پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٠,٩١٢)

بازدید
١١,٥٤٣
تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

مکانی است که وسایل، تجهیزات، تکنولوژی ها، نظریه ها، یا افراد برای اولین بار آزمایش، امتحان و به چالش کشیده می شوند. این مکان ها معمولاً برای سنجش عم ...

تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
١

🔹 پاسخ دادن با حمله / ضربه ی متقابل زدن / واکنش تند نشان دادن / جواب دادن به انتقاد یا حمله 🔹 مثال ها: She hit back at the accusations with strong ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

🔹 در جریان بودن / مطلع ماندن / از اخبار و اطلاعات روز باخبر بودن / در حلقه ی آگاهان بودن 🔹 مثال ها: Follow us on social media to stay in the know. ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
١

🔹پیگیری کردن / دنبال چیزی رفتن / یادآوری کردن برای انجام کاری / سراغ گرفتن 🔹 مثال ها: She chased up the HR team for her contract. قراردادش رو از ت ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
١

🔹 در جریان قرار دادن / وارد گفتگو کردن / در حلقه ی ارتباطی آوردن / مطلع کردن 🔹 مثال ها: I’ll loop you in once I hear back from the client. وقتی از ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
١

**داشتن حضور قدرتمند و تأثیرگذار به گونه ای که باعث جلب توجه و کنترل فضای مکالمه یا جمع شود**. کسی که *command the room* می کند، خود را به گونه ای م ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مجذوب کردن / افسون کردن / دل ربا بودن / توجه کسی را کاملاً به خود جلب کردن 🔹 مثال ها: She was spellbound by the beauty of the sunset. از زیبایی ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

🔹 پرچ ( در مهندسی ) / میخ فلزی ثابت کننده / مجذوب کردن / ثابت کردن نگاه یا توجه 🔸 مثال ها: She was riveted to the screen during the thriller. در طو ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

🔹 مغناطیسی کردن / جذب کردن / دل ربا بودن / تأثیرگذاری شدید داشتن 🔹 مثال ها: He magnetized people with his charm and confidence. با جذابیت و اعتماد ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

🔹 جلب توجه شدید / چشم ها را به خود خیره کردن / دیده شدن به صورت چشم گیر / توجه عمومی را ربودن 1 - ( کاربرد رسانه ای و تبلیغاتی ) : به معنای جلب توجه ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

این عبارت به معنی در مرکز توجه قرار گرفتن یا مورد تمرکز و توجه دیگران بودن است. وقتی کسی می گوید the spotlight is on me، منظورش این است که الان تمام ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

1 - موقعیت فیزیکی وسط صحنه تئاتر: نقطه ای در مرکز صحنه که معمولاً بیشترین توجه بینندگان را به خود جذب می کند. 2 - موقعیت مهم و پررنگ در هر زمینه ای ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

🔸 **یافتن، بیرون کشیدن یا استخراج چیزی از جایی، معمولاً پس از جستجوی دقیق یا دست وپا زدن**. این عبارت تصویر ماهیگیر را تداعی می کند که با قلاب یا ت ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
١

**دریافت یا کسب اطلاعات مهم، حقیقت های اصلی، یا واقعیت های مهم در مورد یک موضوع، شخص، یا وضعیت**. وقتی می گوییم کسی می خواهد *get the lowdown* یعنی ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی *Daddynator* یک ترکیب غیررسمی و ساختگی است که با تلفیق دو کلمه ی **Daddy** و پسوند نماینده قدرت و تسلط ** - nator** ساخته شده است. این ترکیب ...

