چاپار
/CApAr/
مترادف چاپار: برید، پست، پستچی، پیک، قاصد، نامه بر، نامه رسان
برابر پارسی: پیک
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
چاپار. ( اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان میرزامیرانشاه و گردنه امیرآباد در 155000 گزی سنندج.
فرهنگ فارسی
( اسم ) پیک نامه بر قاصد.
نام محلی کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان میرزا میرانشاه و گردن. امیر آباد در ۱۵۵٠٠٠ گزی سنندج .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
پست، تعجیل، مسئولیت، منصب، سمت، موقعیت، مسند، مقام، شغل، چاپار، صندوق پست، بسته پستی، پستخانه، ارسال سریع، سیستم پستی، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن
پست، جوشن، زره، چاپار
چابک سوار نامه رسان، چاپار
چابک سوار نامه رسان، چاپار
پیشرو، چابک سوار نامه رسان، چاپار، راهنما یا یساول پست، نوعی کلاه زنانه
چاپار، نامه رسان، پستچی
چاپار، نامه رسان، پستچی
چاپار، شیر، برج اسد، شیر نر، هژبر
چاپار، پست سریع السیر قدیم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
چاپار واژه ای پهلوی است از آنجایی که اسب تنها حیوانی بود که روی چهارپا میدوید بهش میگفتن چهارپا و رفته رفته شده چارپا و بعدا حرف ر خودش رو به آخر کلمه چسبانده شده چاپار
کسانی که میگویند چاپار کلمه فارسی است
با ریشه اصلی توضیح دهند
ما میگوئیم ترکی است چون از فعل چاپدیر می آید یعنی دواندن
با ریشه اصلی توضیح دهند
ما میگوئیم ترکی است چون از فعل چاپدیر می آید یعنی دواندن
در پاسخ به ivar dropbox
دوست بزرگوار این ویرانگرایی سرگذشت مردم شما نیست که بگوییم زمان هخامنشیان که ۲۵۰۰ سال پیش است نزدیک به هیچ ارطباتی میان دودمان هخامنشی و ترک ها که در چین کنونی زندگی می کردند نبوده و این واژه نمی توانستند از آن بیاید!
... [مشاهده متن کامل]
و یک نکته بسیار کلیدی تر این است که زبان ها در زمان بسیار دگرگون و دگرسان می شوند تا به زبان های کنونی که ما می شناسیم برسند! من و شما نمی توانستیم سخنان یک ایرانی را در آن زمان بفهمیم و پاسخ دهیم. و ترکی باستانی نیز دگرگونی هنگفتی داشتد تا به گونه های ام روزه خود برسد. شما اگر به راستی می خواهید پاییه این واژه را پیدا کنید نباید در ترکی ام روزه دنبال آن باشید! عرب ها هم این همه واژه از زبان پارسی و دیگران برداشتند و هزاران واژه از آن درست کردند، و امروز باورشان نمی شود اگر بگویید که پاییه این واژه از زبان خودشان نیست.
در پایان، ما میدانیم که این واژه ۲۵۰۰ سال پیش در سرزمین ایران بوده است. پس مگر اینکه شما دبیزه ( مدرک ) دارید که نشان بدهد این واژه ویش از آن در زبان شما بوده است باید بپذیرید که این یک واژه پارسی است که به زبان شما هم رخنه کرده.
دوست بزرگوار این ویرانگرایی سرگذشت مردم شما نیست که بگوییم زمان هخامنشیان که ۲۵۰۰ سال پیش است نزدیک به هیچ ارطباتی میان دودمان هخامنشی و ترک ها که در چین کنونی زندگی می کردند نبوده و این واژه نمی توانستند از آن بیاید!
... [مشاهده متن کامل]
و یک نکته بسیار کلیدی تر این است که زبان ها در زمان بسیار دگرگون و دگرسان می شوند تا به زبان های کنونی که ما می شناسیم برسند! من و شما نمی توانستیم سخنان یک ایرانی را در آن زمان بفهمیم و پاسخ دهیم. و ترکی باستانی نیز دگرگونی هنگفتی داشتد تا به گونه های ام روزه خود برسد. شما اگر به راستی می خواهید پاییه این واژه را پیدا کنید نباید در ترکی ام روزه دنبال آن باشید! عرب ها هم این همه واژه از زبان پارسی و دیگران برداشتند و هزاران واژه از آن درست کردند، و امروز باورشان نمی شود اگر بگویید که پاییه این واژه از زبان خودشان نیست.
در پایان، ما میدانیم که این واژه ۲۵۰۰ سال پیش در سرزمین ایران بوده است. پس مگر اینکه شما دبیزه ( مدرک ) دارید که نشان بدهد این واژه ویش از آن در زبان شما بوده است باید بپذیرید که این یک واژه پارسی است که به زبان شما هم رخنه کرده.
در جواب tirdad kashani باید بگم دلیل اینکه اسم چاپار که کلمه ای ترکی هست در زمان هخامنشیان استفاده شده همان دلیل هست که نام سرزمین کرمانشاه در زمان هخامنشیان قارامیسین ( کلمه ترکی به معنی سرزمین پهناور ) بوده است. بهتره تاریخ بخونید بجای تخریب دیگر قومیت ها حقیقت را بدانید.
... [مشاهده متن کامل]
چاپار ، چاپیدن ، چاپماق همه و همه کلمات ترکی هستند و معمولا به کاری که با سرعت بالا و عجله انجام بشه میگن یکم ادبیات و تاریخ ترکی بخونید صد در صد متوجه میشید این واژه هرگز شبیه چهارپا نیست ! مسخره ها دو کلمه فارسی پیدا کردن شبیه چاپار باشه !!! چا = چهار ؟ پار = پا ؟ عجب !!!
... [مشاهده متن کامل]
چاپار ، چاپیدن ، چاپماق همه و همه کلمات ترکی هستند و معمولا به کاری که با سرعت بالا و عجله انجام بشه میگن یکم ادبیات و تاریخ ترکی بخونید صد در صد متوجه میشید این واژه هرگز شبیه چهارپا نیست ! مسخره ها دو کلمه فارسی پیدا کردن شبیه چاپار باشه !!! چا = چهار ؟ پار = پا ؟ عجب !!!
برای دوستانی که این واژه کهن پارسی که از زمان هخامنشیان میاید را ترکی می نامند… آخه مگه می شود شاهنشاهی هخامنشی از واژه زبانی که هنوز فرگشت نرسیده بکار ببرد؟؟
چاپار خانه در زمان داریوش بزرگ ساخته شده و نامگذاری شده، و ترک ها هیچ دستی در آن نداشتن.
چاپار خانه در زمان داریوش بزرگ ساخته شده و نامگذاری شده، و ترک ها هیچ دستی در آن نداشتن.
چرا کلمه ای که ترکی هست رو به نام خودتون ثبت میکنید چاپار در ترکی یعنی تازنده است کسی که اسب می تازد
"پاچار"
نام بخشی از مزارع روستای ییلاقی "اِسفاد" واقع در استان خراسان جنوبی شهرستان زیرکوه است.
نام بخشی از مزارع روستای ییلاقی "اِسفاد" واقع در استان خراسان جنوبی شهرستان زیرکوه است.
