پیشنهاد‌های صمد توحیدی (١,٨٣٩)

بازدید
٣٢٢
پیشنهاد
٠

کالبد و فرا کالبد:فیزیک و متافیزیک؛طبیعه و ماوراء الطبیعه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عول و تعصیب:خانه و خانواده. "بازخوردها وبرخوردها. " عول:خانه؛پیوند. تعصیب:خانواده؛پیوست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاکی پیکی:پایان.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"او ( خیام ) پیایند "پورسینا" بود با آنکه در گفت و نوشت گیر و گرفتی داشت. بیهقی. گردانیدهء شهرام. "

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالاست. بالا می رود. شعله ور است:متصاعد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سویچینگ:گیران کار.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرافیک:رنگک،

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشتکی:گرافیکی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بینَت کار:دیجیتال.

پیشنهاد
٠

میانک رایانه:مینی کامپیوتر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آویزک :پنل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایستش:استپ؛stop

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متولی:بابا. به جای متولیِ کار بابایِ کار. متولیها:باباها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرونش کردن. پوزشش را خواستند. بخششش را خواستند. کنارش گذاشتند. رد ش کردند. رد شد . روانه اش نمودند. تاراندندش. دست به سرش کردند. هو شد. دواندندش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایه ونمونا. فهرست واعلام .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایه و نمونا:فهرست واعلام.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشا . پیشا پایان. ماقبل ماقبل آخر. پیشا دانشوری:ماقبل رنسانس.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشاورز گاهی به کاه نیاز دارد کشت را ( گندم یا جو ) از بیخ از دم گِل میزند ودرو می کند و قل، قل می درود. وگاهی به کاه نیاز ندارد واز بالا ی ساقه کشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دم اَدم؛ازدهان، اَدهان از دم واز دهان:عدم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

مِت، مَت:زیر ، زیردار، ژرف، گود:مت رو:مترو؛فارسی است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشاپایان:ماقبل آخر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِرک لری:زانو مِرکَه:زانویی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلیدرویه:کیبورد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سامان نما:سیتم عامل.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نماگر:operation.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیران:سویچ.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرمان:ایده آل.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایار ، یار، دستم ایار است دستم یار من است یار من است، وبه روند عیار شده است. یار هم با من است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهنامه نمود پهلوانی من است امثال وحکم ز نکته دانی من است خیام رباعی را یکی فرزانه است حافظ که نشان راز خوانی من است شهرام.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگان با" د" و"ذ "در ایران از کهن تا کنون بسیار است. آذر، گذر . ث نیز که مثل در پایه متل است .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لر؛لور :راه راست ودرست وخدنگ راگوییم. در نسخه های تاریخی لور به سبک خوانش لری آن راه راست ودر ست وخدنگ است که لرها را ساده گفته اند پس نسخه واره ها ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آگِر در زبان لکی آذر وآتش است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بابای گرامی وبانوی گرامی تلاش ما برای زبان فارسی وپاس از آن است. پس بانوان گرامی وبابایان گرامی تلاش کنیم و مرد وزن ندارد. واصل واژه پردازی است تا و ...

پیشنهاد
٠

ریخت وساخت:جرح وتعدیل.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضِرپ و تُوپ به لری ؛زد وخورد. "بزن بزن"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَرخَن:دایره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در لری پارس سگ را پاس می گویند . شاید پارس فارسی پرسه زدن باشد. پاس هم نگهبانی است. یا پاس پایهء پارس باشد زیرا استادان ادب پارسی لری را مادر فارس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاور:خواب بَر. باختر:بخت بیدار. شمال :باد شب مال؛شبرو. جنوب:بجنب بگرد بیاب، سرازیراست. ایوار:غرب. مشرق: از مهر ومیثرا میترا میسراک ومیشراک و میش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلک وخاک:خَلق و خاک. خَلک؛لری. خُلک؛خُلق. خَلک وخُلک:خَلق وخُلق. خَلکِ خدا :خَلقِ خدا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاس گاو و چُسِلِه؛خَر سانها. چُغِلی پرندگان ( فَضلِه؛فِزِلَه ) رِیتِق:پوششی همه با ابهام وایهام. پِشکل ( پِشک ) :گوسفند وبز.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرکز:فارسی است، مانند مِرک ( آرنج زدن روی بالش ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برپایهء. با پشتوانهء؛پایه ای، پشتوانه ای:مستند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علوم العربیه:دانش های تازی؛گردانش ویا پایانش ( صرف ویا نحو ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینه، آینده هر دو رو در رو و نماینده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خربزه:خواربوسه، بوسه وار خوردن مانند خوردن بستنی بادولب خوردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیزه، نیزل، نیژل، نزال، نازل:فارسی است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُله :سیاهی چشم، گُلهء چشم. درگُلهء چشم:درسیاهی چشم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرطه باد لری است بادی که هردم از سمتی میوزد، آدم راشرط ( گیج ) میکند. شُرتَه وا به لری، شرته باد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دِهِش؛دِگِشت. "میدهد، میه ( لری ) ":ضربان"قلب"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایا، پاینده:مستوفا؛وفی، بپا، پاینده ، پایا.