minimally

جمله های نمونه

1. One of his specialities is minimally invasive surgery.
[ترجمه گوگل]یکی از تخصص های او جراحی کم تهاجمی است
[ترجمه ترگمان]یکی از specialities کم ترین عمل invasive رو انجام میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The episode was reported minimally in the press.
[ترجمه گوگل]این قسمت کمتر در مطبوعات گزارش شد
[ترجمه ترگمان]این قسمت در مطبوعات حداقل گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rates of truancy from school have only increased minimally.
[ترجمه گوگل]نرخ فرار از مدرسه فقط به میزان اندکی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]میزان فرار از مدرسه به حداقل رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Percutaneous cholecystolithotomy is a highly successful, minimally invasive technique with a short hospital stay and rapid convalescence.
[ترجمه گوگل]کوله سیستولیتوتومی از راه پوست یک روش بسیار موفق و کم تهاجمی با بستری کوتاه مدت در بیمارستان و نقاهت سریع است
[ترجمه ترگمان]Percutaneous cholecystolithotomy یک تکنیک بسیار موفق و بسیار تهاجمی است که دارای یک دوره اقامت کوتاه بیمارستان و نقاهت سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Minimally, the binding of protein to this element should alter the chromatin structure of the promoter.
[ترجمه گوگل]حداقل، اتصال پروتئین به این عنصر باید ساختار کروماتین پروموتر را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]Minimally، اتصال پروتیین به این عنصر باید ساختار chromatin پروموتور را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And there are competing approaches to minimally invasive heart repair.
[ترجمه گوگل]و رویکردهای رقابتی برای ترمیم قلب با حداقل تهاجم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]و رویکردهای رقابتی برای حداقل رشد قلب تهاجمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The episode was reported minimally in the Press, but played down like so much else during wartime.
[ترجمه گوگل]این اپیزود کمتر در مطبوعات گزارش شد، اما در زمان جنگ مانند موارد دیگر پخش شد
[ترجمه ترگمان]این قسمت حداقل در مطبوعات گزارش شده بود، اما مانند بسیاری دیگر در زمان جنگ آن را اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maintaining order and routine within a minimally competitive business environment made for successful enterprises.
[ترجمه گوگل]حفظ نظم و روال در یک محیط تجاری با حداقل رقابت که برای شرکت های موفق ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]حفظ نظم و برنامه در یک محیط کسب وکار با حداقل رقابتی که برای شرکت های موفق ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I walked from Newington to Waverley with minimally packed rucksack - I was getting the hang of this backpacking.
[ترجمه گوگل]من از نیوینگتون به ویورلی با یک کوله‌پشتی کم‌بسته راه افتادم - این کوله‌پشتی را در اختیار داشتم
[ترجمه ترگمان]از Newington به Waverley تا Waverley، با کوله minimally، پیاده شدم - داشتم با این کوله پشتی کار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He moves forward minimally, to the right place, at the right time to maximise this.
[ترجمه گوگل]او برای به حداکثر رساندن این امر به حداقل، به مکان مناسب، در زمان مناسب به جلو حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]او حداقل در زمان مناسب به سمت راست حرکت می کند تا این کار را به حداکثر برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Isn't the squad minimally committed from a footballing perspective?
[ترجمه گوگل]آیا تیم از منظر فوتبالی متعهد حداقلی نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا تیم به کم ترین میزان از دیدگاه footballing متعهد است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. AIM To observe the biomechanics and histology of minimally invasive bone grafting in the plerosis of bone defects with self-made minimally invasive bone grafting instrument.
[ترجمه گوگل]هدف مشاهده بیومکانیک و بافت شناسی پیوند استخوان با حداقل تهاجم در پلروز نقایص استخوانی با ابزار پیوند استخوان کم تهاجمی خودساخته
[ترجمه ترگمان]به منظور مشاهده the و histology با حداقل نفوذ استخوان تهاجمی در بافت نقص های استخوان با استفاده از ابزار پیوند استخوان آسیب دیده با حداقل made
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To compare the effect of minimally invasive surgery and open surgery for malleolar fracture.
[ترجمه گوگل]هدف: مقایسه اثر جراحی کم تهاجمی و جراحی باز برای شکستگی مالئول
[ترجمه ترگمان]هدف مقایسه اثر عمل جراحی حداقل تهاجمی و جراحی باز برای شکستگی malleolar
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In order to improve the safety of minimally invasive celiac surgery, a new robotic end effector is designed, which is used to hold the surgical instruments.
[ترجمه گوگل]به منظور بهبود ایمنی جراحی سلیاک کم تهاجمی، یک افکتور انتهایی رباتیک جدید طراحی شده است که برای نگه داشتن ابزار جراحی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به منظور بهبود ایمنی حداقل invasive در جراحی سلیاک، یک ربات end به نام ربات new طراحی شده است که برای نگهداری ابزار جراحی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To evaluate the minimally invasive treatment of early avascular necrosis of femoral head ( ANFH ).
[ترجمه گوگل]هدف ارزیابی درمان کم تهاجمی نکروز آواسکولار زودرس سر استخوان ران (ANFH)
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی حداقل تهاجم تهاجمی سرطان پوست اوایل avascular (ANFH)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in the simplest manner possible; slightly; in a minimal way; least

پیشنهاد کاربران

ناکافی!!؟
W hile Arabic iqa'at are defined very minimally, they are much richer and more
complex when performed.
اندکی. کمی. تا حدودی
مثال:
The episode was reported minimally in the press.
این واقعه تا حدودی در مطبوعات گزارش شده بود.
حداقل ( حالت قیدی )
در ساده ترین حالت ممکن ؛ اندکی؛ به طور حداقل؛ کمترین
تاحدودی
دست کم، ( به طور ) حداقل

بپرس