تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Presumption

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمی شود پسوند ایرانی به واژه های بیگانه داد! فرض واژه عربی است و ض عربی نیز دارد، پسوند یدن یا دیدن به آن نمی خورد! ولی پیش انگاشت، پیش انگاشتن، پیش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من واژه روتوش را شنیدم ولی از ریشه آن نا آگاه هستم. ویرایش نگاره ( عکس ) هم درست هست ولی photo editing می شود نه photoshop. ویرایش کردن و ویراییدن ه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربستگرایی، تکدستگرایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربست خواهی، دربستگی خواهی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربست پارسی واژه عربی کامل می شود. نمونه: “دربست چاکرتم!” “دربست نوکرم!”

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی برای انحصار و Monopoly

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیم تن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیم تنه همان بلوز یا blouse است، و “نیم تن” آن جامه زنانه است که ناف را نمی پوشاند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

باجه ترکی نیست! از بادجه می آید. جایی که باد از آن می جهد و جهش می کند، مانند دریچه های کوچکی که ما در باجه های بانکی و دیگر داریم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ کردن نگاره یا نماهنگ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همراستا، به راستای

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند بر، چند گوشه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدگر، دیده بان، بیننده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گردهمایی درست است. Convention از convene میاید که همان گرد آمدن یا برپا کردن می شود. برای همین برخی گاه ها به چم ( معنی ) پیمان نامه هم به کار می رود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلسوفانه، Philosophical، حکیمانه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندیشمند درست تر از تا فرزانه، چون فرزانه یک گونه دانشمند است. ولی خوب در زمان های کهن می شود گفت که اندیشمندان فرزانه و دانشمند هم بودند. زمانی پزشک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلان مانبد, کلان مانبدگان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مان از خانه میاید مانند خان و مان ( خانمان ) پسوند بد [ بِد ] دارندگی می باشد. مانبد می شود خانه داری و این واژه همسنگ است با واژه economy ( عربی= ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مانبد شناس

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقتصاددان Economist

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقتصاد Economy

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

درست انگاری، درست انگاریدن، درست انگاری کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرخی لب؟سرخ لب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخه سیم، سیم شاخه، سیم میانوند، سیم هموند، سیم وابسته

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آسته آسته= آهسته آهسته

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ واژه، فرهنگ واژگان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

لوند کردن، پرکرشمه کردن، خوشگل و قشنگ کردن. لوندان کردن، لوندسان کردن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوند، پرکرشمه، دلفریب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

لوند، پرکرشمه، دلفریب، تناز

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درستش تناز هست چون از تن ناز میاید، مانند طهران تهران، یا طوطی توتی، ما هنوز به شیوه عرب ها با ط این واژه را می نویسیم. ت واک ( بند واژه ) پارسی است ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عمه خواهر پدر = افدریزه برادر پدر= افدر خواهر مادر= خاله، داییزه برادر مادر= خالو، دایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پارسی عمو= افدر اَفدر از پدر میاید. ما در زبان های ایرانی واژه های گوناگونی برای عمو یا برادر پدر داشتیم، افدر یک نمونه است که ریشه واژه عم در عربی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نوشته های باستانی به این کار “مایه کوبی” و “پیش پاسی” می گفتند . پیش پاسی: از پیش پاسداشتن، پیشاپیش پاسدار بودن در برابر بیماری. مایه کوبی: آیی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مادر بزرگ من می گفت “مایه کوبی” مایه کوبی شدن، مایه کوبی زدن یا مایه کوبیدن. در نوشته های باستانی به این کار “مایه کوبی” و “پیش پاسی” می گفتند . پ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالتو= چوخا یا چوخه، آبافت یا آبفت چوخا/چوخه= جامه ای است پشمین، کلفت و خشن آبافت/آبفت= جامه ستبر و سفت، جامه گرانبها ( مانند پالتو که همیشه پوششی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید همان گونه که دانشنامه عمومی گفته از ریشه آلمانی - آرایی باشد! چون من به انگلیسی گشتم برای ریشه واژه Hole ( هول ) یا سوراخ در انگلیسی و این پاسخ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

شاید همان گونه که دانشنامه عمومی گفته از ریشه آلمانی - آرایی باشد! چون من به انگلیسی گشتم برای ریشه واژه Hole ( هول ) یا سوراخ در انگلیسی و این پاسخ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ عمومی: حوله، بَشگیر یا آب چین واژه حوله واژه ایست پارسی_ترکی؛ ساخته شده از دو بخش خواب ( یا خو ) به همراه پسوند ترکی لی که روی هم رفته معنای خو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارسازی، توربندی، همبندی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد من برای برابر پارس: نامه کردار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامه اعمال

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

قانون که دهخدا هم نوشته پارسی هست و از کانون میاید ( نه کانون امروزه ) . کانون هم ریشه با cannon که در یونانی و زبان های دیگر آریایی نیز به همین چم ( ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود دهخدا هم گفته است که قانون از کانون پارسی میاید. پس قوانین می شود قانون ها یا کانون ها ( ولی امروزه ما کانون را به جای مرکز عربی می گویم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حال واژه عربی هست و نمی شود کنش پارسی به آن داد. ( مانند آن دوستی که پیش نهاد بیحالیدن را داد ) حال واژه عربی است برای چگونگی و هوای کسی: حال= هوا، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی روشن فکر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امروزی، نوین گرا

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Aurora= ایزدِ پگاه ( سپیده دم ) در استوره های رومی Borealis= ایزد باد های آپاختری در استوره های یونانی australis= زمین های نیمروزیِ ناشناخته

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Aurora= ایزدِ پگاه ( سپیده دم ) در استوره های رومی Borealis= ایزد باد های آپاختری در استوره های یونانی australis= زمین های نیمروزیِ ناشناخته