پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
عمل کردن به عنوان ( function as ) Let this incident serve as a reminder to future generations انجام وظیفه کردن/خدمت کردن در مقام ( work as ) ser ...
ایفای نقش کردن به عنوان
چیزی بر دوش/بر گردن کسی بودن، عهده دار/مسئول بودن
تکاپو
تلاش ها، تقلاها، زحمات، کوشش ها، اقدامات، مجاهدت ها
خواسته ها، تقاضاها
نابهنگامی، پیش رسی
قطار مسافربری
کشتی مسافربری
کاملا منسجم/یکپارچه
نظام خرد، خرده نظام
ارضا، برآورده سازی، برطرف سازی، رفع، پاسخگویی، جوابگویی، جواب دهی، ادا، جبران، تلافی، اقناع، کفایت، تلافی راضی کننده، برآورده کننده، برآورنده، برطرف ...
برآورده سازی، برطرف سازی، پاسخگویی، تامین
برآورده سازی، برطرف سازی، رفع
تقاضاها، مطالبات
دانستن، پنداشتن، انگاشتن contemporaries regard the development of the network as crucial =معاصران، توسعه این شبکه را حیاتی می دانند
قرارگرفته، واقع، جای گرفته، قرارداده، مستقر، گمارده، گذاشته شده، وضع شده، برآوردشده، منصوب
جالب توجه، جذب کننده، ملیح
لازم برای
به راه افتادن، دست زدن به کاری
مطمئن
دیرزی، دیرپا، دیرباز، دراز مدت، بلندمدت، دیرین، طویل العمر
وزش باد ناپایدار
به موجب
پیش بینی ناپذیر
مخاطره آمیز، پرمخاطره، پرخطر، خطرزا، خطرخیز، ناامن، ناایمن، بی ثبات، نا پایدار، ناپایا، متزلزل، بی پایه
پیش بینی ناپذیری
به اشتراک گذاشته شده، تسهیم شده، تسهیمی
مطابقت، سازگاری، سازش، موافقت، توافق، تطابق، هماهنگی تطبیق دهنده، وفق دهنده
برخوردار/بهره مند بودن، در اختیار داشتن
حفاظت، حفظ، تداوم، ابقا، ادامه حافظ
قانونمند، قاعده مند، نظام مند، بسامان، سامان یافته
توافقات، پیمان ها، معاهدات، عقود، تعهدات، موافقات، عهود، قراردادها
آرزوها، خیالات، خواب ها، امیدها، آرمان ها
خریداران، مراجعان، ارباب رجوع
مُراجع
به اصطلاح، اصطلاحا، به قول، به تعبیر، به نقل از These emporia, as archaeologists call them, were interconnected این بازارها، به اصطلاح باستان شناسان ...
پدیدار/پیدا/نمایان/ظاهر شدن، سر برآوردن، بیرون آمدن، ظهور یافتن، ایجاد شدن، به وجود آمدن، طلوع کردن
سر برآوردن، بیرون آمدن
پدیدار، پیدا، نمایان
پیاده سازی، انجام، اعمال، به کارگیری، کاربست، کارگزاری
معنا دادن/داشتن، بیانگر/نشان دهنده چیزی بودن
براورد، ارزیابی
بسی بیش از
درخور توجه، شایان توجه، شگفت
به میان کشیدن، به میان آوردن، داخل کردن
مقادیر زیاد، مقدار زیاد
we don't want a president, elected or otherwise = ما رئیس جمهور نمی خواهیم منتخب یا غیرمنتخب ما رئیس جمهور نمی خواهیم منتخب یا غیر آن
( رو ) به وخامت رفتن، به وخامت رسیدن، وخیم شدن
گرداننده