پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
به شمارنیامده، شمرده نشده، محسوب نشده، محاسبه نشده
صدها تن
مشابه، یکسان، همتایی، همتایابی
همسان/یکسان بودن، همتایی، همسانی، یکسانی
به همین جهت
مخصوص به، مختص به، مخصوصِ، خاصِ، ویژ ه ی
در برگرفتن، در برداشتن محاسبه کردن - to make or provide a reckoning of ( expenditure, payments, etc ) - to keep a record of how money has been spe ...
واریانس کل
شامل می شود، در بردارد
مقدار دادن the variance of each firm is set to 1 : به واریانس هر بنگاه مقدار ۱ داده شده است
برای معانی بیشتر مدخل standardization را نگاه کنید
استانداردشده، برسنجیده
برای معانی بیشتر مدخل standardize را نگاه کنید
رتبه بندی، نرخ بندی، نرخ گذاری
1 تولیدات 2 ایجاد
the former = اولی، مورد اول، مورد سابق، مورد سابق الذکر the latter = دومی، مورد دوم، مورد آخر، مورد اخیر، مورد اخیرالذکر
مورد اول، مورد سابق، مورد سابق الذکر
in ( the ) hope of/that : with the hope that something will happen or could happen He returned to the crime scene in ( the ) hope of finding further ...
Also, in hopes that; in the hope of or that; in high hopes of or that. Expecting and wishing for, as in We went in hopes of finding a vacancy, به ام ...
جداسازی
روشن سازی، شرح، توضیح، تصویر، ترسیم، تبیین، شفاف سازی نشان دهنده، مبین، تصویرگر، تصویرکننده، توضیح دهنده
بی نظیر ، بی مانند، بی همتا، بی مثال، بی بدیل، بی همانند
گسترش، گستردگی، گستره، رسش، رسانش، بسط، برد
نشانه رفتن/گرفتن، هدف رفتن/گرفتن، متمرکز شدن
نشانه رفتن/گرفتن، هدف رفتن/گرفتن
متشکل، تشکیل شده، مشتمل، مرکب
انعکاس داشتن/یافتن
سهم الارث
نامتداول
متداول
دست کم، ( به طور ) حداقل
تامین کننده، تدارک دهنده
فرضیه پردازی
آشفتگی، شلوغی، پریشانی، بهم ریختگی، نامرتبی، نامنظمی
از درون
پرانگیزه
استقرار
تقابل با
شرکت داشتن
عزم کردن/داشتن، آهنگ کردن، راسخ بودن ( بر انجام کاری )
قصص، حکایات، روایات، قضایا، ماجراها، رویدادها، وقایع، نقول
آشکار/روشن/واضح است که، پیداست که
پرتوان، پرمایه، موثق
تقسیم بندی ( کردن ) ، تفکیک ( کردن )
قابل توجه، جالب توجه، قابل ملاحظه، شایان توجه، تماشایی، خیره کننده، آشکار، مشهود، هویدا، واضح، نمایان، قابل رویت، ممتاز، مشخص، استثنایی، سرآمد
داخل شدن، ورود کردن، فهمیدن، مطلبی در مغز/مخ کسی رفتن، شرکت کردن، پشت ابر رفتن
جور/متناسب/مطابق/موافق/سزاوار بودن
انحطاط یافتن، منحط شدن
قبلی
به هیچ وجه اتفاقی/تصادفی نیست