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٢

**D - Dawg** * ( اسم مستعار – اصطلاح عامیانه انگلیسی ) * **D - Dawg** یک لقب یا اسم مستعار غیررسمی و عامیانه است. این نوع لقب معمولاً به شکل دوستانه ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت make a show of به معنای انجام دادن کاری به صورت نمایشی، آشکار و اغراق آمیز برای جلب توجه دیگران یا نشان دادن یک احساس، حالت یا کیفیت خاص است. ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت به معنی آشکار و علنی کردن چیزی به گونه ای که همه بتوانند ببینند یا آن را درک کنند است. وقتی چیزی را lay bare for all to see می گوییم، یعنی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

این عبارت به معنای افشای ناگهانی و علنی چیزی است که قبلاً ممکن بود پنهان یا محرمانه باشد. وقتی می گوییم چیزی thrown out in the open شده، یعنی به صورت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

### معنی اصلی: **روشن کردن دستگاه یا تجهیزاتی که با برق کار می کند** ( یعنی دادن انرژی و شروع به کار دادن یک وسیله الکترونیکی یا مکانیکی ) 1. **ر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

### 1. **تحمل کردن، مقاومت کردن ( گذراندن شرایط سخت ) ** *Bear up* به معنای **صبور بودن، استقامت کردن یا توانایی کنار آمدن با شرایط دشوار و فشارهای ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک عبارت ترکیبی ( prepositional phrase ) است که در زبان انگلیسی به معنی **کمبود داشتن از چیزی** یا **مقدار کمی از چیزی داشتن** است. - وقتی می گویی ...

پیشنهاد
٠

یک اصطلاح عامیانه انگلیسی است که به معنی **قرار داشتن در موقعیتی بسیار دشوار، گیر افتادن در مشکلی بزرگ یا وضعیت سختی است که راه حلی ساده و سریع ندارد ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

**در مضیقه مالی بودن** یا **کمبود پول داشتن**. وقتی کسی *hard up* است، یعنی به طور موقت دچار مشکلات مالی شده و پول کافی برای پوشش نیازهایش ندارد. ...

پیشنهاد
٠

این اصطلاح به معنی برتری چشمگیر و آشکار کسی یا چیزی نسبت به دیگران است. وقتی می گوییم کسی �head and shoulders above� است یعنی به طور قابل توجهی از بق ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 فرصت برابر / رفتار منصفانه / برخورد عادلانه / حق برابر برای موفقیت 🔹 مثال های انگلیسی با ترجمه: I’m not asking for special treatment—just a fair ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

به صورت غیررسمی و طنز برای توصیف وسواس یا علاقه ی شدید به مانیتورها استفاده می شه—چه در زمینه ی گیمینگ، طراحی، یا فناوری. این اصطلاح معمولاً برای افر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 تصویرساز ذهنی / ابزار تصویری سازی / کسی که تصویر ذهنی می سازد / نرم افزار یا دستگاه نمایش تصویری 1 - ( روان شناختی – فردی با تصویرسازی ذهنی قوی ) ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

/ˈskriːni/ 🔹 اسکرین شات / تصویر صفحه نمایش / عکس از صفحه / تصویر دیجیتالی از مانیتور 🔹 مثال ها: Here’s a screenie of the new app layout. اینم یه ا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 دنبال ضربه زدن بودن / با جدیت دنبال چیزی بودن / هدف گرفتن برای حمله یا رسیدن به چیزی / چشم داشتن به چیزی با انگیزه بالا 🔹 مترادف ها | go after / ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

1 - ( نام خانوادگی رایج ) : Jones یکی از رایج ترین نام های خانوادگی در کشورهای انگلیسی زبانه، به ویژه در ولز، آمریکا، و انگلستان. ریشه اش از نام Jo ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 در فکر خرید چیزی بودن / دنبال خرید چیزی بودن / قصد خرید داشتن 1 - ( کاربرد اقتصادی و روزمره ) : به معنای علاقه مند یا آماده بودن برای خرید یک کالا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

