چراغ

/CerAq/

مترادف چراغ: جلوند، چلچراغ، سراج، فانوس، مشکات، مصباح، لامپ، لامپا، رهنما، علامت، خورشید، دشت، دشت اول گدایان و معرکه گیران

معنی انگلیسی:
burner, lamp, light

لغت نامه دهخدا

چراغ. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) آلت روشنایی که انواع مختلف روغنی ، نفتی ، گازی و برقی آن بترتیب در جهان معمول بوده و هنوز هم در بعضی کشورها اقسام گوناگون آن مورد استعمال است. فتیله ای باشد که آنرا با چربی و روغن و امثال آن روشن کرده باشند. ( برهان ) ( آنندراج ). فتیله ای باشد که روشن کرده باشند ( انجمن آرا ).
فتیله ای که به چربی و روغن آلوده نموده جهت روشنائی بیفروزند. ( ناظم الاطباء ). آلت روشن کردن جائی که در قدیم ظرفی بوده دارای روغن و فتیله و اکنون عوض روغن نفت استعمال میکنند. و چراغ گاز و برق بدون روغن و فتیله با قوه گاز و برق روشنی میدهد. ( فرهنگ نظام ). آلت روشنائی که مایه آن پیه یا روغن کرچک یا بزرک یا نفت و امثال آنست. هر چیز، باستثنای شمع و شعله آتش ، که وسیله برطرف ساختن تاریکی و روشن ساختن جاهای با سقف یا بدون سقف شود. سِراج. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سِناج. ( منتهی الارب از قول ابن سیدة ). سَنیج. مِصباح. نِبراس. ( منتهی الارب ). آلتی برای روشنی و فروغ در شب که با فتیله و روغن و پیه افروزند. جرا. ( ناظم الاطباء ). لامپا. لامپ. بسیاری از چراغهای قدیم که در زیر خاک مانده اند یافت شده و در این روزها هم بهمان شبیه قدیم مستعمل است. و آنها را از گل فخاری یا مس ساخته ، متقدمین در آنها روغن زیت یا نفت یا قطران میریختند، فتیله آنها را از کتان یااز لباسهای کهنه کاهنان ترتیب میدادند. ( از قاموس کتاب مقدس ) :
پادشاهی گذشت خوب نژاد
پادشاهی نشست فرخ زاد
گر چراغی ز پیش ما برداشت
باز شمعی بجای او بنهاد.
فضل ربنجنی ( از لباب الالباب چ اروپا ص 248 ).
ای از آن چون چراغ پیشانی
ای از آن زلفک شکست و مکست.
رودکی.
کنه را در چراغ کرد سبک
پس در او کرد اندکی روغن
تا همه مجلس از فروغ چراغ
گشت چون روی دلبران روشن.
رودکی.
ای سر آزادگان و تاج بزرگان
شمع جهان و چراغ دوده و نوده.
دقیقی.
بجستند بسیار هر سوی باغ
ببردند زیر درختان چراغ.
فردوسی.
هر آنگه که رفتی همی سوی باغ
نبردی جز از شمع عنبر چراغ.
فردوسی.
چو دریا و چون کوه و چون باغ وراغ
زمین شد بکردار روشن چراغ.
فردوسی.
ولیکن ندیدش همی چهر یار
که عادت نبد اندر آن روزگاربیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

برای روشن کردن وروشنایی دادن ازقبیل پیه سوز، لامپ
( اسم ) آلتی که در تاریکی آنرا روشن کنند و بدان اشیار ابینند و آن دارای اقسامی چنداست . یا چراغ آخر. فراخی عیش بسیاری نعمت . یا چراغ الکتریکی . یا چراغ الکلی . چراغی که ماد. مولد حرارت و روشنی آن الکل است . یا چراغ برق. چراغی است که بااستفاده از برق روشن میشود چراغ الکتریکی . یا چراغ پرهیز. آنچه که چراغ را از باد حفاظت کند فانوس. یا چراغ چشم . فرزند. یا چراغ سپهر. ۱- آفتاب . ۲- ماه ۳.- ستارگان . یا چراغ سحر. ۱- آفتاب . ۲- ستار. صبح . یا چراغ سحرگهان . آفتاب . یا چراغ مغان . شراب انگوری . یا چراغ نفتی . چراغی که نفت روشن شود.
مولف مر آت البلدان نویسد : (( از قرای قب. داغستانست ) ) .

