پیشنهادهای Tirdad Kashani (٨٠٨)
رهسپاری
از بنیاد، ازبن، از پایه، از ریشه
خود ویژه سازی، ویژه به خود سازی
نسک جادو، جادو نامه، افسون نامه
گروه بندی، گروه بستن
درخور نگرش همگی، حلوا ( شیرینی نرم ) خوراک بومی ایران هست و در هیچ کشور دیگر فرهنگ گسترده ای مانند ایران ندارد. دیرین شناسان هم ریشه این خوراک را در ...
دوستان خلط به چم ( معنی ) آب بینی تنها از گویش نادرست در آمده و در بیشتر واژه نامه ها نیست. در بنیاد این واژه خِل هست و ت یا ط در ته واژه نیست. فرهن ...
دگر یافته، دگرگون شده، دیگر شده، پارسی برای عوض شده، تغییر یافته
دگر یافته، دگرگون شده، دگرگونی یافته
مرجومک، مرجو، مجو برگرفته از پارسی پهلوی: میشوک. گفته می شد که از ریشه مَس به چم ( معنی ) ماسیدن، ساییدن ، و خرد کردن گرفته شده و به معنی خرد و کوچک ...
پرواز یواش و آهسته، در هوا شناور بودن
بادبادک بزرگ پاراگلایدر می شود چتربال، به کایت پیوستگی ندارد
( انگلیسی ) Social media ( عربی ) شبکه اجتماعی ( پارسی ) رسانه همگانی
رسانه همگانی، رسانه گروهی/همبودی
پارسی: هم ریش، هم داماد
سود خور، بهره خور
همان ترقه. از ترکیدن میاید
جشن و سوری از سور دادن و مهمانی گرفتن.
فرمهان {فرا تر از مهان، فرا تر از مهتران} در ایران باستان انجمن مهستان سرپرستی کشور گردانی را بر دست داشت ( مانند سنا ی اروپا ) . کسی که جایگاه بالا ...
فر - مهان = فرا تر از مهان / فرا تر از مهتران. کسی که بالا تر و بزرگ تر از مردم بالا و بزرگوار است. در ایران باستان همایش و یا نشت مهستان ( مه - است ...
president
برابر برای واژه عربی “شخصی”
خیش، خیشتن، خود، خودی
Retcon ( رِتکان ) دگرگونی و یا جایگزینی رویداد ها در یک داستان. بیشتر نویسندگانی که با بخشی از داستان نوشته یا پخش شده خود نا خرسند اند، و یا نکته ا ...
دیوان سالاری، کاغذ بازی، کاغذ پرانی =bureaucracy بیوکرات= دیوان سالار = bureaucrat بیرو= دیوان، دفتر خانه =bureau
بنیادگرایی
آب خوری کوی بوده که مردم در شب برای بینایی شماله ( شمع ) دور آن روشن می کردند. در گذر زمان مردم آنجا نیایش هم می کردند و ویژگی دینی به این آب خوری ها ...
Progressive, pioneer
Lantern
شکلک= شکل کوچک ( مانند بختک، چنگک، عروسک/اروسک، مردمک… ) شکل واژه عربی که در اینجا به چم ریخت یا چهره بکار می رود. سپس می توان گفت که این آمیخته ...
چهرک
کار آزمایی داشتن، کار آزمودگی داشتن، آروین داشتن، آزمودگی داشتن
تاوانگاه تاوان= جریمه ( عربی ) ، پنالتی penalty
خود ویژه سازی ویژه به خود سازی
ویژه ساز، سفارشی ساز
خنیاگر = musician موسیقی دان خنیا= موسیقی موسیقی عربی شده میوزیک Music که از لاتین musique میاید که خودش از یونانی mousike tekhne میاید، که می شود ه ...
خنیاگر = musician موسیقی دان خنیا= موسیقی که عربی شده میوزیک Music که از لاتین musique میاید که خودش از یونانی mousike tekhne که می شود هنر میوز ها. ...
کژپندار، کج پندار، بدگمان، همه دشمن پندار
از آن چه پیداست، به نگر میاید، گویا
( در چیزی ) گم شدن، درهم شدن، آمیخته شدن، فرورفتن
کلافه شدم، خسته شدم بی تاب شدم، نا آرام شدم هوشیاری ام سر رفت، تاب و توانم سر رفت، شکیبایی ام سر رفت
هوس انگیز ، هوس آمیز، هوس برانگیز
هوس انگیز، هوس آمیز، هوسبار، هوسناک، هوس آلود
هوسران ( هوس ران ) ، هوسباز، هوس پرست
خانم گویش ترکی واژه ایرانی خاتون هست. ریشه این واژگان از خان، خانه، خانواده است. خود خان واژه ای ایرانی است از زبان سغدی میاید، و این واژه در زبان ها ...
دادگو
رایزن دادیکی، رایزن قانونی، دادگو، دادشناس
حق= داد، هوده، هُده، روا، سزا حقوق ( کاری ) = دستمزد، کارانه، کاربها، جیره حقوق= دادیک، هوده ها حقوقی= دادیکی حق دار= هودهمند، سزاوار حق شناس= سپاس ...
عربی = منتخب، ( انتخاب شده ) انگلیسی= Appointed, chosen همسنگ پارسی= دست نشان شدن، گمارده شدن، گماشته، برگماشته
دادگو ها، دادگویان