/ˈnɑːr. li/ یا /ˈɡnɑːr. li/ — نارلی / گنارلی 🔹 خفن / وحشیانه باحال / شدیداً تأثیرگذار / ترسناک و جذاب / عجب چیزی بود! 🔹 مترادف ها | dope / sick / r ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔹 خفن / عالی / بی نقص / باحال / در حد تیم ملی! 🔹 مترادف ها | dope / sick / fire / awesome / killer / next - level 🔹 مثال ها: That skateboard tric ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔹 برقص و حالشو ببر / وارد حال و هوای شادی شو / ریتم خودتو پیدا کن / با انرژی حرکت کن 🔹 مترادف ها | dance � loosen up � get into the rhythm � have f ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

عبارت **"Law of the Land"** به معنای �کل مجموعه قوانین معتبر و جاری در یک کشور یا حوزه قضایی در زمان معین� است. این عبارت شامل تمام قوانین، اعم از قو ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال: The city built a new incinerator to manage its waste more efficiently. شهر یک سوزاندن کننده ( زباله سوز ) جدید ساخته است تا زباله هایش را ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

**Proved ore** ( یا معادل آن "Proven ore" ) اصطلاحی در زمین شناسی و معدن کاری است که به معنی �ذخیره معدنی اثبات شده� است. - **Proved ore** به مقدا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

در زبان فرانسوی به معنای نقطه اوج یک اثر هنری، ادبی، علمی یا فنی است که به عنوان بهترین، برجسته ترین و کامل ترین کار یک هنرمند، نویسنده یا استادکار ش ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

واژه **orthotropic** به دو معنای اصلی استفاده می شود که بسته به زمینه کاربرد آن متفاوت است: 1. **در علوم مواد و مهندسی:** *Orthotropic* به موادی گ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹**Welly** * ( اسم، صفت، قید – انگلیسی محاوره ای/عامیانه ) * ### ۱. **معنی اسم – چکمه پلاستیکی ( Wellington boot ) ** - *Welly* مخفف و عامیانه ی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

بازده چاه یا میزان تولید چاه است؛ یعنی مقدار نفت، گاز، آب یا ماده ی دیگری که از یک چاه استخراج می شود. مقدار تولید یا بازده یک چاه ( نفت، گاز، آب و ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹بجنب و خودت رو جمع وجور کن / اوضاع خودت رو مرتب کن / دست به کار شو و درست عمل کن 🔹 مترادف ها | get your act together / get moving / get in gear / ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔹 اوضاع خودت رو سر و سامان بده / مشکلات خودت رو حل کن / اول خودت رو درست کن / بر امور خودت مسلط شو 🔹 مثال ها: He needs to get his house in order b ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 کنترل چیزی را به دست گرفتن / بر اوضاع مسلط شدن / از پس چیزی برآمدن / بر مشکل غلبه کردن 🔹 مثال ها: You need to get on top of your finances. باید ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔹 دست به کار شو / حواست رو جمع کن / وارد عمل شو / از خواب بیدار شو و بجنب 🔹 مثال ها: She finally got on the ball and started studying for the exam ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 آستین بالا زدن / آماده ی کار شدن / دست به کار شدن / با جدیت شروع کردن 🔹 مثال ها: It’s time to roll up your sleeves and face the challenge. وقتشه ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

🔹 اصرار کردن / پافشاری کردن / سرسختانه مقاومت کردن / زیر بار نرفتن 1 - ( کاربرد عمومی و اجتماعی ) : به معنای امتناع از تغییر نظر یا تصمیم، حتی در بر ...

پیشنهاد
١

🔹 حواست رو جمع کن / روی کار تمرکز کن / از حواس پرتی در بیا / وارد بازی شو 1 - ( کاربرد ورزشی ) : به معنای تمرکز کامل روی مسابقه یا عملکرد ورزشی؛ معم ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 آشتی کردن / روابط را اصلاح کردن / آشکارا مشکلات را حل کردن / دوباره کنار هم قرار دادن اوضاع 🔸 تلاش برای ترمیم روابط خراب شده، حل اختلافات، یا بر ...