قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی
انتقادی
معنی انگلیسی:
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
بهین گزینانه، سَرَه سَنجانه.
خرده گرفتن به کسی یا چیزی
قبول کردن نظر دیگران
نظریه دلخواه
سخن سنجانه
نازک بینانه
سره گزینانه
نازک بینانه
سره گزینانه
خرده گیرانه