تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور هم جمع شدن They still get together for dinner every now and then.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر از گاهی دیر به دیر They have a picnic in the park every once in a while. "I don't usually eat fast food, but every once in a while, I crave a b ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوهنوردی کردن We go hiking in the mountains every now and then.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه و بیگاه - هر از گاهی We go hiking in the mountains every now and then. "I still see my old high school friends every now and then. " ( هنوز هر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنجش آور Sandy leaves the lights on all the time. It's annoying!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی در میان - نوبتی The phrase "every other day" means doing something on alternate days. "She works from home on alternate days. " ( او یک روز د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک روز در میان "I go to the gym every other day. " ( من یک روز در میان به باشگاه می روم. ) "She waters her plants every other day. " ( او هر دو رو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محدود کردن؛ حد و مرز تعیین کردن "The new law aims to circumscribe the power of the federal government. " ( قانون جدید قصد دارد قدرت دولت فدرال را مح ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شب زنده دار؛ جغد شب ( کسی که شب ها دیر می خوابد و در اوج فعالیت است ) I'm a night owl. I always stay awake until late "My brother is a total night ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سحر خیز I'm an early bird, so I don't like to sleep in. "My mom is such an early bird; she's always up by 5 AM, even on weekends. " ( مامانم خیلی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر خوابیدن نسبت به زمان نرمال خواب؛ دیر از خواب بیدار شدن: خوابیدن تا ساعتی دیرتر از حد معمول یا دیرتر از زمانی که معمولاً در روزهای کاری بیدار می ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میان وعده I always have a snack when I watch TV.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسواک زدن We brush our teeth every evening.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعویق زنگ هشدار: ( اسم و فعل ) دکمه ای روی ساعت زنگ دار یا گوشی که زنگ هشدار را برای چند دقیقه به تعویق می اندازد؛ یا خودِ عمل به تعویق انداختن زنگ. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to set an alarm ساعت رو روی زنگ گذاشتن جهت بیدار شدن I set my alarm for 7:15am on weekdays.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کک و مک در افراد مو قرمز و سفیدپوست در اثر برخورو نور آفتاب و افزایش رنگدانه ملانین در پوست که بی خطر است و نیازی به درمان ندارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضمیمه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکه مثلا در پوست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضایعه مثلا در پوست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خارش - خاریدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرون غذا خوردن Would you like to eat out tonight, or eat in?

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در خانه غذا خوردن Would you like to eat out tonight, or eat in?

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی خانه خریدن به شکل مهمانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکننده؛ نابودکننده؛ درهم کوبنده "He was known as a rule - buster because he always challenged traditions. " ( او به عنوان یک قانون شکن شناخته می شد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکاندن؛ خرد کردن "Be careful not to bust that old vase. " ( مراقب باش اون گلدون قدیمی رو نشکنی. ) "He bust his ankle playing basketball. " ( مچ پا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پناهگاه زیرزمینی مثال ها: "The soldiers retreated to the bunker during the shelling. " ( سربازان در طول گلوله باران به سنگر عقب نشینی کردند. ) "He ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

چطور است ( اگر ) ؟ / نظرت چیست ( درباره ) ؟ "I'm hungry. How about pizza for dinner?" ( گرسنه ام. نظرت چیه برای شام پیتزا بخوریم؟ ) - Suggesting a f ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئله - موضوع Thank you for your attention to this matter

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمرین کردن، برای اجرا آماده شدن ( بارها و بارها چیزی را تمرین کردن تا برای یک اجرا، نمایش، یا رویداد خاص آماده شود. این کلمه معمولاً شامل جنبه ای از ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شدن در دو ساختار زیر به کار میره became a / the noun became adjective I became a teacher in 2007. I became a software developer 5 years ago. Julia ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معنی دقیق فارسی: - به دست آوردن؛ دریافت کردن: چیزی را از کسی گرفتن یا به دست آوردن. - خریدن؛ تهیه کردن: چیزی را خریداری کردن. - رسیدن؛ رفتن: به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید . . . میکردی You should have signed the deal

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گنده گو - لاف زن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنار آمدن ( با کسی ) ؛ رابطه داشتن ( با کسی ) : داشتن یک رابطه، چه خوب و چه بد، با فردی دیگر "My kids get along well with their cousins. " ( بچه های ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوار شدن مثلاً به خودرو "We need to get on the bus at the next stop. " ( باید تو ایستگاه بعدی سوار اتوبوس شیم. ) "Make sure you get on the right tr ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اغلب Do you and your cousin see one another often?

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک اما برخلاف close برای انسان ها به کار نمی رود Both "near" and "close" have a similar meaning, but we can only use "close" with people.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک اما برخلاف near برای انسان ها هم به کار می رود Are you close to your niece? Both "near" and "close" have a similar meaning, but we can only u ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت تاکید داره بر مثبت و خوب بودن یک رابطه I get along well with my parents.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابطه خوبی با کسی داشتن - خوب کنار اومدن با کسی "Get along with": یک عبارت کلی تر برای توصیف یک رابطه است، که کیفیت آن ( خوب، بد، معمولی ) ممکن است ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"to get along well with someone" means you have a good relationship with them.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

رابطه خوبی با کسی داشتن - خوب کنار اومدن با کسی این دوتا عبارت مترادف همند Get along with = get on well with I don't get on well with my sister. We ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابطه خوبی با کسی داشتن - خوب کنار اومدن با کسی این دوتا عبارت مترادف همند Get along with = get on well with I don't get on well with my sister. We ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادن Clara and her parents give each other gifts

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

دو طرفه - متقابل We can use the phrases "each other" and "one another" to show a reciprocal action between different people in a group. "They have ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا بردن ( با rise که معنای بالا رفتنی یا بالا آمدن میده فرق می کنه ) "Please raise your hand if you have a question. " ( لطفاً دستتان را بالا بب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بالا رفتن - بالا اومدن ( با raise که معنای بالا بردن میده فرق می کنه ) "The sun will rise at 6 AM tomorrow. " ( فردا خورشید ساعت 6 صبح طلوع می کنه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

صعودی - افزایشی - بالارونده - در حال بالا رفتن؛ رو به افزایش Notice the rising intonation in this question. The second word is stressed in the phras ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تن صدا - تلفظ و آهنگ تلفظ و کلام چیزی - ( آهنگ کلام/زیر و بم صدا ) به تغییرات زیر و بمی صدای ما هنگام صحبت کردن اشاره دارد. Notice the rising inton ...