صورتی

/surati/

برابر پارسی: چنانچه، اگر، سرخابی

معنی انگلیسی:
pink, figured, light red

لغت نامه دهخدا

صورتی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به صورت. || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت.

فرهنگ فارسی

۱ - رنگ سفید که به سرخی زند : برای عروس یک پیراهن صورتی با گلهای سرخ دوخته بودند . توضیح چون رنگ گلی را بیشتر کنند و مختصری رنگ بنفش به آن اضافه کنند صورتی خوشرنگ به دست می آید . ۲ - ظاهری .

فرهنگ عمید

۱. از رنگ های ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن، سفید مایل به سرخ، گلی.
۲. (صفت نسبی ) دارای چنین رنگی.

دانشنامه عمومی

صورتی ( به فارسی افغانستان: گلابی ) یا چهره ای[ ۱] مخلوطی از رنگ های سرخ و سفید است. واژهٔ Roseus در زبان لاتین به معنی رنگ گل رز یا همان صورتی است. در فارسی ایران، واژهٔ صورتی به معنی رنگ صورت است. در زبان فارسی افغانستان واژهٔ گلابی به معنی رنگ گلِ گلاب است. [ ۲]
براساس بررسی های انجام شده در اروپا و ایالات متحده، صورتی رنگی است که اغلب جذابیت، ادب، حساسیت، شیرینی، کودکی، زنانگی و عاشقانگی را تداعی می کند. ترکیبی از صورتی و سفید با عفت و بی گناهی همراه است، در حالی که ترکیبی از پیوندهای صورتی و سیاه به اغواگری دلالت دارد. [ ۳]
رنگ صورتی از زمان های قدیم در ادبیات توصیف شده است. در ادیسه، که در حدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده است، هومر نوشت: «پس، هنگامی که کودک صبح، سپیده دم صورتی ظاهر شد …»[ ۴] شاعران رومی نیز این رنگ را توصیف کردند. Roseus کلمه لاتین به معنی «گل سرخ» یا «صورتی» است. لوکریتوس در شعر حماسی خود دربارهٔ طبیعت چیزها ( De rerum natura ) از این واژه برای توصیف سپیده دم استفاده کرد. [ ۵]
صورتی در قرون وسطی یک رنگ رایج نبود؛ اشراف معمولاً قرمزهای درخشنده تر مثل زرشکی را ترجیح می دادند. با این حال، رنگ صورتی در مُد زنان و در هنر مذهبی ظاهر شد. در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی، در آثاری از چیمابوئه و دوچو، کودک مسیح گاهی با لباس صورتی پوشیده شده بود، رنگی که مربوط به بدن مسیح است.
در دورهٔ رنسانس، صورتی عمدتاً برای رنگ پوست صورت و دست ها استفاده می شد. رنگدانه ای که معمولاً برای این کار استفاده می شد، cinabrese سبک نامیده می شد. این ترکیب ترکیبی از رنگدانه های سرخ به نام سینوپیا یا قرمز ونیزی و یک رنگدانه سفید به نام Bianco San Genovese یا همان آهک سفید بود. در کتابچهٔ راهنمای معروف خود در قرن پانزدهم در مورد نقاشی، الی لیبرو دل آرت، سنینو سینینی اینگونه توضیح داده است: «این رنگدانه از دوست داشتنی ترین و سبک ترین سینوپی ساخته شده است که یافت می شود و با سفیدِ «جان قدیس» مخلوط می شود و این رنگ سفید از آهک کاملاً سفید و کاملاً خالص ساخته شده است؛ و هنگامی که این دو رنگدانه کاملاً با هم مخلوط شده اند ( یعنی دو قسمت سینابریس و یک سوم سفید ) ، نان های کوچکی از آنها را مانند نیمه گردو درست کرده و بگذارید. اگر به مقداری احتیاج دارید، مقدار زیادی از آن مناسب به نظر میسید؛ و اگر از آن برای نقاشی چهره، دست و گل روی دیوار استفاده می کنید، این رنگدانه اعتبار بالایی دارد …». [ ۶]
عکس صورتیعکس صورتیعکس صورتیعکس صورتیعکس صورتیعکس صورتی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

