requirements


معنی: مقررات
معانی دیگر: احتیاجات بازرگانى : شرایط لازم علوم نظامى : نیازمندیها

جمله های نمونه

1. hollow requirements that encumbered peace negotiators
الزامات پوچی که دست و پای مذاکره کنندگان صلح را بسته بود

2. the requirements for college entrance
شرایط (پیش نیازهای) ورود به دانشگاه

3. our military requirements are not so dissimilar from your economic ones
الزامات نظامی ما فرق چندانی با الزامات اقتصادی شما ندارد.

4. to fulfill the requirements of entry to the university
شرایط ورود به دانشگاه را حایز بودن

5. she has successfully performed all requirements for a b. a. degree
او با موفقیت کلیه ی شرایط درجه لیسانس را پشت سر گذاشت.

6. she has completely satisfied our graduation requirements
او تمام اقدامات برای فارغ التحصیل شدن ما را انجام داده است.

7. production is not sufficient to satisfy people's requirements for drugs
تولید برای رفع نیاز مردم به دارو کافی نیست.

8. to get a diploma, you have to satisfy all of these course requirements
برای گرفتن پایان نامه باید تمام درس های لازم را بگذرانی.

مترادف ها

مقررات (اسم)
provisions, prescriptions, requirements, stipulations

تخصصی

[حسابداری] نیاز
[برق و الکترونیک] نیازمندیها
[فوتبال] شرایط مورد نیاز

پیشنهاد کاربران

requirements ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: نیازها
تعریف: مجموعۀ خواسته‏ها و شرایطی که سامانۀ نرم‏افزاری دردست تولید باید برآورده سازد
شرایط - مطالبات - تقاضاها - نیازمندی ها - التزامات - ملزومات - بایستی ها - پیش نیاز ها
مثلا :
Guys Requirements for Marriage : شرایط پسرا برای ازدواج ( یعنی انتظلاراتی که از همسرشون خواهند داشت )
شرایط
مقرارات وضع شده
ملزومات
تقاضاها، مطالبات
الزامات
وسیله
نیازمندی ها
حلقه غیر اشباع
شرایط، پیش نیازها، مقتضیات، الزامات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس