تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رویین تن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مینو می شود روان و خرد، بیشتر به خوبی بکار می رود مانند مینو چهر و سپنتامینو. ولی انگرامینو وارونه سپنتامینو است. همانگونه که اهریمن وارونه اهورامزدا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آروان/اُروان در زبان پهلوی همان روان در پارسی امروزه می باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برش نگاری رایانه ای

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی= وام گرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاندو همان گاویال است. شنیدم که در سیستان و بلوچستان بر جای گاویال گاندو گویند. اگر که این گویش از جای دیگر ایران است و من نادرست گفتم ( سیستان ) ، ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دودل، بد گمان، و برخی جا ها هم گیر دادن. کسی که وسواسی است به پاکیزگی گیر داده و همیشه دودل است که آیا همه چیز درست انجام شده، نکند چیزی آلوده باشد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسا پس، از این به پس، ز این پس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفچ و کفچه. ( کپچ و کپچگ ) و کفچک همان قاشق امروزه است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیاده سپاه، پیاده لشگر، پایگان، ارتش پیاده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایگان سالاران فرمانده های یگان پایگان ( پیاده سپاه ) در ارتش ساسانی بوده اند. پایگان سالاران کسان بسیار گرامی و قابل اعتمادبودند و بدست نیروهای ویژه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایگان نام پیاده نظام در دوره ساسانی می باشد، که بیشتر سربازانش برگرفته از رده دهقانان ( دهگانان ) بوده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژه ایرانی ایواره ( ایوارگ در پارسی میانه/پهلوی ) به چم هنگانم غروب در همه زبان های ایرانی پدیدار است. نیاز نیست میان لری، کردی و دیگر زبانان گرامی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه برگرفته از تاگ پهلوی است و ۱۰۰٪ پارسی می باشد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پسگرد، پسگردن، پس گردیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور از زهن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست دوم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نام قفقاز از نام سکایی kroy - khasis کروی - خاسیس به معنی یخ درخشان، سفید یا برف گرفته شده است. در شکل یونانی Kaukasos ( کاکِسوس/کاکاسوس ) خوانده می ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه قاف یا همان کوه کاف همان کوه های قفقاز است. نام قفقاز از نام سکایی kroy - khasis کروی - خاسیس به معنی یخ درخشان، سفید یا برف گرفته شده است. در ش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نماینده شاه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوره گرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاه و شکوه، شکوه و فره، شکوهمندی و بزرگی دبدبه= شکوه، بانگ، آواز کبکبه= جاه، فره، شکوه، والایی/ بالایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاه و شکوه، شکوه و فره، شکوهمندی و بزرگی دبدبه= شکوه، بانگ، آواز کبکبه= جاه، فره، شکوه، والایی/ بالایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هندوانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوار شمردن، خوار داشتن، خرد انگاشتن، سبک کردن، کوچک کردن، دشنام دادن، ناسزا گفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خوار شمردن، خوار داشتن، خرد انگاشتن، سبک کردن، کوچک کردن،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرت دادن به چم ( معنی ) جا خالی دادن شنیدم. پرت در این گفته از کجا می آید؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکوهش سازنده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند همیشه، همچو همیشه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با خود سوگند خوردن، پیمان با خود بستن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالاپوش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود شناسایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واخواهان ( قانونی ) خرده گیران، نکوهشگران، پرخاشگران ( در راهپیمایی/تضاهرات ) راهپیمایان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالِشته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله بان، guard نگهبان rail میله. ولی خوب می توانم میله جاده یا واژگان برازنده دیگری هم بگوییم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پیوند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لغزش لپی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گسستن و گسیختن بهترین برابر های این واژه هستند. گسالاندن هم از خانواده آن واژگان است. بریدن و پاره کردن هم درست هستند ولی همه جا بکار نمی روند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگذار کننده، برپا کننده، سازنده، سازمان دهنده، سامانگر. بنیانگذار …

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یار، همیار، هم گروه، هم دسته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناهم اندیشی، ناسان اندیشی، دیدگاه ناهماهنگ، دوسخنی، ناهمسانی نگر، واگرایی نگر، دگرسانی نگر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فن گفتار، فند گفتار فن گفت وگو، فن گوییدن، فن گزار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عقاب= دالمن، آلُه، آلوه ( در گزشته آلُگ یا آلوگ بوده، مانند پرنده/پرندگ، تازه/تازگ، برنامه/برنامگ، خانه/خانگ ) دال و شاهباز هم به آن می گفتند، ولی ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بازپروردن، بازپروری کردن، توانبخشی کردن، توانبخشیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرو بند، گرو باز، مَنگیاگر گویا واژه مَنگ برابر قمار است، و قمار خانه را در ایران منگیا می گفتن. منگیاگری = قماربازی

پیشنهاد
١

خو باختن، خو رها کردن، خو رهانیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rehabilitation

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کیپ، دست نخورده، باز نشوده، مهروموم شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی پروا بی پروای دیگران، نابخرد، بی اندیش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آواکر، کسی که نمی تواند ریزه کاری های آهنگ و یا آواز را شناسایی بکند. همچنین به کسانی که بی پروای دیگران سخن می گویند هم گفته می شود. کسی که گفتار ز ...