تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Morale در پارسی: انگیزه، دلگرمی، خوی روحیه دادن= انگیزه دادن، دلگرمی دادن، شوراندن بی روحیه= بی نا، سست، بی دل و انگیزه… برای دوستان: انرژی هم در پار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرخگاه بسته، دوره بسته، دور بسته، ‎، گشتراه بسته، ‎گشتگاه بسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معنوی عربی شده از بن پارسی: مینویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عکس = نگاره، فرتور عکاس= نگاره گر، فرتور گر، رُخشگَر عکاسی= نگاره گری، نگارگری، نگاره گیری | فرتورخانه، نگاره خانه، نگارستان، هنرکده، کارگاه هنری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عکس= نگاره، فرتور عکاس= نگاره گر، فرتور گر، رُخشگَر عکاسی= نگاره گری، نگارگری، نگاره گیری عکاسی/آتلیه= نگار خانه، نگارستان، فرتور خانه، هنرکده، کارگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیرونِ رج، پشتِ رج، نابازی رج برابر پارسی واژه عربی خط. ( خط نوشتن= دبیره، سمیره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستان درست است مه پنکه از هندی میاید ولی به زبان ما بیگانه نیست. پنکه هندی، پنجره پارسی، و Fan ( فن ) انگلیسی همه یک ریشه آریایی ( هندواروپایی ) دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از خود بی خود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستعمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طلق، عربی شده از پارسی تلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنبان= تن بان نگهدار بدن. یک شلوار ستبر بوده، ولی امروزه به شلوار های گرم و آسوده به تن گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همراهی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بر پایه قانون بنیادی کشور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستان نور یک واژه عربی هست. نور= روشنایی ، تابش، درخشش، شید، پرتو، فروزش، فروغ این همه واژه داریم هیچ کدام را بکار نمی بریم 😂! و برای فتوسینتسیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر و پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Tulip از ریشه پارسی دوربند! The modern name for Tulip is the latinized version of the Turkish word for turban, "T�lbend" which ultimately derives fr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیوان کارگزاری، دیوان گردانگری، دیوان کارگردانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدیریت ( عربی ) در پارسی= گردانش، گردانندگی، گردانگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارسی: دیوان کارگزاری، دیوان گردانگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیزشی و خیزشگر هم درست هست، چون این واژه کاربرد سازگار هم دارد. به ویژه در پیشرفت ناگهانی در یک پیشه و فناوری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد من: شنابان شنا به چم شنا کردن، بان از نگهبان. مانند جنگلبان، شهربان، دیدبان… نگهبان شناگران، شنابان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارسی: خوانده انگلیسی: defendant, respondent, عربی: مدعی علیه، متشاکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دادخواهی گفتاری، گله ی گفتاری، گلایه ی گفتاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جامه بازی Cos - play= costume play Costume= جامه | play= بازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان: برگرداندن ترجمه واژه عربی است. ترجمه/Translate = برگردان مترجم/Translator = برگرداننده گفتمان در بازه ریشه واژه ترجمه نیز هست، به ویژه ریخت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Card machine

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صورتی در پارسی سرخابی می باشد، ولی سرخابی پر رنگ تر از رنگ پذیرفته به نام صورتی است. برای همین پیشنهاد من برای سرخابی کمرنگ واژه گلابی است. چون که د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگیزنده، برانگیزنده، انگیتخار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انگیختن، انگیزه دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پس کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رهسپاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از بنیاد، ازبن، از پایه، از ریشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خود ویژه سازی، ویژه به خود سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسک جادو، جادو نامه، افسون نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه بندی، گروه بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درخور نگرش همگی، حلوا ( شیرینی نرم ) خوراک بومی ایران هست و در هیچ کشور دیگر فرهنگ گسترده ای مانند ایران ندارد. دیرین شناسان هم ریشه این خوراک را در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان خلط به چم ( معنی ) آب بینی تنها از گویش نادرست در آمده و در بیشتر واژه نامه ها نیست. در بنیاد این واژه خِل هست و ت یا ط در ته واژه نیست. فرهن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگر یافته، دگرگون شده، دیگر شده، پارسی برای عوض شده، تغییر یافته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگر یافته، دگرگون شده، دگرگونی یافته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرجومک، مرجو، مجو برگرفته از پارسی پهلوی: میشوک. گفته می شد که از ریشه مَس به چم ( معنی ) ماسیدن، ساییدن ، و خرد کردن گرفته شده و به معنی خرد و کوچک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرواز یواش و آهسته، در هوا شناور بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بادبادک بزرگ پاراگلایدر می شود چتربال، به کایت پیوستگی ندارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( انگلیسی ) Social media ( عربی ) شبکه اجتماعی ( پارسی ) رسانه همگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسانه همگانی، رسانه گروهی/همبودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پارسی: هم ریش، هم داماد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سود خور، بهره خور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان ترقه. از ترکیدن میاید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشن و سوری از سور دادن و مهمانی گرفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرمهان {فرا تر از مهان، فرا تر از مهتران} در ایران باستان انجمن مهستان سرپرستی کشور گردانی را بر دست داشت ( مانند سنا ی اروپا ) . کسی که جایگاه بالا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فر - مهان = فرا تر از مهان / فرا تر از مهتران. کسی که بالا تر و بزرگ تر از مردم بالا و بزرگوار است. در ایران باستان همایش و یا نشت مهستان ( مه - است ...