فرهنگ معین

(چِ ) [ په . ] (اِ. ) آلتی که در تاریکی آن را روشن کنند و آن دارای اقسامی چند است . ،~ چشمک زن نوعی چراغ راهنمایی که به طور متناوب و لحظه ای خاموش و روشن می شود. ،~ جادو یا ~ علاءالدین چراغی افسانه ای منسوب به علاءالدین یکی از پهلوانان داستان های «هزا

فرهنگ عمید

وسیله ای برای تولید روشنایی، مانند پیه سوز، لامپا و چراغ برق.
* چراغ آسمان: [قدیمی، مجاز]
۱. ماه.
۲. آفتاب.
* چراغ آسمانی: [قدیمی، مجاز] = * چراغ آسمان
* چراغ الکتریک: [منسوخ] = چراغ برق* چراغ بادی: نوعی چراغ نفتی که در هوای آزاد روشن می کنند و از وزش باد خاموش نمی شود، فانوس.
* چراغ توری: نوعی چراغ نفتی تلمبه ای که با فشار هوا نفت به طرف لولۀ بالایی میرسد و به جای فتیله توری نسوزی دارد که روشنایی را بیشتر و سفیدتر میکند و پرنورتر از سایر چراغ های نفتی است، چراغ زنبوری.
* چراغ خواستن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] گدایی کردن.
* چراغ روز: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب.
۲. چراغ کم نور و بی فروغ.
* چراغ سپهر: [قدیمی، مجاز] = * چراغ آسمان: که چون بامدادان چراغ سپهر / جمال جهان را برافروخت چهر (نظامی۵: ۷۸۵ ).
* چراغ سحر: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب: نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک / در [او] شرار چراغ سحرگاهان گیرد (حافظ: ۱۰۳۴ ).
۲. ستارۀ سحری، ستارۀ صبح: چشم شب از خواب چو بردوختند / چشم و چراغ سحر افروختند (نظامی۱: ۲۸ ).
۳. چراغی که تا به هنگام سحر روشن است و با روشن شدن هوا خاموشش می کنند.
۴. هرچیز ناپایدار.
* چراغ صبح: [قدیمی، مجاز] =* چراغ سحر* چراغ علاءالدین: نوعی چراغ یا بخاری نفتی.
* چراغ کردن: [قدیمی] روشن کردن چراغ.
* چراغ نشاندن: [قدیمی، مجاز] خاموش کردن چراغ.* چراغ نشستن: [قدیمی] خاموش شدن چراغ.
* چراغ نفتی: نوعی چراغ با مخزن نفت، لوله و سرپیچ.

واژه نامه بختیاریکا

چِرا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چراغ که در زبان عربی به آن مصباح میگویند وسیلۀ روشنایی است و در باب طهارت و صلات از آن سخن رفته است.
افروختن چراغ، شب هنگام در اتاقی که مرده در آن قرار دارد و نیز در مسجد، مستحب، و نماز خواندن مقابل چراغی که آتش آن نمایان است، مکروه می باشد.
تاریخچه چراغ در جهان اسلام
حرمت چراغ در فرهنگ عامه ایران ، کمابیش یادآور احترام و قداست آتش نزد ایرانیان باستان است . ایرانیان باستان ظاهراً آتش را زنده می پنداشتند و خاموش کردن آن را به معنای کشتن آن می دانستند، چنان که فعلِ کشتن در زبان فارسی ، برای خاموش کردن شمع و چراغ به کار رفته است . ظاهراً امروزه نیز برخی از عوام چراغ را زنده و ذی شعور فرض می کنند، چنان که برخی از قصه های عامیانه خراسان با جمله هایی این چنین آغاز می شود: «به چراغ گفتم : قصه بگو...چرخی زد و نشست و گفت ...». برخی از پیرزنان عامی اگر در روز برای کودکان قصه بگویند، در آغازِ قصه می گویند: «قصه را برای چراغ می گویم » و اگر طفلی خواب آشفته ببیند، به او سفارش می کنند که بگوید: «خوابم را به چراغ می گویم ».
← چراغ در اشعار مراسم درویشان
...

