تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاجعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر فرود آوردن، سر خم کردن، سر خم گردیدن، بزرگ داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پهلوان نیز می شود، مانند نام خشایار که می شود: فرمانده یا شاه پهلوانان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَنیشیدن، اَبیشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سرور انگشتران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جانور خانگی، جاندار خانگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سگالیدن درست است، سکالیدن چرا بر جای آن نوشته شده است؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای واژه presents:نمایان می کند، نشان می دهد، پیشکش می دهد، پیش نهادن، پدیدار می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بالا رده، والا رده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرنویس، سرآغاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی= زیان زدن، زیان آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تافتن را برابر دوختن نیز شنیدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرهیخته، بافرهنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه=Matter مایه بنیاد همه چیز است، و ما امروز عربی شده این واژه را بیشتر از خودش به کار می بریم ( ماده ) . ماده در پارسی همان نر و ماده است، و بن ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه کاوگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گفته سرشناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پندار شما آسوده پندارت آسوده پندارت تخت خیال= پندار، گمان راحت=آسایش، آسوده…

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر خوبی برای واژه عربی تسلیت و تسلیت گفتن. چون که سوگواری هم پیوسته تر به خاک سپاری است تا واژه های هم دلی و دلخوشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه پارسی است، برابر نیاز ندارد! فنی که از فن می آید، گرفته شده از فند و ترفند پارسی است. خود فند هم از پند می آید! عرب ها هم که فن را بکار می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیزابه سواری خیزآب سواری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تمرین بدنی: برزیدن، برزش برای تمرین آموزشی: بازنویسی، بازخوانی، بازبینی برای کاربرد های دیگر: دوباره کاری، بازانجامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برزیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمرین کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمرین کردن ورزشی را پیاپی انجام دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چفت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درازای خیزآب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امواج گروه موج، در پارسی خیزآب ها یا خیزآبه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشانک = Signal یک پیام یا نمار کوچک و کوتاه، یا یک گروهی ادامه دار از یک همچون پیام های

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفتر پیک رسانی، پیک خانه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاربرد بهینه، بهینه گساردن، بهینه گساریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به جای واژه عربی ورودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوراک را گذرانیدن و گواریدن و گواردن. Digest

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

appendix

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پی نوشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی سیاره؟! سیاره که واژه عربی هست و پارسی آن گویال است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای ساطور، فرتیغ بگوییم. گمان می کنم فر در فرتیغ از همان فرا می آید. فرا تیغ> فرتیغ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آذین بستن

پیشنهاد
٠

گاه نمای زنگی گاه شمار زنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاه نمای مچی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ما برابر راستی برای این واژه نداریم، چون ساختار گوفته های ما نیازی بر این ندارد. برای نمونه: ملیت ایشان چیست؟ = ایشان کجایی هستند؟ تابعیت فرهنگست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهساز گر بهساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی یا چیزی پرداختن پرداختن به چرا به آن نمی پردازی؟ = چرا به آن محل نمی گذاری؟ دیگر به اون نمی پردازی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاشماله ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میاندار بهترین برابر برای این واژه، چون moderate هم به چم میانه و میانگین می باشد. Moderator کسی هست که همه چیز را در همان میانه نگه می دارد. سپس می ...

پیشنهاد
٠

قهر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشانه گیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندیشه پردازی شاید گمان پردازی