پیشنهادهای Tirdad Kashani (٦٧٥)
اگر install برای برنامه یا کاری است، راه اندازی و راه انداختن درست است. ولی اگر برای install کردن کسی به جایگاهی است، گماردن، گماشتن، و گماریدن درست ...
تیکه انداختن، تیکه پراندن، زخم زبان زدن، نیش زدن
پیروزی، چیرگی، چیره شدن، پیروز شدن
science = دانش scientific = دانشی scientist = دانشمند scientific method = روش دانشی
روش دانشی
دانشی از دیدگاه دانشی
تاوان دادن، به سزا ی کار های خود رسیدند، تاوان پس دادن،
هوس آمیز، هوسبار، هوسناک
پارسی: به هوس انداختن، هوس انگیزی، هوس آمیختن، به هوس آلودن
برابر پارسی واژه عربی: اصیل برابر ها: ریشه دار، بالا گوهر، با نژاد
روغن خوردیگ Wikipedia گفته: The original name for the confection was Persian: روغن خوردیگ, romanized: rōγn xwardīg, meaning "oil food". [9]
کوزه درست است. چون در vase نوشیدنی نگه داری می شود و از آن می نوشند. گلدان تنها یک کارایی دارد، ولی در کوزه گل هم می گذارند. Vase = کوزه
پشیمان کردن
پیش خرید، پیش سفارش
پیش سفارش preorder یا پیش خرید می شود، که در نگرش من یک گونه reserve و book کردن است. پیشدار نمی شود چون پیشدار یک گونه سرباز یا نگهبان است، هرکسی ...
چمراس برابر پارسی برای واژه تازی "آیه", آیه نشان و نشانه هم می شود. برخی وخت ها نیز همانند یک فرجود و شگفتی ( معجزه ) بکار می رود.
ارباب پارسی هست!!! همه جا از نهاد های عربی تا انگلیسی همه این واژه را ایرانی می دانند! ولی پاکستانی ها و هندی ها این واژه را دارند و بسیار بکار می بر ...
دکه باده فروشی، دکان باده و خوراک فروشی
کاوشکده
ناک آلوده یا آغشته می شود. بیمناک، ترسناک، سیجناک… آلوده و آغشته بر ترس/ بیم/ سیج
مردم آمیز، آمیزگار آمیزشکار، خوش آمیز انگلیسی: sociable یا social
لگام
بزن و بپاچ ( بپاش ) ، ریخت و پاش.
آیین نامه
همان تنومند، توانمند و نیرومند پارسی. قوی عربی با پسوند مند که پارسی است.
از دوره پارسی تر ندیدم، در پارسیگ هم دورگ می گفتند مانند برنامه برنامگ، تازه تازگ…
جایگاه هرگونه پالش و پالایش ( تصفیه و فیلتر کردن ) ، ولی به ویژه برای پالایش نفت بکار می رود. پالشگاه نیز گویند.
باژبان، باژدار، باژگیر
روکش دهان
گزیدمان
خانه بند، شهر بند، در بند پزشکی
خانه بند، شهر بند، در بند پزشکی
برابر قشنگی برای واژه بیگانه قرنطینه و quarantine
آزادی سخن، آزادی گفتار
نگارشی، رسانه ای، روزنامه نویسی
رسا گرایی؟ رسایی گرا، رسایی گرایی. رسا= کامل. کامل عربی و رسا پارسی. رسا می شود پر و رسیده. کمال نیز واژه عربی است و برابر های پارسی آن: فرهیختگی ...
دوست من که می فرماید همه این واژه ها تورکی هستند، خوب خواهشن به نهاد های ترکی بروند و ببینند که آیا آن ها هم گفته های شما را می پذیرند یا نه. دیگه کم ...
دوستان درست است روسی kalian را از قلیان برداشته است، ولی خود واژه قلیان از همان غلیان عربی میاید, من نمی گویم که سازنده این کالا عرب بوده! نه این ساخ ...
سراسر. یکسره
نیم گوی
تخم مرغی مانند
شادمانی آوردن، شادی آوردن، شادابی آوردن، خرم ساختن. شادمان کردن
دانش پنداری، دانشی پنداری، دانشی پنداشتی
نوشته های دانشی جستار های دانشوارانه نوشتار های دانشورانه گفتار های دانشی
ورزش های کششی
توان بخشی یا تن درمانی
دربستگی چند سویه، دربستی چند سویه
دست چپ
کشورداری، کشوردار، دیوان کشور. برای نمونه: کارمند دولتی= کارمند کشورداری دولت چین= کشورداریِ چین دولت موقت= کشورداری گذرا، دیوان ناپایدار
Presumption