دانشنامه عمومی

چـِراغ وسیله ای برای ( روشنایی ) است. واژهٔ چراغ واژه ای با ریشهٔ پارسی است. [ ۱] این واژه از زبان پارسی به زبان سوریانی رفته و به صورت s̲h̲rāḡā یا s̲h̲rāg̲h̲ā تغییر یافته است و سپس زبان عربی آن را از زبان سوریانی به شکل سراج وام گرفته است. [ ۲]
در دوران های قدیم منابع نور به روشنایی حاصل از آتش محدود می شد که بعدها به صورت مشعل تکمیل گردید. از زمان های بسیار قدیم شاید ۴۰۰۰ سال قبل نوعی چراغ بنام پیه سوز در ایران و هند بکار گرفته شد. پیه سوز شامل یک فتیله پنبه ای نازک و ظرف کوچکی پر از روغن کرچک بود که سری از فتیله در روغن بود و سر دیگر آن با کبریت روشن می شده است. [ ۳]
بعدها چراغ موشی جای آن را گرفت پس از چراغ موشی چراغ سیمی یا فانوس به بازار آمد و بعد چراغ گرد سوز نفتی که دارای شیشهای طولانی عمودی بود و سپس چراغ توری نفتی که هنوز هم چراغ توری در بعضی مکان ها بکار می رود.
در اواخر قرن ۱۸ میلادی چراغ روغنی که با سوزاندن نوعی روغن نباتی کار می کردند و شمع از بهترین منابع نور به حساب می آمدند. این منابع ضعیف بودند ولی نیازی هم به استفاده از نور مصنوعی به منظور طولانی تر کردن روز کاری حس نمی شد. با آغاز دوران انقلاب صنعتی در پایان قرن هجدهم، استفاده از روشنایی در شب برای ادامهٔ کار کارخانه ها رفته رفته جای خود را باز کرد. در سال ۱۸۲۰ میلادی چراغ گازی ساخته شد که با گاز زغال کار می کرد. در میانهٔ قرن ۱۹ میلادی روغن نباتی در چراغ های روغنی جای خود را به پارافین داد. در سال ۱۸۵۸ با کشف نفت و فراهم شدن امکان استفاده از منابع نفتی در آمریکا، زمینهٔ استفاده گسترده از منابع نوری نفتی در ابتدای قرن ۲۰ میلادی در اروپا پدید آمد. با این وجود استفاده از نفت از قرن ها پیش نزد ایرانیان، چینی ها و هندی ها با استفاده از نفت استخراج شده در باکو برای این کار رایج بود. [ ۴]