چاپار ریشه در زبان پارسی قدیم دارد و پارسی قدیم برای پانصد سال قبل از میلاد حضرت مسیح است و اولین نام ترک در اوایل سلسله ی ساسانی در چین آمد پس نمی تواند ریشه در زبان ترکی داشته باشد
در فارسی میانه به چابک، چابوک و چاپوک گفته میشده و با چاپار همریشه هست
مخترع چاپار خونه و پست سریع در گذشته هم هخامنشیان بودند
شماها اگر تاریخ و زبانی داشتین دستاویز فرهنگ و زبان فارسی و عربی نمیشدین
مخترع چاپار خونه و پست سریع در گذشته هم هخامنشیان بودند
شماها اگر تاریخ و زبانی داشتین دستاویز فرهنگ و زبان فارسی و عربی نمیشدین
سلام
چهار مخفف ان چار هست ، و اینجا چاپدر هست ن چارپا
و اصلا غیر صحیح و نغض شده هست
چاپار از چاپماق به گعنای تاختن هست ، مثل چاپیدن که مصدر جعلی چاپماق هست )
این کلمه بدون کوچکترین شکی ترکیست
چهار مخفف ان چار هست ، و اینجا چاپدر هست ن چارپا
و اصلا غیر صحیح و نغض شده هست
چاپار از چاپماق به گعنای تاختن هست ، مثل چاپیدن که مصدر جعلی چاپماق هست )
این کلمه بدون کوچکترین شکی ترکیست
1 - ریشه واژه چاپار از واژگان چار ( چهار ) و ( پای، پار ) گرفته شده است. آن کارواژه ای نیز که در زبان مغولی با عنوان Чапаррa بکار می رود، خود از واژه چارپای ( چارپا ) گرفته شده است ؛ چراکه پیغام رسانی که نوآورنده ی آن ایرانیان ( پارسیان ) بودند، با چارپایان انجام می گرفت که مصداق اصلی این واژه است. و همچنین چاپارخانه نیز معنایی روشن تر دارد که ایستگاه چارپایان بوده است ( کاروانسرا ) . ( چیزی که مغول پنداران می گویند وارونه گزارش های عینی تاریخ ایران و یونان است ) .
... [مشاهده متن کامل]
2 - واژه چاپار سده ها سال پس از دوره اسلامی در ایران بکار برده شد بیشتر در دوره صفویان. واژه ای که در دوره ی هخامنشیان بنابر دژنوشت تخت جمشید به ایلامی ( in the Persepolis Fortification
Archive in Elamite ) بکار می رفته، واژه ی ( ( ( pirradazish ) ) ) ( واگویی:پیرادازیش ) بوده است که به معنای express runner و ( fast messenger :پیک و پیغامرسان تند و تیز ) ) بوده است.
( Hallock 1969: 42; Tavernier 2007:
421; Henkelman 2008a: 199 - 200 n. 428; Seibert 2002: 32 - 5 )
گزنفون و هرودت هر دو پارسیان را نوآورنده ی این شیوه پیام رسانی ( پیک ) می دادندXenophon ( Cyropaedia. و خود یونانیان به آن ( angareion ) می گفتند که خاستگاه این واژه یونانی روشن نیست ( Pontillo 1996 ) .
3 - واژه pirradazish که در بالا یادآوری شد از pirra. dazish می باشد که بخش نخست ( پیرا ) در زبان پارسی باستان همان ( فرا ) در زبان پارسی میانه است و بخش دوم ( dazish ) همان ( تازِش از کارواژه تاختن ) می باشد. ( فراتازش. فراتاختن )
4 - مدرک و سند گفته های بالا در پایان هر گزاره ای آمده است. ولی آیا مغول پنداران سندی دارند که نشان دهد فلان واژه مغولی از واژه چارپا گرفته نشده است یا اینکه این واژه هم بمانند واژگانی همچون ( دانش ) ، در انتهایش یک ( ماق ) ، ( ق ) و. . . چسبانده اند. تکواژها بخوبی همه چیز را روشن می کنند.
در زبان اوستایی به چهار ( CHATHWARO - CHARTHRO ) و در پهلوی ( CHAHAR، CAHAR ) گفته می شده است و پای و پاییدن نیز در اوستایی ( PA، PAITI ) ، در پارسی باستان ( PAVAN ) در پهلوی ( PAI، PADAN ) بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - واژه چاپار سده ها سال پس از دوره اسلامی در ایران بکار برده شد بیشتر در دوره صفویان. واژه ای که در دوره ی هخامنشیان بنابر دژنوشت تخت جمشید به ایلامی ( in the Persepolis Fortification
Archive in Elamite ) بکار می رفته، واژه ی ( ( ( pirradazish ) ) ) ( واگویی:پیرادازیش ) بوده است که به معنای express runner و ( fast messenger :پیک و پیغامرسان تند و تیز ) ) بوده است.
