تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برایه مراجعه به چیزی، یا مراجعه کردن= سرزدن، بازدیدکردن، رو کردن، روی آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برابر پارسی= روی بردن، رو کردن، روی آوردن، بازدید کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برابر پارسی = دولابچه و نه دولاب و دولابچه ترکی نیستند، ریشه کهن پارسی دارند. به دهخدا و نهاد های دیگر بازدید کنید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاری شدن، روان شدن، روان گشتن. مانند رسیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خوب و خوش و نیکو هم می شود. و گمان میکنم وشتیدن خوشی کردن است، و همان است که به چم پای کوبی و دست افشانی هم روان شده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت پهنه، پشت پیشگاه، و شاید پشت پرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت پهنه، پشته پیشگاه، پشت پرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

طراحی کردن یا رسیدگی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

شب پره درست است. زبان زیبای ما چه پراکنده شده، مه دیگر به سختی نام پارسی جانوران را پیدا می کنیم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوا کش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تزریق کردن= خلاندن، خلانیدن =Inject هر دو این واژه ها به چم ( معنی ) فروکردن و درون کردن می باشند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دفتر رایزنی دفتر رایزن کشور رایزنگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیش فروش، فزون فروش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیش فروش، فزون فروش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمای پرسش روی پرسش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پذیرش نامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه ایرانی است، ولی خود ما از پایه این واژه را بهم ریختیم. نقاش، نقشه، و نقش همه از نخش و نخشه می آیند. نقاش می شود گفت همان نخاش می شود. با این ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسایه مانند آسایش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعطیلات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پاچیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سطل همان ستل است. همانگونه که نادرست طهران می نوشتیم و آن را تهران کردیم، واژگان همانند را نیز باید درست کرد. صدا= سدا سطل= ستل و بسیاری از دیگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Internet World Wide Web

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Web blog Blog

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاجعه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر فرود آوردن، سر خم کردن، سر خم گردیدن، بزرگ داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پهلوان نیز می شود، مانند نام خشایار که می شود: فرمانده یا شاه پهلوانان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَنیشیدن، اَبیشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سرور انگشتران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جانور خانگی، جاندار خانگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سگالیدن درست است، سکالیدن چرا بر جای آن نوشته شده است؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای واژه presents:نمایان می کند، نشان می دهد، پیشکش می دهد، پیش نهادن، پدیدار می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالا رده، والا رده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرنویس، سرآغاز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی= زیان زدن، زیان آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تافتن را برابر دوختن نیز شنیدم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرهیخته، بافرهنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه=Matter مایه بنیاد همه چیز است، و ما امروز عربی شده این واژه را بیشتر از خودش به کار می بریم ( ماده ) . ماده در پارسی همان نر و ماده است، و بن ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه کاوگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گفته سرشناس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پندار شما آسوده پندارت آسوده پندارت تخت خیال= پندار، گمان راحت=آسایش، آسوده…

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر خوبی برای واژه عربی تسلیت و تسلیت گفتن. چون که سوگواری هم پیوسته تر به خاک سپاری است تا واژه های هم دلی و دلخوشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه پارسی است، برابر نیاز ندارد! فنی که از فن می آید، گرفته شده از فند و ترفند پارسی است. خود فند هم از پند می آید! عرب ها هم که فن را بکار می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیزابه سواری خیزآب سواری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای تمرین بدنی: برزیدن، برزش برای تمرین آموزشی: بازنویسی، بازخوانی، بازبینی برای کاربرد های دیگر: دوباره کاری، بازانجامی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برزیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمرین کرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تمرین کردن ورزشی را پیاپی انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چفت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درازای خیزآب