پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٣٦)
دور وبر :دور وبری، نادور وبری، دوروبرنما.
اطراف. نااطراف. نااطرافی. اطرافی نما. که پوششی و همگانی هر کس وکسانی بسا داشته باشند. ( دوروبری ها ) .
رایانا:تبلت.
رایانه وار:لپ تاپ.
فرهنگ ویژهء رایانه:کامپیوتر تخصصی کامپیوتر.
ژَل درویدن، ژل نی های پُر را نیژَل _ نام نهاده اند که مانند نیزه هستند نیژل، نیزل، نیزه، نازل.
کاوش و واکاوی: تجزیه وتحلیل
شهرآورد ( حل ) کج کردن آهن به دست پهلوانان که رفته رفته به حلّ و تحلیل روند یافت. پرسش را حل کن ویا مسئله را حل کن روند آن است.
واگَرِی، واکاوی:تحلیل.
گرم رویی؛گر مِ رو:ترمودینامیک. گرمِ رو؛گرم رو.
پیک:book.
به سبکی باید نوشت و گذارده پروری کرد که خواننده بر پایهء دانش نهاد وگزارهء گذارده را دریافت نماید و در یافت خواننده بر پایهء یابش نباشد.
تَر؛شیرتر؛شیر مادر برای نوزاد و شیر تازهء گاو وگوسفند برای لِوی وکَرکَه به زبانش لری.
روان قانونها:روح القوانین .
روش:متد. روش کشمکشی. روش روان باوری. روش سنجش گری و "سنجش پذیری" روش" روش شناسی". روش شناسی روش ها.
دَه مُژده:عشرهء مبشره.
رامک: آرامش ، آرامک.
عاشق است به روی و بخالِه. شد کمر بستهء او بشالِه. مهرورزی مهر ورز این است. شد بجانش فدا و بمالِه . شهرام.
طرح عربی ترک فارسی وترخ لری هستند. طرح:انداختن. ترک گذاشتن. ترخ:وانهادن.
ادامه:اَدومه دم دنباله دارد؛اداره اَداره در روند است.
یکا ( ی ) ویژه:توحید خاص.
یکا:توحید.
تضاد وتوحید :زدا و یکا.
ویژه و همه:خاص و عام . عام وخاص:همه و ویژه.
ندار دار:عدم ملکه.
برابرش دار و ندار :تقابل عدم وملکه.
برابرش:متقابل.
ندار و دار راستی:عدم وملکهء حقیقی. حقیقی:راستی. واقعی:درستی.
ندار ودار:عدم وملکه.
دار و ندار:ملکه وعدم.
برابرش ندار ودار:تقابل عدم وملکه.
دار و ندار:ملکه وعدم ملکه.
پرنده:بالِنَه. تا پیش از اینکه آموزش و پرورش سراسری گردد در لرستان کسی واژهء پرنده را بکار نمی گرفت و همه واژهء بالِنَه را برزبان می آوردند.
نوش جان، نوش جانی:خرج اتینا ، صرف اتینا.
خرج اتینا، صرف اتینا:نوش جان، نوش جانی.
برگش، برگشی:تورق ، تورقی. برگش کردم:تورق کردم. برگشی خواندم:تورقی خواندم.
"اَرج سَمتِه است"؛ احترام متقابل است.
نبض:نِه باز، تند زدن، بازنهش پیاپی فارسی است.
سیم پیام:کابلگرام.
دورپیام:تلگرام.
پر کاربردی، کاربرد فراوان کاربرد بسیار:کثرت استعمال. کاربرد.
زدن؛ ۱ - مسافر زدم، سرویس زدم۲ - غذاخوردم ( زدم ) ، سلف سرویس. ۳ - سرویس کردم ( زدم ) . ۴ - سرویس تمام . دستم را زدم.
تور. جهانگرد. سفر ( سپری ) .
نامه. نُومه. میان. میانه . میانک. بازه:فاصله. فاصله؛فاصل و فصل ؛پاسال ، پای سال فارسی میباشد. نامه؛میان دونفر وبه نام کسی یا کسانی.
زرنگی . زیرکی. تیزی تیزبین. ریزبین:ذکاوت.
تافتش:انعطاف، پس اصل انعطاف فارسی است. چمشی:عاطفی. عواطف واحساسات:چمشها . یابشها.
درسنامه. درس نامه.
بِنِشین. ماندگار. ساکن:مقیم. ساکن فارسی است زیرا آبسکون و برد اسکن را داریم.
پیامک برای کسی می فرستند اگر کسی بخواهد پیامک را به فرستنده باز گرداند؛ فرست؛بازفرست فرستش؛بازفرستش. پیامک؛ بازپیامک. پیغامک؛ بازپیغامک.
کِشاندن، به کِر نهادن. به کِر گذاشتن. به تُوی کِرنهادن یا گذاشتن. مالاندن. کشیدن. بردن. زدن ( به چیزی ) .