پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٨٦٣)
گزافه، گزافه گویی ، گزافه کاری
هوس ( چیزی یا کسی ) به کله زدن ( عامیانه )
رویگردانی ، بی اعتنایی، سردی
کارکرد، دستمایه، خمیرمایه، توان
خودبیانگرانه
زن سالار، زن گرا، کنشگر آزادی خواهی زنان
( فعل ) چفت شدن، هماهنگ شدن
حاکی از. . . بودن، گویای. . . . بودن، نشانه. . . بودن
مفت خوری ، آماده خوری، تک خوری، لاشخوربازی درآوردن
مفت خوری ، آماده خوری، تک خوری، لاشخور بازی
مفت خور ، آماده خور ، تک خور، لاشخور ( استعاری )
سرخوشی گرایی، خوشی گرایی
نرم رفتار، روادار، آسان گیر ( مسامحه گر )
بحث برانگیز ، جنجال برانگیز، جنجالی
( عامیانه ) میخ شدن روی چیزی، قفل کردن روی چیزی، زوم کردن روی چیزی ( همگی عامیانه ) دلبسته شدن، متمرکز شدن روی چیزی
خوره فیلم، دوستدار فیلم، هوادار فیلم، کرم فیلم ( عامیانه ) ، فیلم بین
مک کارتی نگری
اتحادیه ( فیلمسازی ) بریتانیا
گسترش یافتن ( مانند موج ) ، آغاز به گسترش یافتن ، موجی ( از چیزی ) به راه افتادن
کمابیش، نزدیک به، بسیار نزدیک به، همسان، همانند
برابر نهادن، سنجش ( نسخه های گوناگون یک کتاب )
دسته، گروه، بافه، بافته، بغچه ( همونیه که توی فارسی میگیم �شیاف� ) 🤭😊
یافته ها نشان می دهند. . . داده ها نشان می دهند. . . بنابر یافته ها. . . بنابر شواهد. . . ( این عبارت از روند تحقیق و پژوهش برگرفته شده و در دیگ ...
یافته ها، داده ها، آورده ها، گواهان ( همگی می توانند جمع به کار روند ) , شواهد، اسناد ( این واژه در روند پژوهش به کار می رفته و از آنجا در متن های دی ...
خام، خام دستانه، ناپخته، ناشیانه
در سینما، برش های موازی، تدوین موازی
ناسازشکار
سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر، آشتی ناکننده
برهان آمیز، خردورزانه، پیوسته، منطقی ، عقلانی
ابریشم گرایی، ابریشم دوستی
ابریشم دوزی شده، ابریشم دوخت، ابریشمین
ابریشمین سازی
دست یافتنی، انجام پذیر، شدنی، شایدوبایدی
نسخه نویس، کاتب، نویسنده ( کسانی که در کلیساهای قرون وسطی از نسخه های پوستی و دستنویس نخستین، نسخه برداری می کردند. به احتمال زیاد یک نفر نسخه را می ...
پوست حیوانات ( که برای نوشتن از آن استفاده می شده ) _ با واژگان part انگلیسی و پارت ها و پارچه و. . . هم ریشه است.
در ادبیات �تطویل� گویند. دراز گویی، گزافه گویی، گزافه سرایی ( بنا بر واژه نامه ریشه یابی واژگانی_ اتیمولوژی_ از واژه پنبک، پنبه فارسی گرفته شده است.
تسخیر کردن ( درباره ارواح و اشباح )
پریادآور، انگیزشی، الهام بخش
بی جنسیت
کامجویی زدایی، جنسیت زدایی
جنسیت زدایی شده
جنسیت زدایی، جنسی زدایی
رک گویی، پاک اندیشی، باورپذیر ( در سینما )
آمیزه، آمیخته درهم و برهم
کودک منشی، بچگانکی، کودک خویی
افسار گسیخته، مهارنشدنی، رهاشده
لم دادن
همیشگی، بی پایان ، جاودانه
کاری که از روی علاقه انجام گردد. ( عامیانه: کار عشقی )
کارآزموده در. . . کارکشته در. . . ورزیده در. . .