پیشنهادهای Milad (٩٤٣)
Sometime یک وقتی: "Let's meet sometime next week. " ( بیایید یک وقتی هفته آینده ملاقات کنیم. ) "I'll call you sometime. " ( یک وقتی با شما تماس خواه ...
Sometime یک وقتی: "Let's meet sometime next week. " ( بیایید یک وقتی هفته آینده ملاقات کنیم. ) "I'll call you sometime. " ( یک وقتی با شما تماس خواه ...
برای مدت طولانی: "I can't speak for long because I have a meeting in five minutes. " ترجمه فارسی: "نمی توانم برای مدت طولانی صحبت کنم، چون پنج دقیقه ...
Conjunct ( به هم پیوستن ) "The two stars appeared to conjunct. " ( دو ستاره به نظر می رسید که به هم پیوستند. ) "The two bones conjunct at the joint ...
تماس - تماس گرفتن "I have his contact information. " ( من اطلاعات تماس او را دارم. ) "Please contact me later. " ( لطفاً بعداً با من تماس بگیرید. )
"Juicy" به معنای "آبدار"، "پُرآب"، یا "شیرین و پُرطراوت" است. "A juicy apple. " ( یک سیب آبدار. ) "Juicy watermelon. " ( هندوانه آبدار. ) "This st ...
Lack به عنوان اسم ( نبود، فقدان ) : "There is a lack of evidence. " ( نبود مدرک وجود دارد. ) Lack به عنوان فعل ( نداشتن ) : "They lack the necessar ...
"مطمئن" و مطمئناً "Are you sure about that?" ( آیا از آن مطمئنی؟ ) "I'm sure it will be fine. " ( مطمئنم که خوب خواهد شد. ) "Can you help me?" "Sur ...
( رد کردن ) : "She declined the invitation to the party. " ( او دعوت به مهمانی را رد کرد. )
قطعی "definite plans" ( برنامه های قطعی ) "definite answer" ( پاسخ قطعی ) "definite proof" ( اثبات قطعی )
مطلق "absolute power" ( قدرت مطلق ) "absolute truth" ( حقیقت مطلق ) "absolute proof" ( اثبات قطعی )
"Rollback" یک اسم است به معنای *بازگردانی به حالت قبل* که به عمل فعل "roll back" اشاره دارد. "The software update required a rollback due to unfores ...
بازگردانیدن به حالت قبل - عقب نشینی کردن به حالت قبل "The company decided to roll back the new policy after employees complained. " ( شرکت پس از شکا ...
بار گیری کردن فعل: "Please load the boxes onto the truck. " ( لطفاً جعبه ها را روی کامیون بارگیری کنید. )
صدای بلند ( صفت ) "The music was too loud. " ( موسیقی خیلی بلند بود. )
با صدای بلند "He read the story out loud. " ( او داستان را با صدای بلند خواند. )
"lag" هم به عنوان اسم ( noun ) و هم به عنوان فعل ( verb ) استفاده می شود. به عنوان اسم: "There is a lag. " ( تأخیری وجود دارد. ) به عنوان فعل: "The ...
مانند Both of these words contain the /f/ sound as in "for"
به این معنی که "He's a big fan of sports, as in he watches every football game. " ( او طرفدار پر و پا قرص ورزش است، به این معنی که هر بازی فوتبال را ...
مزه دادن "This apple tastes sweet. " ( این سیب مزه شیرینی میدهد. ) مزه کردن "Can you taste the salt in this soup?" ( آیا می توانی نمک را در این سوپ ...
تشنگی "The desert heat intensified his thirst. " ( گرمای صحرا تشنگی او را تشدید کرد. )
گرسنگی "The hunger in his eyes was evident. " ( گرسنگی در چشمانش آشکار بود. )
نشیمن گاه مثل صندلی - نشناندن
پاشنه پا My heels hurt after walking in these shoes
تعیین مکان کردن مثال: "I can't locate my keys. " ( من نمی توانم کلیدهایم را پیدا کنم ( تعیین مکان کنم ) . ) قرار دادن مثال: "We located the speaker ...
آشامیدنی یا نوشیدنی به جز آب مثل آبمیوه یا نوشابه یا قهوه یا هرچی
کلاس بندی کردن طبقه بندی کردن Food items like cheese, butter and milk are classed as dairy products
گارسون رستوران
پاس دادن - چیزی را به کسی رساندن مثال: "Could you pass me the salt, please?" ( می توانید نمک را به من پاس بدهید ( به من برسانید ) ، لطفاً؟ ) "He pa ...
موکت
متضاد
get better بهتر شدن be better بهتر بودن
get better بهتر شدن be better بهتر بودن
هم قافیه بودن - هم آهنگ بودن The word "nurse" rhymes with the word "purse" and has a very similar spelling.
A basket of gifts is called a "hamper"
سبد حاوی اقلام
هم میشه "مسکن" هم میشه "محل سکونت" مثلاً به عنوان مثال اولین مکان سکونت در این شهر در این خیابان بود
مستقر شدن در جایی یا روی چیزی
در انگلیسی رایج آمریکایی بیشتر به معنی متوجه شدن هست مثلاً I noticed a change in her behavior ( من تغییری در رفتار او متوجه شدم. )
به معنی تن صدا یا مجموع تحریر صدا یک فرد هست مثلاً The singer's pitch was perfect ( زیر و بم صدای خواننده عالی بود. ) He spoke in a low pitch ( او ...