پیشنهادهای Tirdad Kashani (٨٣٨)
Jurisdiction پیشنهاد برای برابر پارسی= دامنه دادرسی، دامنه دادگستری برخ دادرسی، بخش دادرسی
سفر عربی است. گردش دریایی
Blown out of proportion
رخش همان Flash است و درخش برق است آذرخش که پارسی رعدوبرق می باشد، ساخته شده از آذر و رخش یا آتش و برق. برابر پارسی واژه عربی براق هم درخشان یا رخشان ...
فشار رخشی
خطر
می کده
فرمانداری
زورآزمایی کردن، هماوری کردن، پیشی گرفتن، همتازیدن
هماوری ها، زورآزمایی ها، همتازی ها، ناورد ها
پندار پرور، گمان پرور
دادمند، آیینمند
آیینمند
فرمان کار
شاد و خوش بودن، سرمستی کشیدن/بودن، خوش گذراندن
خوشی کردن، خوشنود بودن، سرمست شدن!
رخنه کردن/رفتن. فروروی، خلیدن
در زبان اردو به این آهن پیما “تیز خرام” می گویند، که از دو واژه پارسی برگرفته شده است و می تواند برابر شیرینی برای قطار سریع السیر باشد
آگاهی نامه، پخش نامه
شگفت آور و بیگانه
بخش
پارسی= پاکیزه کردن، روفتن، روبیدن. روفت و روب کردن
کارشناس مغز و پی کارشناس پی پی شناس ویژه گر پی شناسی
پی برابر پارسی عصب است پی شناسی = عصب شناسی
ابزار کشی
“باکی ندارد” می شود “عیبی ندارد” ( ولی عیب عربی است ) یا درست تر بخواهید می شود “ترسی ندارد” چون باک همان بیم، ترس، نگرانی، یا هراس می شود.
چیزی نیست. سختی نداره. بدی نداره. خوب می شود
رسا شده، به رسایی رسیده. بی کمبود شده.
زینه بندی
GLITTER
پولک Glitter
همان پژمان
دلتنگ
چاپارخانه
نیست، نبودن، جای نداشتن
دار زدن به دار آویختن به دار کشیدن
دار زدن به دار آویختن به دار کشیدن
سزاش بود، هوده اش بود
آبنبات ژله ای
برخوردن، برخورده
بر پایه داد، بر پایه آسا
ارزیابی
لشگر یک سپاه یا ارتش است، لشکر تازی ( عربی ) شده آن می باشد
سرسپرده
گریزیدن/ گریز کردن از چیزی از زیرش در رفتن، خود را به آن راه زدن، فرار کردن خود را به کوچه علی چپ زدن
نژاد و تبار. گوهر و خاندان
انگشت نشان
برای دوستانی که می فرمایند سوژه، موضوع، و مبحث برابر پارسی ندارد چرا در همین آبادیس نگاه نمی کنید چون به درستی و بزرگی واژه جستار [ جُستار ] را نوشته ...
گرو بستن، گرو بندی
رسانه همگانی