گزنفون و هرودت هر دو پارسیان را نوآورنده ی این شیوه پیام رسانی ( پیک ) می دادندXenophon ( Cyropaedia. و خود یونانیان به آن ( angareion ) می گفتند که خاستگاه این واژه یونانی روشن نیست ( Pontillo 1996 ) .
3 - واژه pirradazish که در بالا یادآوری شد از pirra. dazish می باشد که بخش نخست ( پیرا ) در زبان پارسی باستان همان ( فرا ) در زبان پارسی میانه است و بخش دوم ( dazish ) همان ( تازِش از کارواژه تاختن ) می باشد. ( فراتازش. فراتاختن )
4 - مدرک و سند گفته های بالا در پایان هر گزاره ای آمده است. ولی آیا مغول پنداران سندی دارند که نشان دهد فلان واژه مغولی از واژه چارپا گرفته نشده است یا اینکه این واژه هم بمانند واژگانی همچون ( دانش ) ، در انتهایش یک ( ماق ) ، ( ق ) و. . . چسبانده اند. تکواژها بخوبی همه چیز را روشن می کنند.
در زبان اوستایی به چهار ( CHATHWARO - CHARTHRO ) و در پهلوی ( CHAHAR، CAHAR ) گفته می شده است و پای و پاییدن نیز در اوستایی ( PA، PAITI ) ، در پارسی باستان ( PAVAN ) در پهلوی ( PAI، PADAN ) بوده است.
چاپار از مصدر ترکی چاپّاق گرفته شده و به حرکت سریع و دویدن تند حیوان چهارپا مثل اسب و الاغ و شتر گفته می شود.
ملک نیاز ورندیلین سالاردى
آتین چاپوپ قئیقاجیدان چالاردى
قیرقی تکین گدیک باشین آلاردى
... [مشاهده متن کامل]
دوْلائیا قیزلار آچیپ پنجره
پنجره لرده نه گؤزل منظره !
ترجمه: ملک نیاز که مردی سوار کار و تیرانداز بی نظیری بود، تفنگ شکاری ورندیل خود را به دوش می انداخت و روی زین اسب به پشت برگشته و ماهرانه تیراندازی می کرد و با اسب در حال تک و تاز به یک حرکت ناگهانی همچون عقاب تیز پرواز، گدوک و سر گردنه را به سیطره ی خود در می آورد.
در این موقع بود که دختران دم بخت هم پنجره ها را به قصد تماشای این هنر نمایی بی نظیر به سمت کوه می گشودند. و سبب می شدند منظره های زیبا و جدید و دیدنی به این چشم انداز اضافه شود
ملک نیاز ورندیلین سالاردى
آتین چاپوپ قئیقاجیدان چالاردى
قیرقی تکین گدیک باشین آلاردى
... [مشاهده متن کامل]
دوْلائیا قیزلار آچیپ پنجره
پنجره لرده نه گؤزل منظره !
ترجمه: ملک نیاز که مردی سوار کار و تیرانداز بی نظیری بود، تفنگ شکاری ورندیل خود را به دوش می انداخت و روی زین اسب به پشت برگشته و ماهرانه تیراندازی می کرد و با اسب در حال تک و تاز به یک حرکت ناگهانی همچون عقاب تیز پرواز، گدوک و سر گردنه را به سیطره ی خود در می آورد.
