطقه ی فحشا ( red light district ) • در زبان محاوره ای: محله ی فحشا، محله ی شبانه - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • جوانه ی مرده • جوانه ی خشک شده • در زبان استعاری: امید از دست رفته، شروعی ناکام - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( گیاه شناسی – اص ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

Fordo is both a village in Qom Province, Iran and the name commonly used for the Fordo Uranium Enrichment Facility, one of Iran’s most secure nuclear ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مِزه - - - 🔸 معادل فارسی: • مزه ( خوراک های کوچک متنوع ) • پیش غذاهای متنوع • در زبان محاوره ای: دست چین خوراکی های کوچیک - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1. ( لجستیک – اصلی ) : مدلی برای حمل ونقل یا توزیع که در آن یک مرکز اصلی ( hub ) به نقاط فرعی ( spokes ) متصل است. مثال: Airlines oft ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • پسر ولخرج • پسر بازگشته ( در معنای استعاری ) • در زبان محاوره ای: بچه ی ولخرج که برگشت، فرزند گمشده ی برگشته - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • استخوان دفن شده • در زبان استعاری: راز پنهان، موضوع فراموش شده، چیزی که زیر خاک مانده - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( تحت اللفظی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

( استعاری – ادبی ) : چیزی که هنوز دست نخورده، خام یا تغییرنیافته باقی مانده است. مثال: His unpulped thoughts remained raw and unexpressed. افکار ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • چیزی که همه دوست دارند • مورد علاقه ی همه بودن • در زبان محاوره ای: چیزی که همه حال می کنن باهاش، سلیقه ی همه ست - - - 🔸 تع ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پانتیفیکِیت - - - 🔸 معادل فارسی: • با حالت مرجعیت و خودبزرگ بینی سخن گفتن • اظهار نظر کردن با لحن تحکم آمیز • در زبان محاوره ای: مثل واعظ حرف ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • یاوه گویی کردن • نامفهوم حرف زدن • در زبان محاوره ای: چرت و پرت گفتن، من من کردن، وراجی بی معنی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • بشکه باروت ( معنی تحت اللفظی ) • وضعیت انفجاری یا بحرانی • در زبان محاوره ای: شرایطیه که هر لحظه ممکنه بترکه، مثل بشکه باروته __ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

• مخفف **Disclosure and Barring Service**. 🔸 معادل فارسی: • سرویس افشاسازی و منع • بررسی سوابق کیفری • در زبان محاوره ای: گواهی سوءپیشینه یا چک ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • لباس ایمنی با دید بالا • تجهیزات شب نما یا فسفری • در زبان محاوره ای: لباس شب نما، لباس فسفری کار ______________________________ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • روی اعصاب کسی رفتن • کسی را آزار دادن یا کلافه کردن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: • فعالیت پشت سرهم و بی وقفه • دوره ی شدید از یک رفتار ( مثبت یا منفی ) ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • قتل های خشونت آمیز و بی وقفه • کشتار بی مهار ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( جنایی – اصلی ) :** ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • بی احساس نسبت به دنیا • بی تفاوت شدن در برابر اطراف ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • کاملاً بی حس بودن • کرخت شدن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** توصیف فردی ک ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

__ 🔸 معادل فارسی: • ذهن خالی شدن، چیزی یاد نیامدن • پاک کردن یا محو کردن نوشته/تصویر ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • قرار گذاشتن یا ملاقات کردن ( محاوره ای ) • رابطه ی عاشقانه یا جنسی برقرار کردن ( محاوره ای – در جمله ی شما ) • در زبان محاوره ا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: • از تعادل خارج شدن • به هم ریخته بودن • درست کار نکردن • در زبان محاوره ای: �همه چی قاطی شده�، �از ریتم افتاده�، �خراب شده� ___ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • بی اشتها شدن • غذا نخوردن یا کم اشتها بودن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دامپزشکی – اصلی ) :** ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: • درد جمجمه ای • درد ناشی از اعصاب جمجمه یا ساختارهای سر • در زبان عمومی: �درد سر�، �درد ناحیه ی جمجمه� _________________________ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: - دهن خود را بستن - سکوت کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** خودداری از صحبت کردن یا افشا کردن چیزی. - ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: - زبان خود را گاز گرفتن - جلوی گفتن چیزی را گرفتن - در زبان محاوره ای: �حرفمو خوردم�، �خودمو نگه داشتم� - - - 🔸 تعریف ها: ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: - حرف خود را پس گرفتن - اعتراف به اشتباه در گفته ها - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** پذیرفتن اینکه گفته های ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: - فروتنی تحقیرآمیز داشتن - با خجالت اعتراف کردن به اشتباه - در زبان محاوره ای: �حرفمو با خجالت پس می گیرم�، �شرمنده شدن� - - ...