چراغ های الکتریکی اولیه با جریان دائم کار می کردند. اولین منبع جریان دائم پیل ولتا بود که در سال ۱۸۰۰ میلادی کشف شد. در سال ۱۸۰۲ اثر جریان در ایجاد نور شناخته شد ولی استفاده از جریان الکتریکی در ایجاد نور ده ها سال پس از آن صورت پذیرفت. در سال ۱۸۷۹ توماس ادیسون نخستین چراغ الکتریکی را که برای تولید در کارخانه مناسب بود تکمیل کرد. لامپ ادیسون از یک رشتهٔ زغالی تشکیل می شد که بر اثر عبور جریان ملتهب می شد و نور ساطع می کرد. برای جلوگیری از سوختن زغال، آن را در یک حباب شیشه ای خالی از هوا قرار می دادند، اما به علت تبخیر شدن زغال، بالابردن درجه حرارت بیشتر از حد معینی ممکن نبود. با گذشت زمان رشته های زغالی جای خود را به رشته هایی از جنس دیگر مانند اوسیوم با نقطهٔ ذوب ۲۵۰۰ درجه سانتیگراد ( ۱۹۰۵ میلادی ) و تانگستن با نقطهٔ ذوب ۳۴۰۰ درجه سانتی گراد ( ۱۹۰۶ میلادی ) داد و تولید نور بیشتر با استفاده از همان توان الکتریکی ممکن گردید. لامپ های التهابی امروزی از تانگستن استفاده می کنند. در سال ۱۹۱۳ میلادی لانگمیر به جای خالی کردن حباب لامپ از هوا، آن را با گاز خنثی پر کرد تا از تبخیر رشتهٔ لامپ جلوگیری کند، اما به علت بالا رفتن تلفات حرارتی ( بر اثر هدایت گرما توسط گاز خنثی ) درجهٔ حرارت رشته افت می کرد. برای رفع این مشکلات لانگمیر رشته را به صورت سیم پیچ درآورد تا سطح جانبی آن را بکاهد و در نتیجه اتلاف حرارت کاهش یابد. این نوع لامپ ها در ۱۹۳۴ میلادی وارد بازار شدند. برای جلوگیری از تبخیر تانگستن که موجب سیاه شدن سطح داخلی حباب می شد و طول عمر لامپ را کاهش می داد، کمی ید به گاز داخل حباب افزوده شد. این کار باعث می شود که در نقاط دور از رشتهٔ تانگستنی ( دمای ۸۰۰ درجه سانتی گراد ) بخار تانگستن با ید ترکیب شود و یدور تانگستن تولید کند. یدور تانگستن در دمایی نزدیک به ۲۰۰۰ درجه سانتی گراد ( اطراف رشته تانگستنی ) دوباره تجزیه شده و تانگستن روی رشته می نشیند. علاوه بر ید از گازهای دیگری از خانوادهٔ هالوژنها هم استفاده می شود که به همین خاطر به این لامپ ها لامپ های هالوژنی می گویند. [ ۵]
عکس چراغعکس چراغ

