پیشنهادهای Tirdad Kashani (٨٣٨)
دوستان درست است روسی kalian را از قلیان برداشته است، ولی خود واژه قلیان از همان غلیان عربی میاید, من نمی گویم که سازنده این کالا عرب بوده! نه این ساخ ...
سراسر. یکسره
نیم گوی
تخم مرغی مانند
شادمانی آوردن، شادی آوردن، شادابی آوردن، خرم ساختن. شادمان کردن
دانش پنداری، دانشی پنداری، دانشی پنداشتی
نوشته های دانشی جستار های دانشوارانه نوشتار های دانشورانه گفتار های دانشی
ورزش های کششی
توان بخشی یا تن درمانی
دربستگی چند سویه، دربستی چند سویه
دست چپ
کشورداری، کشوردار، دیوان کشور. برای نمونه: کارمند دولتی= کارمند کشورداری دولت چین= کشورداریِ چین دولت موقت= کشورداری گذرا، دیوان ناپایدار
Presumption
نمی شود پسوند ایرانی به واژه های بیگانه داد! فرض واژه عربی است و ض عربی نیز دارد، پسوند یدن یا دیدن به آن نمی خورد! ولی پیش انگاشت، پیش انگاشتن، پیش ...
من واژه روتوش را شنیدم ولی از ریشه آن نا آگاه هستم. ویرایش نگاره ( عکس ) هم درست هست ولی photo editing می شود نه photoshop. ویرایش کردن و ویراییدن ه ...
دربستگرایی، تکدستگرایی
دربست خواهی، دربستگی خواهی
دربست پارسی واژه عربی کامل می شود. نمونه: “دربست چاکرتم!” “دربست نوکرم!”
پارسی برای انحصار و Monopoly
نیم تن
نیم تنه همان بلوز یا blouse است، و “نیم تن” آن جامه زنانه است که ناف را نمی پوشاند.
باجه ترکی نیست! از بادجه می آید. جایی که باد از آن می جهد و جهش می کند، مانند دریچه های کوچکی که ما در باجه های بانکی و دیگر داریم.
بزرگ کردن نگاره یا نماهنگ
همراستا، به راستای
چند بر، چند گوشه
دیدگر، دیده بان، بیننده
گردهمایی درست است. Convention از convene میاید که همان گرد آمدن یا برپا کردن می شود. برای همین برخی گاه ها به چم ( معنی ) پیمان نامه هم به کار می رود.
فیلسوفانه، Philosophical، حکیمانه
اندیشمند درست تر از تا فرزانه، چون فرزانه یک گونه دانشمند است. ولی خوب در زمان های کهن می شود گفت که اندیشمندان فرزانه و دانشمند هم بودند. زمانی پزشک ...
کلان مانبد, کلان مانبدگان
مان از خانه میاید مانند خان و مان ( خانمان ) پسوند بد [ بِد ] دارندگی می باشد. مانبد می شود خانه داری و این واژه همسنگ است با واژه economy ( عربی= ...
مانبد شناس
اقتصاددان Economist
اقتصاد Economy
درست انگاری، درست انگاریدن، درست انگاری کردن
سرخی لب؟سرخ لب
شاخه سیم، سیم شاخه، سیم میانوند، سیم هموند، سیم وابسته
شاخه
آسته آسته= آهسته آهسته
فرهنگ واژه، فرهنگ واژگان
لوند کردن، پرکرشمه کردن، خوشگل و قشنگ کردن. لوندان کردن، لوندسان کردن.
لوند، پرکرشمه، دلفریب
لوند، پرکرشمه، دلفریب، تناز
درستش تناز هست چون از تن ناز میاید، مانند طهران تهران، یا طوطی توتی، ما هنوز به شیوه عرب ها با ط این واژه را می نویسیم. ت واک ( بند واژه ) پارسی است ...
عمه خواهر پدر = افدریزه برادر پدر= افدر خواهر مادر= خاله، داییزه برادر مادر= خالو، دایی
پارسی عمو= افدر اَفدر از پدر میاید. ما در زبان های ایرانی واژه های گوناگونی برای عمو یا برادر پدر داشتیم، افدر یک نمونه است که ریشه واژه عم در عربی ...
در نوشته های باستانی به این کار “مایه کوبی” و “پیش پاسی” می گفتند . پیش پاسی: از پیش پاسداشتن، پیشاپیش پاسدار بودن در برابر بیماری. مایه کوبی: آیی ...
مادر بزرگ من می گفت “مایه کوبی” مایه کوبی شدن، مایه کوبی زدن یا مایه کوبیدن. در نوشته های باستانی به این کار “مایه کوبی” و “پیش پاسی” می گفتند . پ ...
پالتو= چوخا یا چوخه، آبافت یا آبفت چوخا/چوخه= جامه ای است پشمین، کلفت و خشن آبافت/آبفت= جامه ستبر و سفت، جامه گرانبها ( مانند پالتو که همیشه پوششی ...
شاید همان گونه که دانشنامه عمومی گفته از ریشه آلمانی - آرایی باشد! چون من به انگلیسی گشتم برای ریشه واژه Hole ( هول ) یا سوراخ در انگلیسی و این پاسخ ...