چهرایی، رخسارگون
صورتی: همتای پارسی این واژه ی عربی که پسوند پارسی ( ی ) به آن افزوده شده، این است:
سوریکال surikAl ( کردی )
چهرایی، به رنگ چهره
رنگ صورتی؛
نماد آرامش
نماد قدرت در پسران
در علم روانشناسی رنگ صورتی باعث ایجاد حس راحتی و آزادی از فکر و خیال باطل است
صورتی:
۱ - " روشسُرخ"
"روش" از مصدر "روشیدن" در "روشن" ( روشن بر وزن سوزن )
بعلاوه سرخ
۲ - "سِپسُرخ"
از "سِپ" ریشه "سپیدن"، "سپیده"، "سپیده"
بعلاوه سرخ
معادل پارسی صورتی: سرخاسپید/سرخاسفید، چیهَری
رنگی کیوت و فانتزی
در فارسی میانه ( پهلوی ) وارِن، وَردِن، گولِن، گولگون
صورتی / سورَتی ( سورین / سورینی )
این واژه ای پارسی است و اسل آن از :
۱ - سور : کوتاه شدهء سورخ و سُرخ که همان رنگ قِرمِز ( غِرمِز < غِرم < کِرِم ) است.
۲ - سور : نام دیگر جشن زیرا آتش برمی افروختند و آتش سُرخ رنگ است.
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - این که سورَتی/ سورین را سُرخابی ( سُرخ آبی ) می گوییم این آبی نه به مینهء رنگ سُرمه ای یا لاجِوَردی یا کَبود که به مینهء سُرخ ِ روشن و دِرَخشان است ، زیرا ناخاسته واژهء آب = مایهء نوشیدنی و آب = درخشندگی و روشنی دارای لَفزِش یکسان شدند ولی با هم نا همسان هستند. آب به مینهء درخشان در واژه های :
آبِله ، بِله = نام بیماری که دانه هایی به رنگ سرخ روشن روی پوست پدید می آیند ، اگرچه برخی بر این گمان اند که چون زیر این دانه ها آب جَم می شود این نام گذاری شده است.
بِل = به بِر و سپس بَر و سپستَر بَراز : بَر - آز دِگریده شده و به مینهء روشنی و درخشندگی و سپیدی است و در بسیاری از واژه های اروپایی این مینه را میدهد :
blue = رنگ روشن درخشان ، آبی در پارسی نه به مینهء آب نوشیدنی بساکه روشن و درخشان.
blood= خون به مینه رنگ روشن و درخشان
flash = آذرخش ، بَرغ در دوربین اَخشگر / عکاسی دگرش bl به fl مانند brother = بَرادَر در انگلیسی که در ایتالیایی fratelo ، وات b به f آلیده می گردد.
blond = بور ( خود بور پارسی هم bl است که وات l به r آلیده گشته است ) ، روشن
Blitz ( آلمانی ) = آذرخش ، بَرغ ( بَرق ) :خود واژهء : بَر ( بَر
- غ ) همین bl است که وات l به r دگریده شده است.
blanc , blanco = سفید، سپید
blass ( آلمانی ) = رنگ پَریده
blenden ( کارواژهء آلمانی ) = نور خیره کُننده که چشم را میزند.
کشور بِلاروس = روسیه سپید
bella = دختر خوشگل و سپید
bello = پسر قشنگ و سفید و روشن
blind = کور ، نابینا که در پارسی روشندِل می گوییم.
نام هایی چون شهر بِلگِراد = سپید شهر ، روشن شهر
بِلژیک = کشور سپیدان
بوره = نام دیگر شِکَر چون سپید است
بوریا = حَصیر چون جلوی نور و روشنایی را می گیرد
برازنده = پسندیده و پذیرفته چون سپید و روشن و درخشان است
بَرّاق = سورَت دیگری از بَرغ است
به گُمان واژهء بَرات به مینهء قیمت و نرخ و واژه های :
price ( انگلیسی ) و Preis ( آلمانی ) هم با این واژه رَبت دارند زیرا پول در زمان های دیرین به شکل سِکه ء فلزی و توپالی و از این روی درخشنده و براغ بوده اند.

رنگ صورتی اربیست جایش میتوان گفت. رویی رخساره ای. گونه ای
رنگ زیبا و دخترانه

رنگ زیبا و قشنگ مناسب دختران
رنگ دخترانه
به معنی رنگ دخترانه یا پلنگ صورتی
نام نوعی رم ریدر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس