پیشنهادهای Tirdad Kashani (٨٣٨)
دنبال رفت، پیش رفت، فرا رفت،
فرگرد ها، هات ها شاید بتوان گفت، فرگردان، هاتان
دست و پا گیری، دست و پا گرفتن، در تنگنا گذاشتن، راه بستن، کاستن و کم کردن، کراندمند کردن. .
مرداد درست نیست، امرداد درست است و امرداد ایزد جاودانی است نه فرشته مرگ!!
چاشت واژه چاشت هم خوراک پس از ناشتایی ( صبحانه ) و پیش از نهار است ( در انگلیسی Brunch گویند ) ، و هم خوراک/خوراکی میان ناهار و شام است یا همان عصرا ...
پرگر، پایان گر، رساگر، افزوده،
توانبخش
Arcane بیشتر برای جادو بکار می رود، چون باور بر این است که جادو دانشی پنهان و نهفته است. Arcana می شود نهفتگان، یا پنهانان، راز ها که به دانش جادویی ...
بیماربر برای آمبولانس بکار می رود. تخت چرخدار واژه خوبی هست، ولی همیشه برانکارد ها چرخ ندارند ( مانند آن های که بازیکن های فوتبال را از زمین چمن می ب ...
کوشک، خانه بزرگان ارگ یک دژ است که در میان دژی بزرگتر ساخته شده باشد. درست است که خانه شهرداران و فرمانداران بوده، ولی هر خان و سروری برای خودش ارگ ن ...
خانه بزرگ و باشکوه، کوشک ( به کردی کشک )
پارسی= دلبندم⭐️، دلدارم، جانم، جانانم، نازنینم، مهربانم
دل نا گران= دل نگران نا گران > نگران
سالار زاده، بزرگ زاده، مه پور
درم، درهم، درچم… یگان پول ایران در دوره اشکانی و ساسانی. این یگان پول از زمان اسکندر در ایران بکار می رفته. در یونان باستان این یگان سنجش سنگینی بود ...
پاسخگویی، سوهش پاسخگویی
کاربر گرامی ( عَجَمَندِه ) ، پسوند "یدن" تنها برای واژگان پارسی که در دستگاه زبان پارسی هستند است. واژه حض عربی است و ما هرگز واژگان عربی را در دستگا ...
گلوگرفتگی، گرفتگی و بستگی گلو پیش از گریه کردن.
سوهش یا سُهش، بر پایه سو. “تا چشمت سو دارد”، می شود: تا چشمت توان دارد، تا چشمت توان برداشت دارد. تا حی بینایی دارد. سوهش/سهش = حس/احساس
دادخواهی و دادخواست کردن هم می شود، در دادگستری
گله کردن، گلایه کردن، نکوهیدن، نکوهش کردن، خرده گرفتن
شهربند شدن، شهربندان= siege
فرشید، فره شید، فره/شکوه، شید/روشنایی/درخشش. فره شید، شکوهمند و درخشان
جانان، نازنینان، نازدانگان، مهربانان، ارجمندان، گرامیان
تخت بیمار, تخت زخمی
یکجور، سازگار، یکسان، یگانه…
زنهارداری، زینهارداری
دیدار کننده
پارسی= فرمودن
پیکرتراشی، تندیسگری، سنگتراشی، تراشگری، گودنگاری، کنده گری، مهرسازی، مهره سایی، نگین سایی
دهخدا: رب. [ رُب ب / رُ ] ( از ع ، اِ ) فشرده و عصاره و آب برخی میوه ها یا گیاهها که اندکی جوشانیده شود تا ستبر و غلیظ گرددچون انار و گوجه و سس و جز ...
منصف = دادمند
پیشنهاد من: افتِ آزاد
پیشنهاد من: افتِ آزاد
گرمابه ی سرپا زدن، سرپا آبتنی کردن
گرمابه زدن، آبتنی کردن
گرمابه زدن، آب تنی کردن شست و شوی تن/بدن
روی سخن
بازی رایانه ای
بازی رایانه ای
پاسخ به کاربر: "SAEED SARVAR" که به نادرستی گفته بودن که خاتون از واژه ترکی برگرفته شده. ( "queen” ) , 𐼶𐼴𐽂𐼰𐼷𐼻𐼳 Etymology. Most likely direct ...
میهن گرا، وتن/وطن گرا
میهن گرایی، کشور گرایی، وتن/وطن گرایی
چرا برابر پارسی دارد؟ صندوق که خودش “سندوغ” باید نوشته شود، واژه ای پارسی با ریشه دیرین آریایی است. خانه نیز واژه ای پارسی می باشد
دولا کوتاه شده ی دو تاه دولا = دوتاه
لج آور= زننده، چندش آور، ناخوشایند
بی سخن پیش
کوتاه کننده، پیرایش کننده، هرس کننده کس= پیرایشگر
سر به نیست کردن ( کشتن، جان ستاندن، جان ستانی کردن )
Assassinate= سر به نیست کردن ( کشتن، جان ستاندن، جان ستانی کردن )