پیشنهاد‌های صمد توحیدی (١,٨٤٧)

بازدید
٢,٩٢٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لکی:لوگوس، لاجیک؛ ذهن وزبان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوبت:نیت. نیت کردم؛نوبت گرفتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست نماز ی تازه کنم:تجدید وضویی بکنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سازهای موسیقی نوبت آن رسیده که دیگر با رایانه وموس کارکنند وبنوازند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دُرجا:آتلیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنران:آتلیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنرجا:آتلیه.

پیشنهاد
٠

خوددادنش. bioanfermatiqc بیوانفورماتیک.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هَور . گِنده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رواق :کُولا، لری وفارسی کهن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عادت در لری آ. ء. ت ویا آدت و یا هُوکارَه است. [آد ]هم می گویند، آد به دریافت و پنداشت روند میباشد. آدت بیشتر سبک" نا" را دارد ، آدش خوش نباشد. آد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پایه و بن وبنیاد " اشتباه" "شِپَه"است که به هنگام بازی" اَل وگُل"شِپَه پا چپ و شپَه پا راست برای اشتباه هر یک از پاها گفته می شود ومانند تپق زدن نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالاترین ها . بالایی ها. بالابالاها:لژ نشین .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شایدمان:احتمالات.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داستان:افسانه. راستان:پدیده. راستان است یا داستان:پدیده است یاافسانه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آنانکه فارسی را پاس می دارند ابرند که بر دشت و دمن می بارند بنگر که به زندگی روان می بخشند پیروز به زندگی و بس بسیارند. شهرام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ:چرّ چربی وپی وروغن وآغ آغشتن میباشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شل وار:شُلوار و شَلوار . شل و ول وار مانند شلنگ که شُل وانگ است انگِ شُل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدایش همایش. یکی همگی. تنها ناتنها. پراکنده ناپراکنده. باهم بی هم. تک و توک. همه بودند همه نبودند. کسی کسانی. یک چند . یکی بود یکی نبود . همه هیچ. بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای پژوهش وشناخت واژگان از کسانی پرسش و پاسخ گردد که در کودکی پای سخن بزرگترها بوده اند ونه پای صدا وسیما که چیزی از واژگان کهن را نشنیده اند. پویان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لینک بر وزن پینک، لان لری لینک ، لان و لینک ولینگ ولینک گفته می گردد که فارسی انگار می گردد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باب راه:وب دایرکتوری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گونه های باب ۱_باب ایستا۲_ باب پویا و . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باب ایستا. باب پویا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باب. بابیاب.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شبکهء جهان شهر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آهنگهای پیاپی:نغمه های متوالی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه ( ها ) اصلی و نسخه واره ( ها ) در نوشتخانه های جهان بایسته است تارتنا گردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه واره:نسخه بدل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

گَمال:سگ نر. دَلّ:سگ ماده. هردو به لری و لکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رَگ زِلَّه:شاهرگ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زرنگترین پدیدهء روز در روند سال در هر روزهء زودخیزی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سخن باید" دانشورانه" باشد ونه "نادانشورانه".

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیرامون. مرزناک.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرزیده:محدود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق:روش. روند. کار. پیشامد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یخزمین:Iceland. ایسلند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیام، خیّام؛خمه، تاشو :چادر ، هردو فارسی میباشند .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمایهء کوتاه:فهرست مختصر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نویسخه، نوسخه، نسخه. لری نسخه را نویسخه و نوسخه میگفتند و می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشتخانه:کتابخانه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه سد کردن، کُل تَنیدن؛کوتاه درجایی سنگر گرفتن"؛رصد"رصد خانه :کمین خانه. کُل تَنید دزد را گرفت ویا شناخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"او پیایند پور سینا بود با آنکه در گفت ونوشت گیر وگرفتی داشت ". بیهقی. ترجمه شهرام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقعیت :درست. درسته، درسته لقمه را قورت داد"واقعگرایی"، افتامد گرایی. حقیقت:راست، راستین، روستاییان راستین ( حقیقتگرایی ؛بُنامدگرایی ) .

پیشنهاد
٠

فرا افتامد گرایی:فرا واقع گرایی؛فرا درستی گرایی. فرابنامد گرایی و فراراستیگرایی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرمندی:ریمیکس.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چِنایی و چنایش:حجم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوبیسم:گِمِل گرایی. گِمِل وتُپُل:گمل برای انبوه و توده وتپل برای یابش مانند کودک تپل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از قُل تا بال؛از پا تا دست. از قل تا مل؛از پا تا گردن. از کلیک تا کلیته؛از انگشت تا سر. از ناخن تا ناییژه. از قاو تا کلو؛ از قوزک تا کلا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرایی، گرایش؛مآبی، مآب. دانش مآبانه:دانشگرایانه. دانش مآب:دانشگرا. دانش مآبی:دانشگرایی.