پیشنهادهای عباس (٢٥١)
دو معنی متفاوت دارد: 1. در فلسفه و الهیات ( متافیزیک ) : به معنی اختیاری گرایی است در مقابل جبرگرایی ( hard determinism ) . 2. در فلسفه سیاسی، فلسفه ...
something that makes something that is already good even better, or perfect: نور علی نور کردن
در حساب دیفرانسیل، قضیه مقدار میانگین. با Intermediate Value Theorem به معنای قضیه مقدار میانی اشتباه نشود!
یکدستی، همگنی
سبقت گرفتن، جلو زدن
در ریاضیات: سِکانت با نماد sec: برابر 1/cos
ریاضیات: صفحه
فضولی کردن
پرسشگر: inquiring mind: ذهن پرسشگر
جلسه احضار ارواح
معنای این کلمه نامتعارف میشه. اما نکته اینجاست که این کلمه غالبا بار معنایی مثبت داره و اشاره به خلاقیت و نوآوری و مفاهیم از این دست داره.
بچه بی تربیت
"با موهبت" نزدیک ترین معادل این کلمه در زبان فارسی است. موهبت به معنای بخشش و دهش هست و به کلمه gift مرتبطه.
بعضی مواقع معنی باهوش، مستعد، نخبه و. . . میده. برای مثال an able child یعنی کودک مستعد
معنی بیمه نامه هم میده: You should check your policy to see if you're covered for flood damage.
سختگیرانه، سخت گیر ( بار معنایی مثبت دارد ) ؛ با دقت، دقیق: rigorous standards of accuracy ( استاندارد های سختگیرانه صحت سنجی )
به عنوان فعل، به معنای پهنه بندی است: The former dockyard has been zoned for industrial use.
a social organization for female students at some U. S. colleges انجمن ( کلاب ) "خواهری": متشکل از دانشجوهای دختر در بعضی از دانشگاه های آمریکایی. ...
غیر از معنی استخدام کردن کسی، معنی استفاده کردن از چیزی هم میده. این کاربرد رسمی است.
این کلمه در اصل از فعل لاتین facilis میاد به معنای "سهولت در انجام دادن کاری" است. یک معنی که کمتر بهش توجه میشه ( غیر از معنی "تاسیسات" که دوستان اش ...
به هر حال
فنلاندی. برخلاف Finnish این کلمه noun هست.
bartender همون جور که دوستان اشاره کردند، اشاره به متصدی یک بار ( میخانه ) دارد. basista ( باریستا ) از طرفی دیگر، اشاره به کسی دارد که در یک کافه کا ...
two - faced
میشه به جای at all ازش استفاده کرد. یعنی اصلا و به هیچ وجه. کاربردش بیشتر برای تاکید هست و حتما بعد از یک جمله منفی میاد. He has no respect for auth ...
گیاه کلزا ( Brassica napus ) . همچنین به آن oilseed rape، rapeseed و یا canola گفته می شود.
"a man who is the customer of a prostitute" به مشتری روسپی ها گفته می شود.
تلفظ این کلمه به صورت /هایست/ درست است.
مسکن دولتی خانه ها یا آپارتمان های ارزان قیمت ( و معمولا کوچک و بی کیفیت ) که از بودجه دولت برای قشر کم درآمد ساخته می شود.
part of speech
همان gym است.
دچار بیماری یا کسالت زده. در مورد ریشه این اصطلاح معروفه که دریانوردی که حالش بد می شد رو می فرستادن زیر عرشه کشتی از این رو " زیر آب و هوا" بالا قر ...
غیر از معنی معلول که دوستان قبلا اشاره کردند، معنای "ویژه معلولین" هم میده: disabled parking spot ( محل پارک ویژه معلولین ) The library does not hav ...
مطابق دیکشنری کمبریج، در انگلیسی بریتیش به معنای اتوبوس هست و از لحاظ معنایی هیچ فرقی با bus نداره.
قطع رابطه: The U. S. severed diplomatic relations with Cuba in 1961. ترجمه: آمریکا در سال 1961 روابط دیپلماتیک خود را با کوبا قطع کرد.
ملتهب کردن، ایجاد التهاب: Asthma is a chronic condition that inflames the inside walls of the airways. ترجمه: آسم یک بیماری مزمن است که باعث ایجاد ا ...
"چه اهمیتی برای تو داره؟" "Is your knee getting better from the accident?" "What do you care" ترجمه:"زانوت بعد از تصادف داره بهتر میشه؟" "چه اهمیتی ب ...
اگر به صورت جمع باشه ( hostilities ) ، به معنی جنگ، درگیری و. . . نظامی است: Both sides agreed to cease all hostilities. ( دو طرف توافق کردند به هر گ ...
کوتاه آمدن: Both sides involved in the conflict made some concessions in yesterday's talks. ( دو طرف درگیر نزاع در مذاکرات دیروز [از برخی از مطالبات ...
چرا که، چون: He was unusual as a supervisor in that he didn't try to control how the work was done. ( =او به عنوان یک سرپرست مشکوک بود چراکه برای کنت ...
اتاق زیرشیروانی. هم معنیش میشه attic. البته در انگلیسی آمریکایی به طبقه بالایی یک ساختمان هم گفته می شود. ( "an upper floor or room" )
Reading: شهری در انگلستان. تلفظ به صورت "رِدینگ".
چند تا معنی داره: 1. ساختن آبجو. رجوع کنید به brewery به معنای کارخانه آبجوسازی. 2. آبجو 3. دم کردن چای، قهوه، دمنوش و. . . : He brewed some tea for ...
حد و حدود تعیین کردن: Police powers are delimited by law. ( محدوده قدرت پلیس توسط قانون تعیین می شود. )
خونریزی، معادل bleeding
disability: معلولیت
استخدام کردن ( البته بیشتر در زمینه نظامی به کار میره ) ، سرباز گیری: Even young boys are now being recruited into the army.
طرد کردن، اخراج کردن، تبعید کردن: You're banished from out community! ( از جامعه ما طرد شدی! ) They were banished ( = sent out ) from the library fo ...
معتاد به الکل
کوکائین ( آمریکایی ) ماریجوانا ( بریتیش )