laxity

/ˈlæksəti//ˈlæksɪti/

معنی: سستی، شلی، لینت
معانی دیگر: آسان گیری، سست انگاری، تسامح، بی بند و باری، بی قیدی، ترایمانی، ریخنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being careless or slack; looseness.
مشابه: neglect

- The laxity of the new supervisor was the cause of inefficiency and loss of discipline among the work staff.
[ترجمه گوگل] سستی سرپرست جدید عامل ناکارآمدی و از بین رفتن نظم و انضباط در بین کارکنان بود
[ترجمه ترگمان] سستی ناظر جدید علت ناکارآمدی و از دست دادن نظم در میان کارکنان کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a laxity in discipline
سهل انگاری در انضباط

2. The newspapers accused local police of laxity in dealing with gamblers.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها پلیس محلی را به سستی در برخورد با قماربازان متهم کردند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها پلیس محلی را به سهل انگاری در برخورد با قماربازان متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The laxity of export control authorities has made a significant contribution to the problem.
[ترجمه گوگل]سستی مقامات کنترل صادرات کمک قابل توجهی به این مشکل کرده است
[ترجمه ترگمان]سستی مسئولان کنترل صادرات سهم قابل توجهی در این مساله داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was also a time of increased moral laxity among the clergy, not excluding the Popes.
[ترجمه گوگل]همچنین زمان سستی اخلاقی فزاینده در میان روحانیون، بدون استثناء پاپ ها، بود
[ترجمه ترگمان]همچنین زمان افزایش سستی اخلاقی در میان روحانیان بود، نه به استثنای پاپ های
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Second, there is a certain degree of laxity.
[ترجمه گوگل]دوم، درجه خاصی از سستی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، میزان مشخصی از laxity وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But bloating, laxity, conceit, extravagance and inertia are to be found in certain degrees.
[ترجمه گوگل]اما نفخ، سستی، خودپسندی، اسراف و اینرسی را باید در درجاتی یافت
[ترجمه ترگمان]اما باد کردگی، laxity، conceit، extravagance و inertia در برخی از موارد به تدریج یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 1975 we criticized weakness, laziness and laxity, but some leading bodies still have those problems.
[ترجمه گوگل]در سال 1975 ما از ضعف، تنبلی و سستی انتقاد کردیم، اما برخی از نهادهای پیشرو هنوز این مشکلات را دارند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۵ ما ضعف، تنبلی و سستی را مورد انتقاد قرار دادیم، اما برخی از افراد برجسته هنوز هم این مشکلات را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Questions are being asked by prominent citizens as to the extent of police laxity which permitted the perpetration of this vicious crime.
[ترجمه گوگل]سوالاتی از سوی شهروندان برجسته در مورد میزان سستی پلیس که اجازه ارتکاب این جنایت شریر را می دهد، پرسیده می شود
[ترجمه ترگمان]سوالات شهروندان برجسته در مورد میزان laxity پلیس که از وقوع این جنایت وحشیانه پیش گیری می کنند، پرسیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two years later the itinerant returned to attack Garden outright for allowing laxity and not promoting the preaching of grace.
[ترجمه گوگل]دو سال بعد، گردشگر بازگشت و به دلیل اجازه دادن به سستی و عدم ترویج موعظه فیض، به باغ حمله کرد
[ترجمه ترگمان]دو سال بعد، دوره گرد، به علت آنکه به هرزگی اجازه می داد وعظ و خطابه دعا را ترویج کند، بار دیگر به باغ ملی حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was as if he wanted to test the laxity and freedoms of waging war up in here.
[ترجمه گوگل]انگار می خواست سستی و آزادی جنگ را در اینجا آزمایش کند
[ترجمه ترگمان]گویی می خواست آزادی و آزادی به راه انداختن جنگ را در اینجا آزمایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Round the eye, full face and neck and the full body thin wrinkle and wrinkle and edict wrinkle and double chin"turkey neck", "butterfly sleeve"abdomen and thigh skin laxity etc.
[ترجمه گوگل]دور چشم، تمام صورت و گردن و تمام بدن چین و چروک نازک و چروک و دو چانه "گردن بوقلمون"، "آستین پروانه ای" شلی پوست شکم و ران و غیره
[ترجمه ترگمان]گرد چشم، صورت و گردن پر چین و چین و چروک و چین و چروک و چین و چروک و ضد چین و چروک و ضد چین و چروک \"،\" گلوی بوقلمون \" و شل شدن پوست ران و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It has been suggested that the hormone relaxin, a hormone of pregnancy, causes this joint laxity in pregnant women.
[ترجمه گوگل]گفته شده است که هورمون ریلکسین، هورمون بارداری، باعث این شلی مفاصل در زنان باردار می شود
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که هورمون relaxin هورمونی، هورمون حاملگی، این سستی و laxity را در زنان باردار ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At 6 Ms. Meyerhof, of South Burlington, Vt., is a decade or two older than Dr. White's typical candidate, someone who is just starting to notice under-chin skin laxity.
[ترجمه گوگل]خانم میرهوف در 6 از برلینگتون جنوبی، یک یا دو دهه از نامزد معمولی دکتر وایت بزرگتر است، کسی که تازه متوجه شلی پوست زیر چانه شده است
[ترجمه ترگمان]در ۶ سالگی خانم Meyerhof، از Burlington جنوبی، vt این یک دهه یا دو سال از کاندیدای معمول دکتر وایت است، کسی که تازه شروع به توجه به laxity پوست زیر چانه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Excision with skin graft of soar on the face can improve laxity and mobility of that portion, but it contributes little to remould the disfiguration.
[ترجمه گوگل]برداشتن پوست با پیوند پوست بر روی صورت می‌تواند سستی و تحرک آن قسمت را بهبود بخشد، اما کمک چندانی به از بین بردن تغییر شکل می‌کند
[ترجمه ترگمان]excision با پیوند پوست بر روی صورت می تواند سستی و تحرک آن بخش را بهبود بخشد، اما کمک چندانی به remould the نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سستی (اسم)
abulia, weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, acedia, lassitude, laxation, relaxation, debility, impuissance, atony, inactivity, droop, feeble-mindedness, flaccidity, phlegm, sloth, limpness, slothfulness

شلی (اسم)
laxity, slack, flaccidity, limping, slackness, lameness

لینت (اسم)
laxity, lubricity, unction, loose bowels

انگلیسی به انگلیسی

• laxness, looseness; negligence, carelessness; lack of strictness; vagueness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : laxness / laxity
✅️ صفت ( adjective ) : lax
✅️ قید ( adverb ) : laxly
سهل انگاری

بپرس