تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرزویی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روهام یا رُهام از رهایی میاید و یک پرنده شکست ناپذیر است. پرنده ای که رها و آزاد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واگذار کردن، دادن، فرستادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تازه دم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در داستان ها، آهنگ ها، و سینما fantasy بیشتر به افسانه ای می خورد. داستان قهرمانان در سرزمین های شگفت آورد و باورنکردنی، پر از جادو و جانداران جادویی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باور پذیر، پندار پذیر، پنداشتنی، شدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پندار پذیر Imaginable

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پنداشتنی، انگاشتنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ زدگی، هوازدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی= گشت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شورزدگی، شورمرگ، شورمرگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شنبه، دوشنبه، سه شنبه… برابر پارسی نیاز ندارند. درست هست که ما در باختر ایران سامانه ی هفته را کم بکار می بردیم و زمانی هم مه بکار می بردیم نام های ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهداشت همگانی، بهداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیور افزار، زیور ابزار ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میز بزک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیور واژه پارسی هست چرا برابر پارسی دارد؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جادو، افسون، نفرین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیرایه، آذین ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قتل عمد= خواه کشی، کشتار آگاهانه، جان ستانی دانسته، جان گیری خواسته قتل غیرعمد= ناخواه کشی، کشتار نا آگاهانه، جان ستانی نا دانسته، جان گیری ناخواست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کودکستان، باغ کودک, کودک کده، کودک داری و پیش دبستانی که برای بچه های بزرگ تر است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کودک کده، کودک داری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کودک داری، کاوش کده، کودک کده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرار= پیمان، دیدار قرار ( Date ) دیدار می شود، ولی قرارداد می شود پیمان یا پیمان نامه. ( پسوند داد پارسی هست در قرارداد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسطوخودوس یا استوخاس ( لاتین ) گویا این گیاه خودبخود در ایران در نمیامد و پس ما واژه ای برای آن نداریم و نام اروپایی آن را بکار می بریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باد خایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همین جوری، همین گونه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ به “سراب” طور و نوع عربی هستند، گونه و جور پارسی هستند. چه طوری= چه جوری، چه گونه انواع= گونه ها، جور ها تنوع= گوناگونی، جورواجوری من هم همی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید پارسی باشد چون هرگز نشده ما واژه عربی را در دستگاه پارسی بیاوریم و از فهم فهمیدن، و فهماندن بسازیم! ولی عرب ها از نِگر و نگرش پارسی نظر، منتظر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سویش یک گونه مقصد است برای کشتی. Heading در انگلیسی. آن سو است که کشتی در دریای باز به سوی آن می رود. برای ترابری های دگر هم بکار می رود ولی به ویژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

‎تنازی کردن، کرشمه گری، دلربایی، شیداگری این ها سنگین های شان بودند. لاس زدن، لاسیدن، نخ دادن این هم سبک هاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بشکن، گویش تهرانی: وشکن. همان بشکن است، مانند برداشتن و ورداشتن است. درستش بشکن با ب هست ولی بت و نیز گویند، چون این دو واک در گویش نزدیک به هم هستند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرامیدن، خرامان رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان روزمره انگیزه ناگهانی، تکانه یا تکانش می شود. در گیتیک ( فیزیک ) دگرگونی در تکانه می شود. برای نمونه impulsive همان تکانشی و تکانشگری می شو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آواره و سرگردان. در خودرو رانی و ترابری رانشگر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم سردرگم و سرگردان درست است هم رانش، اگر در باره کسی باشد سردرگم و سرگردان درست است اگر در باره خودرو و رانندگی باشد رانش و رانش گردیدن درست است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ویر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به آهنگ، به خواسته، به انگیزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخته نگار، نشانه، تخته ی نشانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درون مایه سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یک آن، پیاپی، با هم دیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سواران گروه ارتش بودند که زرهی پولادین بر تن اسب و سرباز سوار بر اسپ داشتند. رومی های بایزنتین هم از لشگر ایران این ترفند جنگی را یاد گرفتند، وبه لشگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این همه واژه پارسی داریم، ولی هنوز از چند تا واژه بیگانه و زشت بکار می بریم🤦🏻‍♂️ مشهور= خنیده نام، بنام، پرآوازه، بلند نام، سرشناس، نام آور، نامدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عربی شده ( معرب ) واژه پارسی کیفر. این جا بیشتر مانند تاوان بکار می رود. کیفری است که بایسته پس داده شود ( یا بازدهی و پرداخت شود ) ، مانند تاوان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رمبیده، شکسته، فروپاشیده، ویران شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازگار با خواسته، دلخواه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارسی: درستی، روا سازی، روا سنجی، روا یابی…

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درست شمردن، استوار کردن ( ادعا، فراخواست، یا داوش کسی را ) ، پذیرفتن، پذیرش نهادن پشتیبانی کردن، هایستن ( گویا از هایش میاید، و پاد آن نایش است به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گواژه آمیز است که، تفشه دار است که، خنده دار است که… گواژه بر این، به گواژگی…

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشت فروشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آراییه، آراستن، آراییدن، آرایش کردن… چرا برخی ها وانمود می کنند این واژه ناشناخته و بی چم ( معنی ) است؟ این یک واژه پرکاربرد است برگرفته از زبان زیبا ...