reaffirm

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: combined form of affirm.

- At the press conference, the governor reaffirmed her commitment to creating jobs.
[ترجمه گوگل] فرماندار در این نشست خبری بر تعهد خود برای ایجاد اشتغال تاکید کرد
[ترجمه ترگمان] در کنفرانس خبری، فرماندار مجددا بر تعهد خود برای ایجاد شغل تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. These events reaffirm my belief in the need for better information.
[ترجمه گوگل]این رویدادها اعتقاد من به نیاز به اطلاعات بهتر را دوباره تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]این رویدادها بر اعتقاد من به نیاز به اطلاعات بهتر تاکید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Teachers reaffirm their commitment to their pupils and schools.
[ترجمه گوگل]معلمان بر تعهد خود به دانش آموزان و مدارس خود تأکید می کنند
[ترجمه ترگمان]معلمان التزام خود به دانش آموزان و مدارس را تجدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They reaffirm the importance of recognizing intellectual property rights.
[ترجمه گوگل]آنها بار دیگر بر اهمیت به رسمیت شناختن حقوق مالکیت معنوی تاکید می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر اهمیت تشخیص حقوق مالکیت معنوی تاکید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Maybe they also came to reaffirm a sense of nationhood barely a decade after the agony of civil war.
[ترجمه گوگل]شاید آنها به سختی یک دهه پس از عذاب جنگ داخلی دوباره احساس ملیت را تأیید کردند
[ترجمه ترگمان]شاید آن ها همچنین برای تاکید مجدد یک حس ملیت به مدت یک دهه پس از عذاب جنگ داخلی آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instead, the Bank chose to reaffirm its approach to life-threatening illness in general.
[ترجمه گوگل]در عوض، بانک تصمیم گرفت تا رویکرد خود را در مورد بیماری های تهدید کننده زندگی به طور کلی تأیید کند
[ترجمه ترگمان]در عوض، بانک تصمیم گرفت که رویکرد خود به بیماری مهلک را به طور کلی تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is that premise which we reaffirm today.
[ترجمه گوگل]این همان فرضی است که امروز مجدداً تأیید می کنیم
[ترجمه ترگمان]این فرض است که ما امروز بر آن تاکید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The participating States reaffirm that freedom of expression is a human right and a basic component of a democratic society.
[ترجمه گوگل]کشورهای شرکت کننده مجدداً تأکید می کنند که آزادی بیان یک حق انسانی و جزء اساسی یک جامعه دموکراتیک است
[ترجمه ترگمان]کشورهای شرکت کننده تایید کردند که آزادی بیان یک حق انسانی و یک مولفه اساسی جامعه دموکراتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We reaffirmed that programmatic view in 1963 and continue to reaffirm it today.
[ترجمه گوگل]ما در سال 1963 بر آن دیدگاه برنامه‌ای تأکید کردیم و امروز نیز بر آن تأکید می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما این دیدگاه برنامه ای را در سال ۱۹۶۳ دوباره مورد تاکید قرار دادیم و به تجدید نظر آن در امروز ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We turned our faces glum to reaffirm the forced nature of this trip.
[ترجمه گوگل]ما چهره‌هایمان را غمگین کردیم تا ماهیت اجباری این سفر را تأیید کنیم
[ترجمه ترگمان]ما چهره خود را turned تا دوباره ماهیت اجباری این سفر را تجدید نماییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But those are ceremonial events in which citizens reaffirm their surrender of sovereignty and their carelessness of their personal autonomy.
[ترجمه گوگل]اما اینها رویدادهای تشریفاتی هستند که در آن شهروندان تسلیم حاکمیت و بی توجهی خود به استقلال شخصی خود را مجدداً تأیید می کنند
[ترجمه ترگمان]اما این ها رویدادهایی هستند که شهروندان بر تسلیم خود از حاکمیت و بی توجهی آن ها به استقلال شخصی خود تاکید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We will reaffirm that his contributions are primary and his mistakes secondary.
[ترجمه گوگل]ما مجدداً تأیید خواهیم کرد که مشارکت های او اولیه و اشتباهات او ثانویه هستند
[ترجمه ترگمان]ما مجددا تاکید خواهیم کرد که سهم وی اولیه بوده و اشتباه ات وی در درجه دوم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two sides reaffirm the importance of their cooperation on the U. S. - China Electric Vehicles Initiative.
[ترجمه گوگل]دو طرف بر اهمیت همکاری خود در ابتکار خودروهای الکتریکی ایالات متحده - چین تاکید کردند
[ترجمه ترگمان]دو طرف بر اهمیت هم کاری خود در ایالات متحده تاکید کردند اس - ابتکار خودروهای برقی چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We reaffirm that exchange rates should reflect economic fundamentals.
[ترجمه گوگل]ما مجدداً تأکید می کنیم که نرخ ارز باید منعکس کننده اصول اقتصادی باشد
[ترجمه ترگمان]ما تایید می کنیم که نرخ ارز باید منعکس کننده اصول اقتصادی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We reaffirm that our salvation is accomplished by the mediatorial work of the historical Christ alone.
[ترجمه گوگل]ما مجدداً تأیید می کنیم که نجات ما تنها با کار واسطه ای مسیح تاریخی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]ما تاکید می کنیم که رستگاری ما به وسیله کار mediatorial عیسی مسیح به تنهایی انجام می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Let us reaffirm America's destiny of goodness and good will.
[ترجمه گوگل]بیایید بار دیگر بر سرنوشت خیر و حسن نیت آمریکا تاکید کنیم
[ترجمه ترگمان]بگذارید تقدیر آمریکا از نیکی و اراده خوب را تجدید نماییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• affirm again, reconfirm, recertify
if you reaffirm something, you state it again; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مجددا تاکید کردن. مجددا تایید کردن. مجددا اعلام کردن
مثال:
"That's right, " he reaffirmed. "And we have three children we're really concerned about.
�درست است. � او مجددا تاکید کرد. �و ما سه تا بچه داریم که واقعا نگران آنهاییم. �
دوباره تاکید کردن، دوباره تایید کردن
اعلام مجدد
یاداوری مجدد
گوشزد کردن
تأیید کردن. تصویب کردن

To state again strongly
To reiterate
To confirm the validity of ( something previously established )
( دوباره و با جدیت و قاطعیت بیشتر بیان کردن )
تکرار کردن - دوباره گفتن
تاکید مجدد کردن
...
[مشاهده متن کامل]

دوباره تاکید کردن
مجدداً تصریح کردن
( مجداً ) - ( دوباره ) - ( یک بار دیگر ) - ( برای بار دوم ) و ( رک و صریح )
گوشزد کردن
خاطر نشان کردن
تفهیم کردن
( چیزی را برای کسی آشکار کردن یا چیزی را به کسی قبولاندن! )

تایید مجدد
دوباره تایید کردن

صحه گذاردن
بازگو کرد
تثبیت کردن
تاکید دوباره
باز تایید
مجددا تصدیق کردن
تایید مجدد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس