نایب السلطنه

/nAyebossaltane/

برابر پارسی: جانشین شاه

معنی انگلیسی:
regent, vicegerent, viceroy

لغت نامه دهخدا

نایب السلطنه. [ ی ِ بُس ْ س َ طَ ن َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه به نیابت از طرف پادشاهی که به سن قانونی نرسیده و صغیر است امور سلطنت را تعهد کند.

نایب السلطنه. [ ی ِ بُس ْ س َ طَ ن َ ] ( اِخ ) عباس میرزا، ملقب به نایب السلطنة پسر ارشد و ولی عهد فتحعلی شاه قاجار است. وی در زمان سلطنت پدر خویش در جنگ های متعدد سرداری سپاه ایران را به عهده داشت. به اتفاق مورخان مردی شجاع و باکفایت بود، در سال 1218 هَ. ق. که دولت روس بطرف گنجه لشکر کشید و آن شهر را محاصره و تصرف کرد، خبر سقوط گنجه و قتل عام اهالی مسلمان آن در دربار شاه قاجار غوغائی برانگیخت و بر اثر آن در حدود 55 هزار تن لشکری به جنگ با روسیه بسیج گشت وروانه ایروان شد، فرماندهی این سپاه را عباس میرزا عهده دار بود. نخستین برخورد سپاه عباس میرزا با لشکریان روس در ربیعالاول 1219 اتفاق افتاد. این سلسله جنگ ها که ابتدا با پیروزی هائی همراه بود قریب 8 سال مدت گرفت و سرانجام به علت سازش و تبانی نهانی دولت انگلیس با روس ها و نرسیدن قوای کمکی به عباس میرزا [ که دلیرانه می جنگید ]، در اصلاندوز به شکست لشکریان ایران منتهی گشت و در تاریخ 29 شوال سال 1228 به انعقاد عهدنامه ای انجامید که بمناسبت محل انعقاد آن که قریه گلستان از توابع قراباغ بود به عهدنامه گلستان معروف گشت. بر اساس فصل سوم این عهدنامه قسمت وسیعی ازخاک قفقازیه به تصرف روسیه درآمد، سیزده سال بعد باز جنگی بین قوای روس و ایران درگرفت. در این جنگ نیزفرماندهی سپاه ایران با عباس میرزا نایب السلطنه بود،و به علت نرسیدن آذوقه و مواجب سپاهیان از تهران و بی کفایتی فتحعلی شاه و غرض ورزی درباریانش شجاعت ها و جانفشانی های عباس میرزا به جائی نرسید، سپاه ایران شکست خورد و در تاریخ 5 شعبان 1243 در قریه ترکمانچای عهدنامه ای بین قوای فاتح و مغلوب بسته شد و بر اثر آن دولت روس مقدار دیگری از خاک ایران را تصرف و شاه ایران را به پرداخت غرامت جنگ ملزم نمود. عباس میرزا گذشته از جنگ با روس ها، در سال 1236 نیز فرماندهی سپاه ایران را در جنگ با سپاهیان عثمانی به عهده داشت و به بایزید و ارزروم لشکر کشد و با عقد عهدنامه ای از پیشروی در خاک عثمانی صرف نظر کرد. پس از عقد عهدنامه ترکمانچای ، عباس میرزا به حکمرانی ایالت آذربایجان مشغول گشت و با تجهیز قوا به فکر تصرف هرات بود که اجل مهلتش نداد و در سن 64سالگی به سال 1249 هَ. ق. در مشهد درگذشت. پس از مرگ وی ، فتحعلی شاه قاجار باآنکه خود پسران متعددی داشت ، فرزند نایب السلطنة را به جانشینی خود انتخاب کرد. وی محمدمیرزا نام داشت وپس از وفات جد خویش به نام محمدشاه تاج گذاری کرد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شهرت میرزا ابوالقاسم خان قراگوزلوی همدانی ملقب به نایب السلطنه از رجال اواخر قاجاریه ( و. ۱۲۸۲ ه.ق . ف. ۱۳۴۶ ه.ق . ) وی در صفر ۱۳۲۵ ه.ق . در کابینه وزیر افخم و بار دیگر در ربیع الاول ۱۳۲۵ در کابینه میرزا علی اصغرخان اتابک به وزارت منصوب شد . در ۱۱ ربیع الثانی ۱۳۲۷ ه.ق . به مقام رئیس الوزرائی رسید. پس از فوت عضدالملک. با مساعدت اعتدالیون بنیابت سلطنت ایران رسید ( ۱۳۲۸ ه.ق . ) و در ۲۷ شعبان ۱۳۳۲ ه.ق . که احمد شاه بسن قانونی رسید باروپا رفت و در زمان رضاشاه پهلوی بایران مراجعت کرد .
۱- کسی که بنیابت از طرف پادشاهی که بسن قانونی نرسیده امور سلطنت را اداره کند . ۲- کسی که از طرف شاهنشاه یا امپراتور امور مملکتی را که جرو امپراتوری است اداره کند نایب السطنه هندوستان
ابو القاسم خان همدانی قره گوزلو ناصر الملک وی نایب السلطنه احمد شاه ملقب به قاجار بود .

دانشنامه عمومی

نایب السلطنه مقامی است که به برخی از شاهزادگان یا درباریان می دهند تا در غیاب شاه یا در روزگار خردسالی شاه امور پادشاهی را اداره کند. گهگاه نیز این عنوان صرفاً جنبهٔ تشریفاتی داشته است.
در ایران و در دورهٔ صفوی گاهی واژهٔ «وکیل الدوله» برای این مقام به کار می رفت. در اواخر دورهٔ پهلوی، محمدرضا شاه همسر خود شهبانو فرح پهلوی را برای این سمت در نظر گرفت. معنای نایب السلطنه در تاریخ ایران نزدیک به واژهٔ Regent در زبان انگلیسی می باشد. با این حال در نوشته های فارسی گاهی این واژه را همسنگ Viceroy در زبان انگلیسی به کار می برند؛ یعنی کسی که مستعمره، شهر، استان یا دولتی را به نمایندگی از پادشاه اداره می کند. برای نمونه جرج کرزن را نایب السلطنهٔ هندوستان از سوی ملکه ویکتوریا می نامند. در انگلیسی واژهٔ Viceregent هر دو مفهوم را پوشش می دهد.
دیوسلطان روملوشاه تهماسب یکم
کپک سلطان استاجلو ← شاه تهماسب یکم
چوهه سلطان تکلو ← شاه تهماسب یکم
حسین خان شاملو ← شاه تهماسب یکم
حمزه میرزاشاه محمد خدابنده
مرشدقلی خان استاجلوشاه عباس یکم
ساروتقی اعتمادالدولهشاه عباس دوم
• نادرقلی خان افشارشاه عباس سوم
علیمردان خان بختیاریشاه اسماعیل سوم
• کریم خان زند[ الف] ← شاه اسماعیل سوم
محمدحسن خان قاجار ← شاه اسماعیل سوم
• علیمردان خان بختیاری ← شاه سلطان حسین دوم
• کریم خان زند[ ب] ← شاه اسماعیل سوم
آقا محمدخان قاجار ← شاه محمد دوم
رضاقلی میرزانادر شاه
• نصرالله میرزا[ ۱] ← نادر شاه
شاهرخ میرزا ← نادر شاه
ابراهیم میرزاعادل شاه
• یوسف علی خان جلایر ← شاهرخ میرزا
نصرالله میرزا ← شاهرخ میرزا
نادر میرزا ← شاهرخ میرزا
در ایران قاجاری، بیشتر اوقات مقام نایب السلطنه به صورت یک عنوان تشریفاتی بود.
میرزا محمدخان دولو قاجار ( رکن الدوله تاج بخش ) ( پدر همسر عباس میرزا ) ← آقامحمدشاه
فتحعلی خان ( جهانبانی ) ( برادرزادهٔ آقامحمدشاه ) ( ۱۴ مه ۱۷۹۶ تا ۱۷ ژوئن ۱۷۹۷ ) ← آقامحمدشاه
• عباس میرزا ( فرزند فتحعلی شاه ) ( ۲۰ مارس ۱۷۹۹ تا ۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ ) ← فتحعلی شاه
محمد میرزا ( فرزند عباس میرزا ) ( صفر ۱۲۵۰ ه‍. ق/۲۰ ژوئن ۱۸۳۴ م ) [ ۲] [ منبع  بهتری  نیاز  است] ← فتحعلی شاه
• عباس میرزا[ پ] ( فرزند محمدشاه ) ( حدود ۱۸۳۵ تا ۱۸۳۹ م )
• عباس میرزا[ ت] ( ملک آرا ) ( فرزند محمدشاه ) ( ۱۸۳۹ م تا ؟ ) ← محمدشاه
کامران میرزا ( امیرکبیر ) ( فرزند محمدشاه ) ( ۱۲۷۵ ه‍. ق /۱۸۵۹ م تا ؟ ) ← ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه نیابت سلطنت عملی در سال های ۱۸۷۰ م، ۱۸۷۳ م، ۱۸۷۸ م، ۱۸۸۹ م. [ ث] ← ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه
عکس نایب السلطنه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

نایِبُ السّلطنه (viceroy)
بالاترین مقام رسمی که در غیاب پادشاه، یا ناتوانی او به علت خردسالی یا بیماری وظایف او را انجام می دهد، امّا از کلیۀ اختیارات، ازجمله تعیین ولیعهد یا جانشین پادشاه برخوردار نیست. در دوران استعمار نمایندۀ پادشاه کشور استعمارگر در مستعمرات نیز عنوان نایب السلطنه داشتند. انگلیسی ها در شبه قارۀ هند و ایرلند و پرتغالی ها در برزیل نایب السلطنه تعیین می کردند. عنوان نمایندۀ سلاطین عثمانی در مصر «خدیو» بود که برابرنایب السلطنه به شمار می آمد و محمدعلی پاشا (۱۷۶۹ـ۱۸۴۹) نایب السلطنۀ عثمانی در مصر، خود بنیادگذار سلسله ای سلطنتی در این کشور شد. فرانسویان هم در ویتنام نایب السلطنه تعیین می کردند. در عراق، قبل از جمهوری شدن، امیر عبدالله، دایی ملک فیصل دوم، در زمان صغرسن پادشاه این کشور، با عنوان نایب السلطنه حکومت می کرد. در ایران تا زمان قاجاریه اصطلاح نایب السلطنه باب نبود و به هنگام ضرورت، ولیعهد کشور در صورت بلوغ حکمروایی می کرد و چنانچه ولیعهد نیز ضعیف یا خردسال بود، وزیر اعظم یا سپهسالار یا یکی از بزرگان خاندان حاکم عهده دار ادارۀ امور می شد. در دوران سلجوقیان اتابک ها کار نایب السلطنه را می کردند. در عهد صفویه، طهماسب قلی خان (نادرشاه بعدی) بعد از خلع شاه طهماسب دوم مدتی با عنوان وکیل السلطنه حکومت کرد و کریمخان زند نیز، پس از نادرشاه، چندی همین عنوان را داشت و سپس خود را وکیل الرعایا خواند. در دوران مشروطه، بعد از خلع محمدعلی شاه قاجار و نصب پسرش احمدشاه، که به سن بلوغ نرسیده بود، نیابت سلطنت به عضدالملک قاجار و پس از وفات او به ناصرالملک قراگوزلو واگذار شد. در عصر پهلوی دوم، مجلس مؤسسان با تغییراتی در قانون اساسی مشروطه، همسر شاه را تا زمان رسیدن ولیعهد به سن بلوغ، در صورت فوت یا ناتوانی شاه از ادارۀ امور کشور، نایب السلطنه قرار دارد.

مترادف ها

exarch (اسم)
اسقف اعظم، نایب السلطنه، استاندار

regent (اسم)
رئیس، عضو شورا، نایب السلطنه، اداره کننده، نماینده پادشاه

crown prince (اسم)
ولیعهد، نایب السلطنه

viceroy (اسم)
نایب السلطنه

nabob (اسم)
نایب السلطنه، پولدار، نواب

vice-regent (اسم)
نایب السلطنه

پیشنهاد کاربران

ینال
نایب السلطنه مقامی بود که به برخی از شاهزادگان یا درباریان می دادند تا در غیاب شاه یا در روزگار خردسالی شاه امور پادشاهی را اداره کند. گهگاه نیز این عنوان صرفاً جنبهٔ تشریفاتی داشته است.
در ایران و در دورهٔ صفوی گاهی واژهٔ �وکیل الدوله� برای این مقام به کار می رفت. در اواخر دورهٔ پهلوی، محمدرضا شاه مقامی شبیه به این برای همسر خود شهبانو فرح پهلوی در نظر گرفت. معنای نایب السلطنه در تاریخ ایران نزدیک به واژهٔ Regent در زبان انگلیسی می باشد. با این حال در نوشته های فارسی گاهی این واژه را همسنگ Viceroy در زبان انگلیسی به کار می برند؛ یعنی کسی که مستعمره، شهر، استان یا دولتی را به نمایندگی از پادشاه اداره می کند. برای نمونه جرج کرزن را نایب السلطنهٔ هندوستان از سوی ملکه ویکتوریا می نامند. در انگلیسی واژهٔ Viceregent هر دو مفهوم را پوشش می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

Regent
Governing official
A regent ( from the Latin regens: ruling, governing ) is a person appointed to govern a state pro tempore ( Latin: 'for the time being' ) because the monarch is a minor, absent, incapacitated or unable to discharge the powers and duties of the monarchy, or the throne is vacant and the new monarch has not yet been determined. The rule of a regent or regents is called a regency. A regent or regency council may be formed ad hoc or in accordance with a constitutional rule. Regent is sometimes a formal title granted to a monarch's most trusted advisor or personal assistant. If the regent is holding their position due to their position in the line of succession, the compound term prince regent is often used; if the regent of a minor is their mother, she would be referred to as queen regent.
If the formally appointed regent is unavailable or cannot serve on a temporary basis, a regent ad interim may be appointed to fill the gap.
In a monarchy, a regent usually governs due to one of these reasons, but may also be elected to rule during the interregnum when the royal line has died out. This was the case in the Kingdom of Finland and the Kingdom of Hungary, where the royal line was considered extinct in the aftermath of World War I. In Iceland, the regent represented the King of Denmark as sovereign of Iceland until the country became a republic in 1944. In the Polish–Lithuanian Commonwealth ( 1569–1795 ) , kings were elective, which often led to a fairly long interregnum. In the interim, it was the Roman Catholic primate ( the archbishop of Gniezno ) who served as the regent, termed the interrex ( Latin: ruler 'between kings' as in ancient Rome ) . In the small republic of San Marino, the two captains regent, or capitani reggenti, are elected semi - annually ( they serve a six - month term ) as joint heads of state and of government.
Famous regency periods include that of the Prince Regent, later George IV of the United Kingdom, giving rise to many terms such as Regency era and Regency architecture. Strictly this period lasted from 1811 to 1820, when his father George III was insane, though when used as a period label it generally covers a wider period. Philippe II, Duke of Orl�ans was Regent of France from the death of Louis XIV in 1715 until Louis XV came of age in 1723; this is also used as a period label for many aspects of French history, as R�gence in French, again tending to cover a rather wider period than the actual regency. For a period of a month and a half, the Second French Empire was a regency. The Emperor departed with his army, giving his political powers to his wife who essentially carried out all his roles and even sent him orders. He would never be able to return to France, and the empire ended as a regency 2 days after his defeat and imprisonment at the Battle of Sedan. The equivalent Greek term is epitropos ( επίτροπος ) , meaning overseer.
As of 2022, Liechtenstein ( under Alois, Hereditary Prince of Liechtenstein ) is the only country with an active regency. In 2016, at the age of 96, Prem Tinsulanonda became the oldest regent of any nation, when he became the regent for Rama X of Thailand. Previously this record was held by Prince Regent Luitpold of Bavaria.

جانشین شاه

بپرس