چراغ (داغستان). چراغ ( به لاتین: Chirag ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در شهرستان آگولسکی واقع شده است. [ ۱]
عکس چراغ (داغستان)عکس چراغ (داغستان)

چراغ (فیلم ۱۹۶۹). چراغ ( به هندی: Chirag ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۶۹ و به کارگردانی راج کوسلا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل دات، آشا پارک، اوم پراکاش و لالیتا پاوار ایفای نقش کرده اند.
عکس چراغ (فیلم ۱۹۶۹)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

چِراغ (lamp)
چِراغ
چِراغ
چِراغ
چِراغ
ظرف چشمۀ نور مصنوعی. به نظر می رسد مردم عصر حجر کشف کرده بودند که اگر فتیله ای را در روغن یا پیه فرو کنند، به مدت طولانی می سوزد. آن ها با استفاده از سنگی که برای نگهداری چشمۀ نور داخل آن را خالی کرده بودند، نخستین چراغ را ساختند. طراحی و ساخت چراغ با اشیای طبیعی، ازجمله سنگ و صدف، ادامه یافت و با پیشرفت فناوری، کاربرد فلزات، سنگ، سفال، و شیشه نیز به این منظور متداول شد. در چراغ های اولیه، نور با سوزاندن روغن های گوناگون، ازجمله روغن منداب یا زیتون، تولید می شد و موم و چربی جانوران، مانند پیه، نیز برای ساخت شمع به کار می رفت. مصرف نفت چراغ یا روغن پارافین از اواسط قرن ۱۹ متداول شد. با این سوخت ها، شعله ای پایدارتر، روشن تر و تمیزتر تولید شد. در قرن ۱۸، پیشرفت مهمی در طرح فتیله با ابداع فتیله ای حاصل شد که در وسط محفظه ای در داخل چراغ جای می گرفت و با پیچ بالا و پایین می رفت.چراغ های صدفی پیش از تاریخ. چراغ در خاورمیانه منشأ مستقلی داشت و از صدف ساخته می شد. صدف های حلزونی که از آن ها به عنوان چراغ استفاده می شده، در شهر باستانی اور۱ در سومر۲ (بخشی از عراق کنونی) کشف شده که به حدود ۵هزار سال پیش مربوط می شوند. این چراغ ها را به تدریج از مصالح دیگری ساختند. در شهر اور چراغ های مربوط به ۳۰۰۰پ م کشف شده که با تراشیدن رخام طوری ساخته شده اند که به چراغ های ساخته شده از صدف حلزون شبیه باشند.
چراغ های فلزی پیش از تاریخ. نخستین چراغ های فلزی نیز در شهر اور کشف شدند و به حدود ۳۰۰۰پ م مربوط می شوند؛ این چراغ ها به سبک های مختلف، ازجمله به شکل صدف، ساخته شده اند. چراغی از جنس مفرغ که به شکل تمساح ساخته شده، از استفادۀ رومی های متأخر از طرح های حیوانات حکایت می کند. چراغ های مسی، مربوط به حدود ۲۷۰۰ سال پیش از تاریخ، به شکل نوعی صدف، در زیر یکی از کاخ های سارگونی۳ واقع در اشنونا (تل اَسمَر فعلی) در بین النهرین کشف شده است. چراغ های مفرغی چینی، مربوط به اواخر دوران امپراتوری سلسلۀ جو۴ (قرن ۴پ م) به شکل نعلبکی یا قوطی ساخته شده اند و پایه های کوتاهی دارند.
