تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر install برای برنامه یا کاری است، راه اندازی و راه انداختن درست است. ولی اگر برای install کردن کسی به جایگاهی است، گماردن، گماشتن، و گماریدن درست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیکه انداختن، تیکه پراندن، زخم زبان زدن، نیش زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیروزی، چیرگی، چیره شدن، پیروز شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

science = دانش scientific = دانشی scientist = دانشمند scientific method = روش دانشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روش دانشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشی از دیدگاه دانشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاوان دادن، به سزا ی کار های خود رسیدند، تاوان پس دادن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوس آمیز، هوسبار، هوسناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارسی: به هوس انداختن، هوس انگیزی، هوس آمیختن، به هوس آلودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی واژه عربی: اصیل برابر ها: ریشه دار، بالا گوهر، با نژاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روغن خوردیگ Wikipedia گفته: The original name for the confection was Persian: روغن خوردیگ, romanized: rōγn xwardīg, meaning "oil food". [9]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کوزه درست است. چون در vase نوشیدنی نگه داری می شود و از آن می نوشند. گلدان تنها یک کارایی دارد، ولی در کوزه گل هم می گذارند. Vase = کوزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشیمان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش خرید، پیش سفارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش سفارش preorder یا پیش خرید می شود، که در نگرش من یک گونه reserve و book کردن است. پیشدار نمی شود چون پیشدار یک گونه سرباز یا نگهبان است، هرکسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چمراس برابر پارسی برای واژه تازی "آیه", آیه نشان و نشانه هم می شود. برخی وخت ها نیز همانند یک فرجود و شگفتی ( معجزه ) بکار می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارباب پارسی هست!!! همه جا از نهاد های عربی تا انگلیسی همه این واژه را ایرانی می دانند! ولی پاکستانی ها و هندی ها این واژه را دارند و بسیار بکار می بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دکه باده فروشی، دکان باده و خوراک فروشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاوشکده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناک آلوده یا آغشته می شود. بیمناک، ترسناک، سیجناک… آلوده و آغشته بر ترس/ بیم/ سیج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

‎مردم آمیز، آمیزگار آمیزشکار، خوش آمیز انگلیسی: sociable یا social

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لگام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزن و بپاچ ( بپاش ) ، ریخت و پاش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آیین نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان تنومند، توانمند و نیرومند پارسی. قوی عربی با پسوند مند که پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از دوره پارسی تر ندیدم، در پارسیگ هم دورگ می گفتند مانند برنامه برنامگ، تازه تازگ…

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایگاه هرگونه پالش و پالایش ( تصفیه و فیلتر کردن ) ، ولی به ویژه برای پالایش نفت بکار می رود. پالشگاه نیز گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باژبان، باژدار، باژگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روکش دهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزیدمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه بند، شهر بند، در بند پزشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه بند، شهر بند، در بند پزشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر قشنگی برای واژه بیگانه قرنطینه و quarantine

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزادی سخن، آزادی گفتار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارشی، رسانه ای، روزنامه نویسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسا گرایی؟ رسایی گرا، رسایی گرایی. رسا= کامل. کامل عربی و رسا پارسی. رسا می شود پر و رسیده. کمال نیز واژه عربی است و برابر های پارسی آن: فرهیختگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوست من که می فرماید همه این واژه ها تورکی هستند، خوب خواهشن به نهاد های ترکی بروند و ببینند که آیا آن ها هم گفته های شما را می پذیرند یا نه. دیگه کم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان درست است روسی kalian را از قلیان برداشته است، ولی خود واژه قلیان از همان غلیان عربی میاید, من نمی گویم که سازنده این کالا عرب بوده! نه این ساخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سراسر. یکسره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیم گوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغی مانند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شادمانی آوردن، شادی آوردن، شادابی آوردن، خرم ساختن. شادمان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانش پنداری، دانشی پنداری، دانشی پنداشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشته های دانشی جستار های دانشوارانه نوشتار های دانشورانه گفتار های دانشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورزش های کششی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توان بخشی یا تن درمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربستگی چند سویه، دربستی چند سویه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست چپ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشورداری، کشوردار، دیوان کشور. برای نمونه: کارمند دولتی= کارمند کشورداری دولت چین= کشورداریِ چین دولت موقت= کشورداری گذرا، دیوان ناپایدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Presumption