پیشنهادهای Tirdad Kashani (٨٣٨)
دکترا, Phd, doctorate
دانشوری، دانش وری ( استادی بیشتر به professorship, mastership می خورد )
پخش روان یا رونده streaming رسانه رونده/روان streaming service
رسانه رونده، رسانه روان، رسانه پخش رونده/روان
بهسازگر، بهساز، بهساز خواه
جنگ افزار هسته ای، جنگ ابزار هسته ای، ساز جنگی هسته ای
به چه مناسبت= برای چی؟ بر چه پایه؟ از روی چی؟
Tasteful پسندیده و برازنده می شود.
آزمون و لغزش
پیشنهاد من: خرام رو چون راهی هست که مدل ها ( الگو ها ) خرامان و پرکرشمه بر آن گام میگذارند و جامه خود را نمایش می دهند.
برخورد هم می شود، بویژه برای اتصالی! اتصالی برخورد سیم ها بهم است پس اتصالی= برخورد، برخوردی، سیم برخورد
پریز همان پی ریز پارسی است دهخدا: آنکه پی ریزد. آنکه بنیان نهد. آنکه اساس و بنیاد نهد.
آرزویی
آرزویی بودن
روهام یا رُهام از رهایی میاید و یک پرنده شکست ناپذیر است. پرنده ای که رها و آزاد است.
واگذار کردن، دادن، فرستادن
تازه دم
در داستان ها، آهنگ ها، و سینما fantasy بیشتر به افسانه ای می خورد. داستان قهرمانان در سرزمین های شگفت آورد و باورنکردنی، پر از جادو و جانداران جادویی ...
باور پذیر، پندار پذیر، پنداشتنی، شدنی
پندار پذیر Imaginable
پنداشتنی، انگاشتنی
زنگ زدگی، هوازدگی
برابر پارسی= گشت نامه
شورزدگی، شورمرگ، شورمرگی
شنبه، دوشنبه، سه شنبه… برابر پارسی نیاز ندارند. درست هست که ما در باختر ایران سامانه ی هفته را کم بکار می بردیم و زمانی هم مه بکار می بردیم نام های ه ...
بهداشت همگانی، بهداری
زیور افزار، زیور ابزار ها
میز بزک
زیور واژه پارسی هست چرا برابر پارسی دارد؟
جادو، افسون، نفرین
پیرایه، آذین ها
قتل عمد= خواه کشی، کشتار آگاهانه، جان ستانی دانسته، جان گیری خواسته قتل غیرعمد= ناخواه کشی، کشتار نا آگاهانه، جان ستانی نا دانسته، جان گیری ناخواست ...
کودکستان، باغ کودک, کودک کده، کودک داری و پیش دبستانی که برای بچه های بزرگ تر است
کودک کده، کودک داری
کودک داری، کاوش کده، کودک کده
قرار= پیمان، دیدار قرار ( Date ) دیدار می شود، ولی قرارداد می شود پیمان یا پیمان نامه. ( پسوند داد پارسی هست در قرارداد )
اسطوخودوس یا استوخاس ( لاتین ) گویا این گیاه خودبخود در ایران در نمیامد و پس ما واژه ای برای آن نداریم و نام اروپایی آن را بکار می بریم
باد خایه
همین جوری، همین گونه ای
پاسخ به “سراب” طور و نوع عربی هستند، گونه و جور پارسی هستند. چه طوری= چه جوری، چه گونه انواع= گونه ها، جور ها تنوع= گوناگونی، جورواجوری من هم همی ...
باید پارسی باشد چون هرگز نشده ما واژه عربی را در دستگاه پارسی بیاوریم و از فهم فهمیدن، و فهماندن بسازیم! ولی عرب ها از نِگر و نگرش پارسی نظر، منتظر ...
سویش یک گونه مقصد است برای کشتی. Heading در انگلیسی. آن سو است که کشتی در دریای باز به سوی آن می رود. برای ترابری های دگر هم بکار می رود ولی به ویژه ...
تنازی کردن، کرشمه گری، دلربایی، شیداگری این ها سنگین های شان بودند. لاس زدن، لاسیدن، نخ دادن این هم سبک هاش
بشکن، گویش تهرانی: وشکن. همان بشکن است، مانند برداشتن و ورداشتن است. درستش بشکن با ب هست ولی بت و نیز گویند، چون این دو واک در گویش نزدیک به هم هستند ...
خرامیدن، خرامان رفتن
در زبان روزمره انگیزه ناگهانی، تکانه یا تکانش می شود. در گیتیک ( فیزیک ) دگرگونی در تکانه می شود. برای نمونه impulsive همان تکانشی و تکانشگری می شو ...
آواره و سرگردان. در خودرو رانی و ترابری رانشگر.
هم سردرگم و سرگردان درست است هم رانش، اگر در باره کسی باشد سردرگم و سرگردان درست است اگر در باره خودرو و رانندگی باشد رانش و رانش گردیدن درست است. ...
ویر
به آهنگ، به خواسته، به انگیزه