پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
نافع شدن
من هم
نیز همین طور است
به خود دیدن، شاهد بودن، داشتن، گذراندن، واقع شدن، وقوع
چه. . . چه either political or economic = چه سیاسی چه اقتصادی
از راه رسیدن
در پی آمدن، دنباله روی کردن
و بدین ترتیب، و بنابراین
پایان دهنده/خاتمه دهنده چیزی بودن
پایان یافته، خاتمه یافته، مختومه، فسخ، منقضی، ملغی، لغو، تمام
راه پیدا کردن
برآورده شده، برآورده شدگی
برآورده سازی، ارضا، برطرف سازی، رفع، پاسخگویی
به طور مقرون به صرفه
راهی/روانه/رهسپار شدن
1 موردنظر 2 انتظار بر این است که. . .
اروپایی نشین
رشد ناگهانی
مشخصا
رکود a place or condition in which no development or progress is occurring; the country is an economic backwater = کشور در رکود اقتصادی قرار دارد ...
کانون، قطب world market staple = کانون بازار جهانی
One of the editions or forms of a written work=thefreedictionary. com/text ویرایش کتاب ( both of Wallerstein’s texts ( 1983; 2004 = هر دو ویرایش کت ...
جوهره
به ترتیب
تولیدگر، پدیدآور
مشوق، مبلغ، ترویج دهنده، رواج دهنده، برانگیزاننده، محرک تشویق، برانگیزی، تحریک
کپی برداری، الگوبرداری، رونوشت برداری
مجددا تصدیق کردن
بازسازی
به شکل، در قالب، به صورت
to reinforce or consolidate= thefreedictionary. com/cement محکم/مستحکم کردن، استحکام بخشیدن، تقویت کردن، سفت و سخت کردن
به مدت these are wars – lasting about three decades – that the wealth of warring countries shrinks این ها جنگ هایی –به مدت حدودا سه دهه– است که ثروت ...
ناکام سازی، شکست، پیروزی، غلبه، ناکام گذاری، عقیم سازی، عقیم گذاری، مغلوب سازی غلبه کننده، غالب، پیروز
ناکام سازی، ناکام گذاری، عقیم گذاری، مغلوب سازی
مبارز با، در مصاف، در جنگ/نبرد/پیکار/ستیز/محاربه/حرب با، جنگنده با
فاتح، غالب، پیروز، مستولی فتح، تسلیم، تسخیر، غلبه، پیروزی، چیرگی، شکست
تبدیل کننده، تبدیل گر، مبدل، تغییردهنده تغییر
در جای خود بودن، به جای خود بودن، در جای مناسب خود قرار داشتن، برقرار بودن، پابرجا بودن
be in place = به جای خود بودن، در جای خود بودن، در جای مناسب خود قرار داشتن، برقرار /پابرجا بودن، آماده استفاده بودن
نام داشتن، نام گرفتن
به شرط اینکه، به رغمِ
عملی، انجام پذیر
یاد کردن، نام بردن، نامیدن، خواندن
تشکیل دهنده، موجد تشکیل، ایجاد
تماما تا
بسط دادن به، گسترش یافتن به، رسیدن/رساندن به، تعمیم دادن/یافتن به، ادامه یافتن به/تا
سوق دادن به، راندن به، موجب شدن، سبب شدن، هدایت کردن به، واداشتن به
ازجانب، از سوی، از طرف برخاسته از، برگرفته از با استفاده از From the little evidence there is, McCormack identifies four commodities مک کورماک، با اس ...
خبرگی، چیره دستی، شایستگی، قابلیت، توانمندی، توانایی، توان، تفوق، برتری، قدرت، مهارت، سزاواری، لیاقت، زرنگی، زیرکی، ورزیدگی، چیرگی، فضیلت، شجاعت، قهر ...
مادی گرایانه