پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٨٦٣)
زیاده خواه، زیاده طلب
( خطر ) دور سر کسی چرخیدن ( رخداد ) بالای سر کسی چرخیدن
هم رقص ( مانند همکار و هم کلاس و. . . )
متلک های اهانت آمیز اهانت های تحقیرآمیز
پن شلاقی، حرکت پرشتاب دوربین
برای. . . مقصر بودن گناه. . . گردن. . . بودن باعث و بانی. . . بودن
سایه ای از ابهام افکندن بر. . . سایه ای شوم افکندن بر . . . سایه ای تیره بر. . . افکندن
زن تن فروش، روسپی
اصطلاح پولار ( با قطبی اشتباه نشود ) گویی در دهه 1970 ابداع شده باشد. مانند بسیاری از اصطلاحات در زبان فرانسوی، این یک اصطلاح تغییر یافته یا عامیانه ...
Congressional Budget Office اداره بودجه کنگره، دفتر بودجه مجلس کمیسیون بودجه مجلس
چشم چران، هیز
چشم چرانانه
چشم چرانی، هیزی گری
ماکیاولیایی، ماکیاولیستی، حیله گرانه، غیراخلاقی
مرد زن باره
پوچ، بی ارزش، بی اهمیت، صفر ( گاهی به معنای آدم بی ارزش و پوچ است )
ارتزاق کردن، روزی گرفتن
تا سرحد توان، به نهایت توان
ثروت کسی را بالا کشیدن
دختر بی کس و کار، دختر بی خانمان ( در فیلم های نوآر )
دختر جوان اغواگر ( شمایلی در فیلم های نوآر )
پری چهر، پریچهره
جنسیت زدایی، جذابیت زدایی
جنسیت زدایی، جذابیت زدایی
جنسیت زدایی، جذابیت زدایی
بررسی ناپذیر، بررسی نشدنی
بدون جذابیت جنسی
پتن دوستی
پتن گرایی، پتن محوری ( طرفداران مارشال پتن در فرانسه ، پس از جنگ جهانی دوم که باور داشتند پتن نه تنها خائن نبوده، بلکه با تسلیم به موقع ، فداکاری نمو ...
دستکاری کردن به بازی گرفتن ( برای اشخاص )
گناهکار جلوه دادن کسی
در کنار. . . جای دادن، در کنار. . . قرار دادن، همتای. . . دانستن ، در صف. . . دانستن ، در صف. . . قرار دادن
دلداده پیر و پولدار یا: پیردلداده پولدار
پیرفاسقِ پولدار پیردلداده پولدار
مار خوش خط و خال خود را به موش مردگی زدن مارموز_ موذی ( ترجمه واژه به واژه این اصطلاح برای کسانی به کار می رود که چنان سرد و خنک - اینجا بی گناه_ دی ...
وسوسه ناانگیز، ساده، غیرجذاب، نافریبنده
پایان ناپذیر، سیری ناپذیر، حریص، پرولع
پدری، پدرانگی
دیرپای، دیرینه، ماندگار ، کهن
کهن الگویانه
عدالت شاعرانه ( پاداش و کیفری که شاعر یا نویسنده برای خیر و شر داستانش در نظر می گیرد )
فرومایه، پست نهاد، سست عنصر ، تحقیرآمیز
در مباحث سینمایی می تواند معنای �کارآگاهی� بدهد.
شهوت انگیز ، شهوت انگیزانه هوس انگیز ، هوس انگیزانه
خوره. . . ، دیوانه. . . ، عاشق. . . Wannabe James Dean عاشقِ جیمزدین، عشقِ جیمزدین خوره جیمزدین، دیوانه جیمزدین
ماه دوست مجنون ماه عاشق ماه
حرکت دوربین بر ارابه ( یا سه پایه چرخ دار ) رو به عقب
حرکت دوربین بر ارابه ( یا سه پایه چرخ دار ) رو به جلو
ریق، واژه ای است بازمانده از زبان های کهن ایرانی که با واژه های ریز، ریختن، ریژ و ریدن و . . . و حتی رفتن و راه و . . . هم خانواده است و در معنا به م ...