پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٨٦٣)
مردگرایی، مردسالاری ( در برخی متون ) مردی، مردانگی مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
گزندگی، تلخی، درندگی، درنده خویی، سنگدلی
کسل کننده، خسته کننده، کسالت بار ( هرچند بر پایه ریشه واژگانی اش، به معنای بی حس کننده ذهن و بنابراین �افسون کننده� می دهد )
این روزها، هم اینک، اخیراً
خودخواسته، دلبخواه، دلبخواهی
دلگرمی، پشتگرمی، دل آسودگی
بنابر واژه نامه اتیمولوژی این واژه ریشه در همان واژه gene و زن و زایش و زایندگی دارد و در دورانی به نوادگان رومی و رومی زادگان گفته می شده و سپس ترها ...
نوبنیاد، آغازین
رنگ و بوی بومی، بومی گرایی
نمونه بارز، مثال آوردنی
ناشناخته ، ناروال، واگرا
واگرایانه، ناروال، ناشناخته
ناشناخته، ناروال، واگرا
ناشناخته، ناروال
ناشناختگی، ناروالی
نیروی کمکی، یاریگر
از قلم افتادگی، زدودگی، کاستی
تازه از راه رسیده، تازه نفس، نورسیده، تازه به دوران رسیده، نوکیسه
پیشگزین شده
پیشگزین کردن
آغل، طویله، گهواره کوچک، هلفدانی ( غیر از خودنویس و قلم، معنای اینها هم می ده )
اشاره گر، الهام بخش، پیشنهادی
اشاره گری، الهام بخشی
ایز گم کردن ( عامیانه ) _ رد گم کردن_ رد گم کنی_ پی گم کردن_ اندیش پرتی_ اندیش پرت سازی_ گمراه کردن
زن گریزانه، زن ستیزانه ( این واژه صفت است و باید به صفت ترجمه شود. برخی دوستان آن را به اسم برگردانده اند. زن ستیزی، یا زن گریزی اسم است )
زن گریز، زن ستیز
همپوشانی ( در ادبیات ، سینما و هنر )
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
گذشته نگر، گذشته نگرانه، گذشته بینانه
دیرینه، دیرینه پردازی شده، باستانی
دیرینه گرایی، دیرینگی، پرپیشینگی، باستان گرایی
فروکاستن، زوال، خرد شدن، فروپاشی، وارفتن
شیوه شناسی، سبک شناسی
خودخوانده، خودجوش
نمود یافتن، جامه عمل پوشاندن، تحقق یافتن، تشخیص دادن
این مقام در کلیساهای محلی می تواند مراسمی مانند عقد و ازدواج را میان زن و شوهرها انجام می دهد. شغلی مانند عاقد
سربار، گزافه، زیادی
( در ادبیات داستانی ) گره گشایی، واگشایی، گشایش
نرینگی، مردانگی، مردسالاری مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
بد برداشت، کژبرداست، دژبرداشت
در متن علمی و رسمی: دگرباش در ادبیات و کمابیش با بار منفی: همجنس باز
درود بر دوستان عزیز. اون بالا توضیح دادم که �در ادبیات� تاکید می کنم، در ادبیات داستانی یا مثلا در سینما، وقتی این واژه از دهان شخصیتی خارج میشه، بار ...
سپوزش خواهی، کامخواهی
شهوت زدایی
شهوت انگیز نمودن، شهوانی کردن
شهوت انگیزی
شهوانی گری، شهوت زدگی
برداشت کردن، خوانش کردن، واکاوی کردن
بالنده، پخته، کارکشته، کارآزموده، رسیده