در این موقع بود که دختران دم بخت هم پنجره ها را به قصد تماشای این هنر نمایی بی نظیر به سمت کوه می گشودند. و سبب می شدند منظره های زیبا و جدید و دیدنی به این چشم انداز اضافه شود
پاسخ به محسن
اولن چاپار کلمه ی فارسی نیست لذا از فل چاپماق هست که معانی گوناگونی داره
چهارپا معنی چهارپاداره چه ربطی به پیک داره عزیز من
اتابک در ترکی که به معنای پدر خاندان هست نیز در ترکی معنی نامه بر داره
... [مشاهده متن کامل]
چاپماق رو ما برای اسب هم به کار میبر. اسب دوانیدن در ترکی آت چاپدیرماق هستش و این کلمه از ان اونه
یورتمه که شما برای اسب به کار میبرین یعنی به راه بردن که کلمه ای است ترکی میتونید ببینید دهخدا رو
یوروتمه یا یوگورتمه که شما میگین یورتمه یعنی راه انداختن اسپ و چاپدیرماق یعنی دواندن اسب
ضمنن سورتمه هم که اگه ببین تو دهخدا ترکیه اونم از واژه سوروتمه هست بعضیا فک میکنن سورتمه از سر خوردن عست ولی غیر اینه
سورتمه یا سوروتمه از کلمه سوروتماق هست یعنی کشیدن به همراه سر خوردن که خود وسیله به وسیله دیگر این کار رو میکنه معادل فارسی نداره
زولدماق در ترکی بهمعنی لیز خوردن هستش
سوروتدماق به معنی روی زمین کشیدن
سوروتدماق بعمهنی همون سورتمه
سورماق در ترکی یعنی روندن
چاپار از چاپدیرماق هست و از چاپیدن ماخوذ شده کامل ترکی
اولن چاپار کلمه ی فارسی نیست لذا از فل چاپماق هست که معانی گوناگونی داره
چهارپا معنی چهارپاداره چه ربطی به پیک داره عزیز من
اتابک در ترکی که به معنای پدر خاندان هست نیز در ترکی معنی نامه بر داره
... [مشاهده متن کامل]
چاپماق رو ما برای اسب هم به کار میبر. اسب دوانیدن در ترکی آت چاپدیرماق هستش و این کلمه از ان اونه
یورتمه که شما برای اسب به کار میبرین یعنی به راه بردن که کلمه ای است ترکی میتونید ببینید دهخدا رو
یوروتمه یا یوگورتمه که شما میگین یورتمه یعنی راه انداختن اسپ و چاپدیرماق یعنی دواندن اسب
ضمنن سورتمه هم که اگه ببین تو دهخدا ترکیه اونم از واژه سوروتمه هست بعضیا فک میکنن سورتمه از سر خوردن عست ولی غیر اینه
سورتمه یا سوروتمه از کلمه سوروتماق هست یعنی کشیدن به همراه سر خوردن که خود وسیله به وسیله دیگر این کار رو میکنه معادل فارسی نداره
زولدماق در ترکی بهمعنی لیز خوردن هستش
سوروتدماق به معنی روی زمین کشیدن
سوروتدماق بعمهنی همون سورتمه
سورماق در ترکی یعنی روندن
چاپار از چاپدیرماق هست و از چاپیدن ماخوذ شده کامل ترکی
هو
برید ، پست.
برید ، پست.
قاصد - پیک
پیک
وواژه ���چاپار���
دوست نازنین امیر محمد کم و بیش سیاهه کردند. . . اما واژه چاپار برگرفته از واژه و بن دستوری . . . ���چپری. . . . چپر . . . . . ستانده شده است. . . . . چپ یا چاپ . . . آر ( بن اوردن ) پس چاپار در چم چیزی را با تندی و چابکی اوردن. . . . چپر در چم بی درنگ کاری را کردن است . . . . . این واژه هنوز هم بکار میرود. . . . . چاپار پست ویژه در زمان هخامنشیان نیز بود . . . . . . وو اینان نامه ها و نوشته ها را با تندی و شتاب جابجا میکردند از پست جمهوری اسلامی برتر مینمود.
... [مشاهده متن کامل]
دوست نازنین امیر محمد کم و بیش سیاهه کردند. . . اما واژه چاپار برگرفته از واژه و بن دستوری . . . ���چپری. . . . چپر . . . . . ستانده شده است. . . . . چپ یا چاپ . . . آر ( بن اوردن ) پس چاپار در چم چیزی را با تندی و چابکی اوردن. . . . چپر در چم بی درنگ کاری را کردن است . . . . . این واژه هنوز هم بکار میرود. . . . . چاپار پست ویژه در زمان هخامنشیان نیز بود . . . . . . وو اینان نامه ها و نوشته ها را با تندی و شتاب جابجا میکردند از پست جمهوری اسلامی برتر مینمود.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)