پیشنهادهای ایرزاد ایرزادی (١٩٦)
poultry پَرداران ( مانند پِستانداران )
racquet در مینه ی راکت تنیس یا پینگ پونگ یا بدمینتون : در زبان آلمانی واژه ی Schl�ger برساخته شده که از گاهواژه ی ( فعل ) schl�gen به مینه ی زَدَن ، ...
parachute فُرودچَتر ، چَترِ فُرود
کریسمس از نگر ریشه شناسی کریست مَس یا کریس مَس به کسی می گویند که در آیین گذشتگان تَن و بَدَن او را با روغن مَسح می کردند با می مالیدند ، مَسح شده ، ...
Santa claus باباسَرما ، عموسرما بابا نوشَب ، عمو نوشَب سپَند کَلان بابا کلان ، پدرکَلان
گیوتین گَرزَن ( گَر کوتاه شده ی گردن و گَر در گَریبان : گَر - ای - بان = یقه ) ، گَربُر گَلزَن ( گَل کوتاه شده ی گَلو : گَل - او ، و همچنین در گَلاوی ...
falcon باز ، شهباز ، پَرباز ، بالباز ، بازبال ، پَربال، بازپَر ، پَریوز ، بال یوز ، یوزپَر ، یوزبال ، یوزباز ، بازیوز ، یوزمُرغ ، مُرغوز ( مُرغ یوز )
wheelchair شین چَرخ ، چَرخ شین ( شین ریشه ی نِشین ، نِ - پیشوند است ) کُرسی گَرد ، کُرسی چَرخ ، کُرسین نِشینال غَلت شینه ، شین غَلت
ache همریشه با لغت عاطفی در فارسی : آخ ، اوخ ، اَه ، آخه و آلمانی : ach
abyss abyss : a - byss - a : پیشوند به مینه ی بی ، نا ، همریشه با پیشوند کهن پارسی اَ - در اَمَرد = نامَرد ، اَبُرنا = نابُرنا ، جوان byss = تَه ، ب ...
finger food پَنگار قوت ، پَنگال غوت هر دو واژه ی ایر - اوری ( هند و اروپایی ) food = قوت Finger = پَنجه ، پِنجان / فنجان ، پَنگه ، پَنگار ، پَنگال ، ...
قَصّابی گوشتوایی قَصّاب گوشتوا می توان از پسوند " - وا " هم برای برساخت پیشه یا جایگاه بهره بُرد ( مانند : نانوا ، نانوایی ؛ پیشوا ، پیشوایی ، . . ...
تِلِویزیون نَماوَر ، پیرانَما ، نَمایینه ، نمایانه ، نمایشوَر ، نماواره بیناوَر ، بینانه
مُعامِله اَفزون بر برابر نهاد های بالا : داد و گِرفت گَرته برداری از ریشه ی معامله یَنی عَمَل :کَرد و کُن ، کَردمان ، کُنشمان ، کُناک ، کُنَند ، کُن ...
اِعلام بَرگویی ، برگویانی ، بردانی ، بردانانی اِعلام کردن بَرگفتن ، برگویاندن ، بردانستن ، برداناندن ( اِعلام در آهنگ اِفعال از ریشه ی عَلَمَ = دان ...
لَحن اَرَبی شده ی واژه ی " لَند یا لُند " در غُر و لُند/لَند است . می نوان به سورِش های : لَهن ، لَن ، لَند به کار بُرد .
هَیَجان خیزان
mental مَندال : از کارواژه ی مَندَن یا مَنیدَن یا مَنِستن مَندال : مَند - آل ( مانند: پوشال ) واژه ی به جا مانده از ریشه ی " مَن " در پارسی امروز : ...
carousel چَرخال ( ساخت مانند : پوشال ) چَرخیل ( ساخت مانند بَندیل : بار و بَندیل )
breaker برابرنهاد از نگر ریشه شناختی : بُرِشگَر ، بُریدار ، بُرَنده
flank همریشه با : پارسی : پَهلو ، پَل ، پالو ، پَلو ، پَلَند ، پَلَنگ آلمانی : Flanke
flag همریشه با : پارسی : پَرچَم ، پَرَک، پَراک آلمانی : Flagge
flee همریشه با : پارسیِ اَرَبی شده : فَرار آلمانی : Flucht
flash به مینش تند و پُرشتاب ، همریشه با : پارسی : فِرز آلمانی : flott
antioxidant پادتُرشَنده
اِحتِمال گُمانیدِگی گُمانیدِگی : گُ - مان - ایده - گی کارواژه ی این نامواژه " گُمانیدَن " است : گُ - مان - اید - اَن گُ - : پیشوند به مینشِ جُدا ، ا ...
استودیو این واژه انگلیسی studio همریشه با study و این هم از ریشه ی - steu * ایر و اُروپایی ( هند و اروپایی ) آغازین به مینه ی : to knock بوده که در آ ...
guess همریشه با " گاس " در گویش های نیمروزی و باختری ایران
گاس همریشه با guess در انگلیسی
جِسم به گمان " جِسم " اَرَبی شده یِ " گَشن " پارسی است ، برای واگفت ( تلفظ ) آسان تر می توانیم " گِشن" بگوییم.
نَجیب یکی از برابرنهادهای کهن : آزَرمگین ( زَرمگین ، آزَرمون ) گویا " زَرم " چهر دیگری از شَرم باشد و آ - پیشوند در آزَرم.
anxious از نگر ریشه شناسی همریشه با " اَنج یا اَنگ " در اَنجیدن به مونه ی : کشیدن و در فهمیده یا مفهوم در اثر کشیده شدن به رنج و آزار رسیدن . برابرن ...
busy شاید با " بیشی " پارسی به مینه ی بسیار همریشه باشد. به فهمیده یا مفهوم : بسیار یا بیش به کاری پرداختن
support این واژه ی انگلیسی با ریشه ی لاتینی از دو بخش برساخته شده : support : sup - Port - sup : پیشوند به مینش زیر ، ژیر که همریشه با سُف در سُفلا ...
موتورلانس بدبختانه ، افزون بر اینکه واژه ای پارسی برای آمبولانس به کار نمی رود ، یک قوز دیگر روی گوژ پیشین گزاشته شد و آن دانشواژه ی نُوینِ برساخته ش ...
اَلِفباء آ بِ پِ ، آ تا یِ
alcohol al - cohol : همانندی کُحل یا کُحُل اَرَبی با coal انگلیسی و Kohle آلمانی به مینش گَرد سیاه رنگ یا زُغال دِرَنگ کردنی است!
سَدّ این واژه یه نمایان اَرَبی ریشه پارسی دارد و همریشه با : انگلیسی : shut پارسی : شود در گُشودن ، زیرا : گُشودَن : گُ - شود - اَن شودَن = بَستَن # ...
آخر و عاقبت فَرجام وُ سَراَنجام ( فَرگام وُ سَراَنگام : وات های جیم در پارسی باستان بیشتر گاف بوده اند . )
دَغَل گویا دَغَل آمیخته ای باشد از : دَغ - اَل دَغ شاید همان کَله بی مو یا زمین خشک و بی آب و گیاه باشد. گُمان می رود مینه ی فَریبکار کسی است که کاره ...
مُداخِله اَندَروَندِش ، اَندَروَندی دَروَندِش ، دَروَندی
طَریق به گمان بِسیار از " تَریک یا تَریگ " پارسی بَرگِرِفته و اَرَبیده شده است. تَر کوتاه شده ی تَرا - پارسی و trans. لاتینی است.
بِین اَلمِلَل میان مَرز ، میان کِشوَران ، میان مَردُمان ، اَندَرمَرتوگان
اِقتِصاد داشتاری ، داشتوَرزی ، کَدیوَری
بَرق واژه ای ست پارسی و نیکوتر است که بَرغ نوشته و از آن کارواژه ی بَرغیدَن و بَرغاندَن بَرساخته شود. در پارسی امروز همریشه با بَراز و بَرازیدن و بَ ...
الرحمن الرحیم رَحم اَرَبیده ی واژه ی ایرانی رام است که در ایران باستان به ایزد گفته می شده مانند : شهرام ، بهرام ، مهرام ، رامین ، رامهرمز ، پِدرام و ...
رَحم رام در ایران باستان ، نام ایزد یا خُدایگون ( رَبُّ النّوع ) بوده که در دین اسلام به نام یکی از زاب های ( صفات ) خداوند بَرنامیده شده است ، نام ب ...
مُذَکَرّ واژه ای بَرساخته در اَرَبی از ریشه واژه ای ایرانی" زِک" در ریختار مُفَعَّل : سِمنانی ( پَهلَوی خاوَری ) : زِک = فَرزَند ، بچه ، زاده
قارّه با رویکرد به روشنگری پیترَسپ : قارّه = گوره ، گورَند ، گورُشک
head از نگر ریشه شناختی همریشه با : آلمانی : Haupt پارسی : خوود در کلاهخود دگرشِ h به خ این خوود با hat انگلیسی و Hut آلمانی به مینش کلاه نیز همریشه ...