چراغ های سفالی پیش از تاریخ. نمونه های اولیۀ چراغ های سفالی، مربوط به هزارۀ ۳پ م، که در تل ّ دُوِیر۵، فلسطین، کشف شده اند از لحاظی غیرعادی هستند، زیرا ظریف تر از چراغ های صدفی هستند که بعدها ساخته شدند. این چراغ ها تقریباً چهارگوش اند و چهار لوله برای فتیله دارند؛ ته آن ها نیز تخت است. نمونه های جدیدتر معمولاً به شکل صدف ساخته شده اند و ته گرد دارند. چراغ های سفالی فنیقی مربوط به اواسط هزارۀ ۲پ م و چراغ های مربوط به دورۀ کنعانی در فلسطین (هزارۀ ۲پ م) نیز به شکل صدف اند. در فلسطین، از زمان سلیمان نبی (قرن ۱۰پ م)، سفالگری لبۀ این نعلبکی ها را به طرف داخل خمیده ساختند تا روغن بیرون نپاشد. دسته و لوله هم به آن اضافه کردند و سرانجام، چنان که در چراغ های جدیدتر یونانی و چراغ های رومی دیده می شود، شکل کاملاً بسته پیدا کرد. در قرون ۶تا ۴پ م، سطح خارجی این چراغ ها لعاب دار بود، اما از قرن ۳پ م به بعد، پوششی از گل رس جای آن را گرفت. در قرن ۲پ م، روش تولید به قالب گیری تغییر کرد، و در طی قرن بعد، نام سازندگان نیز به تدریج پدیدار شد، هرچند این ویژگی اصلی چراغ های دوران رومی است. چراغ های سفالی رومی منشأ یونانی دارند، اما این چراغ ها ویژگی های بارزی مانند درپوش محدب و آذین های قالبی نیز دارند. از دوران یونان باستان نیز چراغ های مفرغی کشف شده است، اما چراغ های فلزی تا دوران رومی، به ویژه از قرن یکم میلادی، به ندرت دیده می شود؛ در همین دورۀ رومی بود که استفاده از چراغ فلزی با انواع شکل ها، از قبیل شکل حیوانات، ماهی ها و چهرۀ انسان رایج شد. چراغ های دوران پسارومی، مربوط به دوره های اوایل مسیحیت و بیزانس آغازین، قرون ۴ تا ۷، غالباً با نمادها و نشان های مسیحی تزئین شده اند. سبک دیگری در ساخت چراغ های سفالی بیزانسی، که در حدود قرن ۸ پدیدار شد، ظاهراًَ از فرم های آشوری آغازین (۶۲۶ـ۷۲۲پ م) و پارتی (۲۰۰پ م تا ۲۰۰م) اقتباس شده است. این چراغ ها شبیه قوری کوچکی هستند که بدنه ای گرد دارند و لولۀ آن ها نزدیک به ته چراغ و در یک طرف قرار دارد. این سبک در ساخت چراغ های اعراب در اوایل قرون وسطا نیز مشهود است. چراغ های اخیر لعابی به رنگ آبی یا سبز داشتند.
چراغ های شیشه ای. نمونه ای از چراغ های شیشه ای مربوط به قرون ۴ و ۵ که در فیوم، مصر، کشف شدند، ازجمله قدیمی ترین چراغ های شیشه ای کشف شده هستند. این چراغ ها فتیلۀ شناور داشتند و در قرن ۶ به قندیل آویز تکامل یافتند. چراغ شیشه ای از طریق سرزمین های بیزانسی به شرق و غرب رسید؛ در شرق این نوع چراغ در کلیساهای سوریه کشف شده است و در غرب، در کلیساهای مسیحی اولیه به عنوان «چراغ محراب» در جلو میز عشای ربانی به کار می رفت. در دست نوشته های قرون ۱۱ تا ۱۴م نیز همین نوع چراغ شیشه ای توصیف شده است. معمولاً این چراغ ها روغن منداب می سوزاندند. در دورۀ رنسانس گیره های آویز فلزی چراغ های شیشه ای، نقش آذینی پرتصنع را یافتند. از قرن ۱۸ به بعد، چراغ ها یک شعلۀ مرکزی و یک لولۀ دودکش شیشه ای داشتند.UrSumeriaSargonid

