تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Recorder ضبط

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداگذاری، سداگذاری صدا پارسی است به نا درستی با ص نوشته می شود. مانند صد که با ص است ولی جشن سده با س است. شماره صد پارسی است باید با س نوشته شود. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداگذار، سداگذار کسی که صدای خود را روی نمایش می گذارد. ( سدا پارسی است ریشه ایرانی و آریایی دارد )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صوت می تواند از همان سوت خودمان به عربی رفته باشد. صدا که واژه ای پارسی است و خود دهخدا هم درباره آن نوشته. باید سدا نوشته شود. مانند صد که باید سد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Recital

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازخوانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برپا کردن، درست کردن، ساختن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفته ار ریشه سفتگ که در عربی سفتج شده است. مانند واژگان تازه که در پهلوی تازگ بوده و عربان آن را در زبان خود تازج می نامد. نزدیک به همه ی” ه” های پ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دشواری فنی، سختی فنی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش کردن، جا گذاشتن، جا انداختن، از قلم افتادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

جانباز، در عربی و ترکی ترکیه به ژیمناستیک می گویند جنباز/جمباز که برگرفته از جانباز پارسی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در عربی و ترکی از واژه پارسی جمباز/جنباز برای ژیمناست بکار می برند. ( از بن جنبش و جنبیدن، برخی هم گویند از جانباز میاید ولی همه این واژه را پارسی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژیمناست برگرفته از پارسی از بن جنبش، جنباز و یا جمباز در زبان های عربی و ترکی به ژیمناستیک گفته می شود ولی این واژه ۱۰۰٪ پارسی است چون پسوند باز هم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

باورتان می شود اگر بگم که در ترکی استانبولی به ژیمناستیک “جمباز” می گویند که همان “جنباز” است و از جنبش/جمبش می آید. ( صدای م و ن در پارسی گاهی جای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Henchmen, Goon

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرونده، گِرَوَندِگان، گرویدگان از گِرَوش و گرویدن ( ایمان آوردن ) میاید. گرویدگی. پیرو هم برداشت درستی هست، ولی واژگان از یاد رفته ی “گرونده، گروندگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مومن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرم کننده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرم کننده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Description: شناسه، بازنمود، بازگویه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Morale در پارسی: انگیزه، دلگرمی، خوی روحیه دادن= انگیزه دادن، دلگرمی دادن، شوراندن بی روحیه= بی نا، سست، بی دل و انگیزه… برای دوستان: انرژی هم در پار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرخگاه بسته، دوره بسته، دور بسته، ‎، گشتراه بسته، ‎گشتگاه بسته

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

معنوی عربی شده از بن پارسی: مینویی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عکس = نگاره، فرتور عکاس= نگاره گر، فرتور گر، رُخشگَر عکاسی= نگاره گری، نگارگری، نگاره گیری | فرتورخانه، نگاره خانه، نگارستان، هنرکده، کارگاه هنری

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عکس= نگاره، فرتور عکاس= نگاره گر، فرتور گر، رُخشگَر عکاسی= نگاره گری، نگارگری، نگاره گیری عکاسی/آتلیه= نگار خانه، نگارستان، فرتور خانه، هنرکده، کارگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرونِ رج، پشتِ رج، نابازی رج برابر پارسی واژه عربی خط. ( خط نوشتن= دبیره، سمیره )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان درست است مه پنکه از هندی میاید ولی به زبان ما بیگانه نیست. پنکه هندی، پنجره پارسی، و Fan ( فن ) انگلیسی همه یک ریشه آریایی ( هندواروپایی ) دا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از خود بی خود شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مستعمره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

طلق، عربی شده از پارسی تلک

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنبان= تن بان نگهدار بدن. یک شلوار ستبر بوده، ولی امروزه به شلوار های گرم و آسوده به تن گویند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همراهی کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بر پایه قانون بنیادی کشور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان نور یک واژه عربی هست. نور= روشنایی ، تابش، درخشش، شید، پرتو، فروزش، فروغ این همه واژه داریم هیچ کدام را بکار نمی بریم 😂! و برای فتوسینتسیس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر و پا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tulip از ریشه پارسی دوربند! The modern name for Tulip is the latinized version of the Turkish word for turban, "T�lbend" which ultimately derives fr ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیوان کارگزاری، دیوان گردانگری، دیوان کارگردانی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیریت ( عربی ) در پارسی= گردانش، گردانندگی، گردانگری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی: دیوان کارگزاری، دیوان گردانگری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیزشی و خیزشگر هم درست هست، چون این واژه کاربرد سازگار هم دارد. به ویژه در پیشرفت ناگهانی در یک پیشه و فناوری.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد من: شنابان شنا به چم شنا کردن، بان از نگهبان. مانند جنگلبان، شهربان، دیدبان… نگهبان شناگران، شنابان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی: خوانده انگلیسی: defendant, respondent, عربی: مدعی علیه، متشاکی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادخواهی گفتاری، گله ی گفتاری، گلایه ی گفتاری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جامه بازی Cos - play= costume play Costume= جامه | play= بازی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبان: برگرداندن ترجمه واژه عربی است. ترجمه/Translate = برگردان مترجم/Translator = برگرداننده گفتمان در بازه ریشه واژه ترجمه نیز هست، به ویژه ریخت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Card machine

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

صورتی در پارسی سرخابی می باشد، ولی سرخابی پر رنگ تر از رنگ پذیرفته به نام صورتی است. برای همین پیشنهاد من برای سرخابی کمرنگ واژه گلابی است. چون که د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگیزنده، برانگیزنده، انگیتخار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

انگیختن، انگیزه دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس کشیدن