پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
پرفن آور ( در برابر low - tech : کم فن آور )
پردرآمد، پرمزد، پردستمزد، دستمزدبالا
پسوند led - : محور market - led = بازارمحور city - led = شهرمحور demand - led = تقاضامحور commercial - led = تجارت محور
پرنفوذ، پرروابط
مجهز، پرتجهیزات
طلایه دار/طلیعه دار بودن
شایان توجه، قابل توجه، قابل ملاحظه
پخش ( و پلا )
روبه زوال، روبه افول، روبه انحطاط، روبه نیستی، روبه نابودی، در حال فروپاشی/فروریزی، درحال زوال، درنقصان، درانحطاط، در اضمحلال waning, dying, failing ...
طی
بلوغ، بالندگی، تکامل
در تلاش توان فرسا، شاق
جور بودن، موافق/سازوار بودن
قابلیت پیش بینی
ترتیب رتبه
به صورت قابل ملاحظه ای، به طور شایان توجه ای، شدیدا
نافع، منتفع، بهره مند، بهره ور
نافع شدن
من هم
نیز همین طور است
به خود دیدن، شاهد بودن، داشتن، گذراندن، واقع شدن، وقوع
چه. . . چه either political or economic = چه سیاسی چه اقتصادی
از راه رسیدن
در پی آمدن، دنباله روی کردن
و بدین ترتیب، و بنابراین
پایان دهنده/خاتمه دهنده چیزی بودن
پایان یافته، خاتمه یافته، مختومه، فسخ، منقضی، ملغی، لغو، تمام
راه پیدا کردن
برآورده شده، برآورده شدگی
برآورده سازی، ارضا، برطرف سازی، رفع، پاسخگویی
به طور مقرون به صرفه
راهی/روانه/رهسپار شدن
1 موردنظر 2 انتظار بر این است که. . .
اروپایی نشین
رشد ناگهانی
مشخصا
رکود a place or condition in which no development or progress is occurring; the country is an economic backwater = کشور در رکود اقتصادی قرار دارد ...
کانون، قطب world market staple = کانون بازار جهانی
One of the editions or forms of a written work=thefreedictionary. com/text ویرایش کتاب ( both of Wallerstein’s texts ( 1983; 2004 = هر دو ویرایش کت ...
جوهره
به ترتیب
تولیدگر، پدیدآور
مشوق، مبلغ، ترویج دهنده، رواج دهنده، برانگیزاننده، محرک تشویق، برانگیزی، تحریک
کپی برداری، الگوبرداری، رونوشت برداری
مجددا تصدیق کردن
بازسازی
به شکل، در قالب، به صورت
to reinforce or consolidate= thefreedictionary. com/cement محکم/مستحکم کردن، استحکام بخشیدن، تقویت کردن، سفت و سخت کردن
به مدت these are wars – lasting about three decades – that the wealth of warring countries shrinks این ها جنگ هایی –به مدت حدودا سه دهه– است که ثروت ...
ناکام سازی، شکست، پیروزی، غلبه، ناکام گذاری، عقیم سازی، عقیم گذاری، مغلوب سازی غلبه کننده، غالب، پیروز