چراغ (ورزش). (یا: چراغ سردم) در اصطلاح اهل زورخانه، پولی که ورزشکاران پس از پایان ورزش باستانی در سردَم زورخانه برای مرشد می ریختند. نخستین پرداخت، «چراغ اول» خوانده می شد. برای تشویق پول دهندگان می گفتند: «هر کس که چراغ اول را داد به حق اول کسی که قرآن خواند و سرش بالای نیزه رفت، خدا عوضش بدهد».

جدول کلمات

نبراس, مصباح

مترادف ها

light (اسم)
پرتو، تابش، وضوح، مشعل، سو، اتش، اتش زنه، نور، چراغ، فانوس، کبریت، برق چشم، سرگرم کننده غیر جدی، لحاظ

headlight (اسم)
چراغ جلو، چراغ، چراغ جلو ماشین

lamp (اسم)
چراغ، لامپ، فانوس، لامپا، جراغ

فارسی به عربی

نبراس

پیشنهاد کاربران

نبراس
از واژه های akchırmak و akchirak نمیشه به این تنیجه رسید که چراغ فارسی نیست. چون خود پسوند آک برای زبان فارسی ست. که در خوراک, پوشاک, نوشاک, پرساک, کاواک و. . . هم میتونیم این پسوند رو مشاهده کنیم. هرچند پسوند زایایی نیست.
از واژه های akchırmak و akchirak نمیشه به این تنیجه رسید که چراغ فارسی نیست. چون خود پسوند آک برای زبان فارسی هست. که در خوراک، نوشاک، کاواک و . . هم میتونیم این پسوند رو مشاهده کنیم. هرچند پسوند زایایی نیست.
سِراج
واژه چراغ
معادل ابجد 1204
تعداد حروف 4
تلفظ čerāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) ‹چراخ›[[پهلوی]]
مختصات ( چِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی CerAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
به نظر تو بی فرهنگ که توهین می کنی من خودم داداش دارم دوست ندارم پان ترکیسم به بگوید داداش درضمن من با منابع حرف زدم پان ترکیسم همیشه خدا مدرک ندارند اگر دارد معتبر نیست

در جواب آرش
این معین چقدر بی فرهنگ بوده داداش صداشو درنیار
با توجه به اینکه آغ یا آق در تورکی میشود سفیدی و روشنایی پس بدون هیچ شکو شبهه ای این کلمه تورکیه
واژه چراغ کاملا پارسی است و ریشه پهلوی دارد در عربی می شود سراج کار ندارم قوم قومیت استادهای پان ترکیسم همیشه هستند بدون مدرک حرف زدن خود یک حرفی است
منبع. فرهنگ لغت معین
پان ترکیسم ها یک مشت اوباش هستند🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
لطفا این رو انتشار بدهید
کردی: چراخ
این فعل akmak در تورکی چه قدر معنی داره، گمونم همه کلمه ها از این فعل درست شده باشه
محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، پوشینۀ [=جلد] دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، رویه های [=صفحه های] ۱۰۰۵ و ۱۰۰۶
ویرایش:۱۴۰۱/۷/۱۲
پ ن:کیا ( آقای ) محمدی، می بایست نشانۀ ( ( کوچکتر از ) ) به معنی ( ( برگرفته شده از ) ) را روبه روی ( ( چراغ ) ) می نوشتید. افزون براین، بازنوشت چندبارۀ این نشانه درستی سخن را نمی افزاید ( گرچه نگرتان نادرست است ) .
...
[مشاهده متن کامل]

چراغچراغ
منابع• https://t.me/ketab7777/60913
ریشۀ واژۀ چراغ
نظر به کلمۀ چیثره ( روشنی ) در اوستا و چیتره در سنسکریت ( به معنی روشنی ) معلوم میشود واژۀ چراغ در اصل چیهراگ ( روشنی دهنده ) بوده است.
चित्र adj. chitra bright
واژه ( چراغ/چیراغ ) واژه ای پارسی و ایرانی است؛
چنانکه در رویه 23 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
چراغچراغ
چراغ: [عامیانه، اصطلاح] پولی که معرکه گیران درخواست می کنند.
اقا جون چراغ همون قارچ اما سمیه چون برعکس بخونی میشه قارچ اما حرف ( ق ) شده ( غ ) اما یه جور خونده میشه ولی خورده نمیشه چون . . . میان قارچ خوب و غارچ سمی؛ تفاوت از زمین تا آسمان است. خدایی درست نگفتم؟ لبخند بزن دوست خوبم.
چراغ: نبروس
درود ُ سپاس
واژه چراغ که در زبان پهلوی نیز کاربرد داشته و در گویش زرتشتیان به ریخت چرو نامیده می شود، از دو بخش چر ( چرب ) و آغ ( آگ ) به چم آتش است به چم آتشی که از چربی و پیه ساخته شود منند پیه سوز.
...
[مشاهده متن کامل]

آگ و آگنی در سانسکریت، اوگنی در زبان اسلاوی و آگر در کردی به چم آتش و اخگر در پارسی در پیوند با آتش است.
سوخت چراغها در گذشته چربی گیاهی مانند روغن زیتون یا روغن کرچک یا روغن منداب بود که با چرب کردن فتیله ( پلیته ) پنبه ای، آتش، روشنی بخش شبهای تار می گشت.

