پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٣٦)
جُنبَک جنبندهء جامعه و تاریخ:دانشجو.
book:پیک. نوشته. کتاب
دانش: آنچه را می دانیم و می یابیم. فرزانش :آنچه را فراتر از دانش می دانیم و می یابیم.
فرزانش:آنچه را فراتر از دانش می یابیم.
فرزانش:فرا دانش ، فراتر از دانش، دانش آنچه می دانیم. فرزانش:آنچه را فراتر از دانش می یابیم.
zani is weman". "and zanie is "woman.
حق وحقوق متقابل:راسته وراسته های برابر.
راسته کار:حق العمل حق العمل کاری:راسته کاری. راسته کاری ها:حق العمل کاری ها. راسته کاری:حق العمل کاری.
"رفت و آمد" . " پرس و جو". " سرزدن". " دید ن". "دیدار". " دید و باز دید". " آمد و شد".
کلان شهر:گویا شهرهای بزرگی که مرجهای کلانتر و کلانتری را داشته اند را به روند کلان شهر گفته اند.
آسانش:تسهیل.
آسانش ( ها ) :تسهیلات.
بخشی از اخلاق ناصری" بازنوشت" رباعی خیام است؛ "گر باده خوری تو با خرد مندان خور یابا صنمی لاله رخی شادان خور بسیار مخور ورد مگو فاش مکن گه گه خور و ...
تهی. پوک. هیچ. پتی. ( نگرفته ) :خلاء. پر. چیز. ( گرفته ) .
دَپ:کثیف؛دپ آن راگرفته است. کثیف گشته است. تکاثف:دَپ گرفته، دپ گرفتگی.
کارا ( کارآ ) :منشاء اثر. کارایی داشته باشد : منشاء اثر باشد.
کِسِه:شخص . شاخه است. شاخَست ( شاخه است ) کسیه. کس است.
ناشو ( ی ) شدنی است:محال ممکن . نشد. نشدنی . درست بشو نیست. هرگز:محال ممکن است . نشده. نشدنیه. ناشویه.
"بودن وفرسودن": "کون و فساد " . "bing and crruption"
بدبهرگی درستر از بی بهرگی است. چاپ نوشته ها و بودن آنها بهتر از ناچاپ وفرسودن آنهاست.
دانشورانه:encyclopaedi. دانشورانهء فرزانش. دانشورانهء اندیش. دانشورانهء شماریک. دانشورانهء آزمایشی. دانشوران آرمانی. دانشورانهء کاربردی.
خواهشمندم واژگان ناپسند را برای دوباره به خودم باز گردانید. خواهشمندم آبادیس را برای در دست رس بودن از دیر یافت به زودیافت برسانید. دوباره:تکرار؛تک ...
گاهی ( زمانی ) و نمی ( بارانی، آبی ) :گندم" لری، گَنِم"آنچه بزرگترها زمانی میگفتند.
اینک که توش وتوان ( توفیق رفیق ) هست چه بد اگر آبادیس واژگان فارسی رادر ابزارهای خود بکار نگیرد ، و بهانه ( بها نهادن ) های بیهوده ویا هوده نما را از ...
تورج. کوچیدن. سفری شدن. هشتن و رفتن. گذاشت ورفت. تورید. توریدن. کیک نیست توریده در بهمان جا روستا یا شهر دیده شده است ، پس او زن میخواهد در کهن روزگ ...
گیاهان آرایش ( ی ) . زینتی.
در گذشته دور شهر ها را برای امنیّت دریاچه ای از آب می انداخته اند. و اما برای وارد شدن به شهر روبروی دروازهء شهر پل میگذاشته اند وبرای شناخت مسافران ...
حمزه ؛ماءر. ناءر. ماءیی. نیاءی. میار نیار. میایی. نیایی.
دردید:آفسایدoffside
"ستاره؛"خوب است درهمه نگرش ها. "ستاره زدگی" بد است در هر انگاره ستاره سازی برای بازی. نه ستاره پرست برای شکست.
واجز:تجزیه؛" واجز به لری". واجز به ( لری ) :پراکنده شد پراکنش یافت.
بتهای، تنی. خودی. دیگری. آیینی. گروهی. باوری. نسلی ونیایی و . . . . را به قلم دانستنیها فرو ریزیم.
تنکاره ها. تنکاره شناسی. اندام های تن که هر کدام کاری انجام می دهند تنکاره:کاره های تن که اندامها هستند و هراندامی کاری انجام می دهد. سر . پا. گوش . ...
بیگانه زدگی. غریب دوست. بیگانه گرا. غریب پرست. کسانی که نقطهء ضعف دارند گرایشگرای به دیگران میباشند.
شهنامه نمود پهلوانی من است. امثال و حکم ز نکته دانی من است. خیام رباعی را یکی فرزانه است . حافظ که نشان رازخوانی من است . شهرام.
ساختارنده:مدوّن. تدوینگر.
کالبدی: طبیعی. کالبدیات:طبیعیات .
فراکالبد.
سکولار:آزمایشی. اسکولار:باورشی.
خانوادهء رسانهء ملی.
آزادش:لیبرال. آزادشی:لیبرالی آزادشگرا:لیبرالیزم. آزادشیگرایی:لیبرالیزمی. آزادشیگرایانه:لیبرالیستی. آزادشگرانه:لیبرالیست.
ناسپاس:کافر؛ [کسی ویا کسانی که به جا نمی آورند. ]
میخکِش: hammer
دریل:فارسی است، درهل، در می هَلَد. ( راه میگشاید، سوراخ مینماید، )
اته ایس. آته ایس. ادایس:ناخدا باور، خداناباور. ( اته ) اس، ایست وایسم همان گرا وگرایش ها می باشند. ایست و ایسم را فارسی دانسته اند . - اَتِه و اَدِه# ...
مِرو و مَرو در لری:آمرود.
گلابی. آمرود:مرو به لری. نمی گوییم گلاب میگوییم گلابی.
باغات. راغات. پرندیات. چرندیات. شمیرانات و . . . . . . جاناتان.
چِسان:واتساپ
ایزد شناسی به پنداشت ناب. خداشناسی به دریافت پاک. یزدانشناسی به گرفت ساپ.