پیشنهادهای Tirdad Kashani (٨٣٨)
شاید همان گونه که دانشنامه عمومی گفته از ریشه آلمانی - آرایی باشد! چون من به انگلیسی گشتم برای ریشه واژه Hole ( هول ) یا سوراخ در انگلیسی و این پاسخ ...
فرهنگ عمومی: حوله، بَشگیر یا آب چین واژه حوله واژه ایست پارسی_ترکی؛ ساخته شده از دو بخش خواب ( یا خو ) به همراه پسوند ترکی لی که روی هم رفته معنای خو ...
تارسازی، توربندی، همبندی
پیشنهاد من برای برابر پارس: نامه کردار
نامه اعمال
قانون که دهخدا هم نوشته پارسی هست و از کانون میاید ( نه کانون امروزه ) . کانون هم ریشه با cannon که در یونانی و زبان های دیگر آریایی نیز به همین چم ( ...
خود دهخدا هم گفته است که قانون از کانون پارسی میاید. پس قوانین می شود قانون ها یا کانون ها ( ولی امروزه ما کانون را به جای مرکز عربی می گویم )
حال واژه عربی هست و نمی شود کنش پارسی به آن داد. ( مانند آن دوستی که پیش نهاد بیحالیدن را داد ) حال واژه عربی است برای چگونگی و هوای کسی: حال= هوا، ...
پارسی روشن فکر
امروزی، نوین گرا
Aurora= ایزدِ پگاه ( سپیده دم ) در استوره های رومی Borealis= ایزد باد های آپاختری در استوره های یونانی australis= زمین های نیمروزیِ ناشناخته
Aurora= ایزدِ پگاه ( سپیده دم ) در استوره های رومی Borealis= ایزد باد های آپاختری در استوره های یونانی australis= زمین های نیمروزیِ ناشناخته
دیرکردن، واپس ماندن
دچار
تنانی، بدنی
تنانی درست هست، بدنی نیز همسنگ این واژه است.
Opposition
واگذار کردن، نهادن، دادن
آمایشی، آمایش، آماده، آمادگی راهبردی؟
کاستی اندام، ناتوان، کمبود اندام، بی اندام
تنبل
بدرقه کردن، پسوازیدن، همراهی کردن در پدرود. پیشواز رفتن ( در درود ) ، پسواز رفتن ( در پدرود ) پیش و پس ( پارسی ) قبل و بعد ( عربی )
پسوازیدن، بدرقه کردن همراهی کردن ( در راه بیرون رفتن )
پریشان شدن، سراسیمه شدن، دستپاچه شدن
چرا خاله برابر پارسی دارد؟ تا جای که من توانستم در جستوجویم پیدا کنم، این واژه ریشه راستینی در عربی ندارد. ولی در پارسی ما خال و خالو داریم که هم چم ...
گفتمان، گفتاورد
علامت سوال= نشان پرسش question mark= پرسش نشان
نشان شگفت، نشان شگفتی
نشان پرسش
جداگر برابر پارسی خط فاصله هست. همان گونه که در خود فرهنگ ها گفته شده ممیز جداکننده یا تمیز کننده است ( تمیز هم عربی هست پارسی آن پاکیزه می باشد ) ...
راستاد، رستاد پیشنهاد برابر پارسی برای این واژه.
پدیدار شدن، آشکار شدن
نمایان کردن، آشکار کردن، روشن کردن
نمایان کردن، آشکار کردن
پیوند از دور، پیوند های راه دور
جمهوری خواه، Republican پارسی= توده گرا
سرود میهنی، سرود کشور
پارسی= سرود میهنی، سرود کشور
سوگباد برابر پارسی برای واژه عربی تسلیت سوگباد، هم سوگی، هم دردی = تسلیت
سوگباد برابر پارسی برای واژه عربی تسلیت سوگباد، هم سوگی، هم دردی = تسلیت
پونه، پودنه
اندازه درست اندازه موشکافانه اندازه تیزبینانه، اندازه ریزبینانه
مسواک از ریشه پارسی سواک است، که در دستگاه عربی مسواک از آن ساخته شده. مانند هندسه که از اندازه یا هندازه میاید، و از آن مهندس نیز ساختن. از سواک در ...
تعمیرکار= نوسازگر، نوسازکار، بازنوگر، بازنوکار
بیش از اندازه تلافی کردن
عربی شده واژه نسک. نسک در زبان پهلوی برابر کتاب عربی می شود.
جریمه کردن= تاوان به کسی دادن، تاوان دادن جریمه شدن= تاوان پس دادن
جریمه شدن= تاوان پس دادن جریمه کردن= تاوان دادن
فرمانروا
درست نویس