چراغ ترکی نیست.
https://www. google. com/amp/s/www. etimolojiturkce. com/kelime/%C3%A7%C4%B1rak/amp
اگر ترکی بلدید لغتنامه رو بخونید.
من خودم ریشه ترک دارم ولی نمیدونستم تازگیا ترکای عزیز چقدر پدر کلمه رو در میارن که عقب نمونن.
...
[مشاهده متن کامل]

خود ترکهای ترکیه و تمام لغتنامه هاییکه من دیدم میگن چراغFars�adan

💡 چراغ:
《واژه ای هندی - فارسی است. 》
سانسکریت: سوراج
پارسی: چراغ
اربی: سراج
چراغ از واژه هندی "سوراج" و از ریشه "سور" است که واژه هندی سور را در پارسی هور می گویند و به معنی "خورشید" می باشد. بسیاری از واژه های سانسکریت که با صدای /س/ آغاز می شوند در پارسی به /ه/ دگرگون می شوند؛ مانند:
...
[مشاهده متن کامل]

سور > هور
آسورا > اهورا
سند > هند
سوسکا > هوشکا ( خشک )
سوما > هوم ( گیاهی خوشبو و مقدس در آیین زرتشتی )
به جای واژه انگلیسی لوستر که از چندین چراغ ساخته شده است نیز بهتر است واژه پارسی و زیبای "چلچراغ" را بکار ببریم.

یا به جای اثبات از روی مشتق akıchı به طریق دیگر:
akmak : تابیدن و ساتع شدن نور
akı : تابش
akıcha : به صورت تابشی ، نورانی
akcha
akcharmak : نورانی شدن ، تابناک شدن ( مانند yash= خیس و yasharmak = خیس شدن )
...
[مشاهده متن کامل]

akcharak : مکان یا نقطه نورانی
agcharak
aghcharak
aacharak
acharak
charak
charag>>>>chıragh مانند فعل yıkamak به معنی شستن , آب کشیدن که از آن فعل yıkalamak به معنی چندین بار با آب شستن یا چندین بار پشت سر هم آب کشیدن که ما آن را به شکل yakalamal یا yaxalamaq نیز می گوییم یا اینکه "چاراغ" بعد از ورود به فارسی چراغ شده است.
در نهایت chıragh یا چئراغ و یا charagh یا چاراغ>>>>> ترکی است.

akmak=تابیدن ، ساتع شدن
akıchı
akchırmak
akchırak
aghchırak
aachırak
achırak
chırak
chıragh
چراغ >>>>>> ترکی
به نظر مرسد چراغ واژه ای ترکی باشد مثل سراغ، دماغ
چراغ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی چراغ می نویسد : ( ( چراغ و با همین ریخت در زبان پهلوی به کار می رفته است ریخت تازیکانه ی آن " سِراج " است . ) )
( ( چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ ) )
...
[مشاهده متن کامل]

استاد می گوید :با پدید آمدن آسمانها و جنبیدن آنها، پدیده های گیتی چون :دریا و کوه و دشت و راغ در وجود آمدند و زمین از فروغ و روشنی همانند چراغی تابان شد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 192 )

چراغ شاخص و یا هشدار ( قطعات خودرو )
چراغ های شاخص و یا چراغ های هشدار همان چراغ هایی سیستم تشخیص عیب خودرو می باشند که روی داشبورد خودرو نصب شده اند . این چراغ ها در نقاط مختلف خودرو به حسگر هایی متصل هستند . وقتی حسگری تشخیص بدهد یک قسمت از خودرو وظایف تعریف شده برای آن قسمت را به درستی انجام نمی دهد، چراغی روی داشبورد خودرو روشن می شود که قسمت معیوب را مشخص می کند. و یا به راننده هشدار می دهد به این چراغ ها که بعضی برای هشدار و بعضی برای عیب یابی و تشخص اختصاص دارند چراغ های هشدار یا شاخص گفته می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

معنی جای چراغ میشه مشکات
تشدان یا همان اتشدان

نبروس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس