ترجمههای محمدشفیعی (٧٠)
تمایل به نگاه کردن تقریبا غیرقابل اجتناب بود
قاطر مخلوط و دورگه ای است از الاغ نر و اسب ماده
روستاهایی بصورت ناهماهنگ پراکنده دربین کوه ها
یه مرد شجاع ممکنه سقوط کنه امانمیتونه تسلیم بشه
رومانی مدال ها را جارو کرد ( جمع کرد بردشون )
اون مرد دوس داره در وقت فراغتش داستان های رازآلود بخواند
زندگانی برای اجدادمان سخت بود و آنها فراغت اندکی داشتند
اویک زن قوی است اما بعد از مرگ آرنی تقریبا فرو ریخت
متادون نشئگی به اندازه هروئین تولید نمیکند
راه عبور آنها از طریق کوهستانها بوسیله یه طوفان برف بسته و مانع شده بود
پرزیدنت روزولت و همسرش النور خویشاوند بودند اما با نسبت دور
مبلغ پاداش کمتر از آنی بود که شاکی به آن امید داشت
افسران پلیس درگیر در دستگیری از سوی کمیسر پلیس جوایزی را برای شجاعتشان دریافت کردند
به ماری کوری دو جایزه نوبل در رشته علوم اعطا شد
شاکی هزاران دلار غرامت دریافت کرده است
یک مسافر سرراهی را درراه برگشتن مان سوار کردم
رهبر این کشور یک درخواست مشتاقانه برای صلح کرد
ادعا میشد که این تونیک شفادهنده انواع سردرد. دندان درد. بثورات جلدی و خارش میباشد
او می خواست زندگی در شهر بزرگ را تجربه کند
اگه شما قبلا هرگز شراب یونانی ننوشیدی تو لازمه که واقعا ا ازین مزه کنی بچشی
ماهم پول و هم زمان را برای کمپین سناتور اهداکردیم
شما ارزش من را برای شرکت بیش از حد بها دادی
تخمین زدیم که صورت حسابمان تقریبا سیصد دلاری یاشد
او موافق انجامش بود اما لحن صدایش تنفر و مخالفت را میرساند
پیش از آشپزی کردن برگهای بیرونی سفت و سخت را جداکنید
به محض آماده شدن کیک آن را از فر خارج کنید
ما قصدداریم به توی خانه جدیدی نقل مکان کنیم
لطفا کمکم کنید تامیز را به کنجی ببرم
آیا شما لطفا کیف دستی تان رااز صندلی برخواهید داشت
روزنامه یه صندوق تجدید نظر برای قربانیان فاجعه راه انداخت
جسد روبه پایین در استخری از خون درازکش بود
جسد در مرحله پیشرفته تجذیه بود
جسد روی تخته سنگ مرمری دراز کشیده بود
او دوس داره بین مهمانان در مهمانی بچرخد
بزرگترین پسر این عنوان را به ارث خواهد برد
او لقب را با مرگ عمویش به ارث خواهد برد
پلیس باور داره که این زن مرتکب خودکشی شده
اون مردبعنوان شاهد و برای شهادت دادن در محکمه احضار شد