پیشنهادهای karim hosseni (١,١٤٢)
سلیم فدایی: از جان گذشته، جان بر کف.
سلیم شافی: درست کننده
سلیم ماثور: گفته های یادآوری شده، که بیشتر سخنان بزرگان دین و پیامبران را که در هر زملن بازگویی می شود را در بر دارد.
سلیم انوثت: زنانگی
سلیم اثنویت: * روبرویی نیکی و بدی، روشنایی و تاریکی، ماده و روح. * در دانش پزشکی برای آلت جنسی زن بکار می رود یعنی دوگانگی در ماهیت جنسی زن.
سلیم ثنویت: دو گانگی ناهمگون.
سلیم مولود: زادن
سلیم حضور: دیده مانند اینکه بگوییم فردا در کنفرانس حضور به هم رسانیم یعنی فردا در گرد همایی دیده به هم رسانیم.
سلیم احساس: دریلفت درونی که در آدمی بوجود می آید.
سلیم جز جگر: در گویش مردمی نفرین ست یعنی جگرت بسوزه، جگرت پاره پاره شود.
سلیم متوارثان: سفارش شدگان
سلیم حوصله: بردبار، تاب و توان
سلیم بسر� به سر آغاز. در نوشتار گشایش و رهایش � ناصرخسرو� آمده بسر سخن باز شویم یعنی به سر آغاز سخن باز گردیم.
سلیم مستجمع: گرد آوری کننده.
سلیم علی الاطلاق: همواره، بدون هیچ بند و قراری.
سلیم کلمات: واژگان
سلیم فیه: واژه ای اربی که در فارسی با در آن برابری دارد.
سلیم اختلاف نظر: چند سخنی، چند گانگی، دگر اندیشی.
سلیم تبیین: بازگویی
سلیم مباحث: واژه ای اربی و جمع مبحث می باشد که در فارسی با گفت و شنود کنندگان، گفتگو کنندگان برابری دارد.
سلیم مباحث: واژه ای اربی و جمع بحث می باشد که در فارسی با گفت و شنودها برابری دارد.
سلیم لطف: مهر ورزی
سلیم ناظم: سامان دهنده، وقتی می گوییم ناظم مدرسه یعنی سامان دهنده دانش آموزان دبستان.
سلیم التماس: درخاست یا خاهش به چند بار گویی از هر کسی.
سلیم عاشقانه: دلنوازانه
سلیم نقاش: چهره گر، نگار کش، نگار پرداز.
سلیم عاشقانه ها: دلنوازها
سلیم سن: سالشمار زندگی
سلیم غلطیدن: چرخیدن به پهلو
سلیم طبقات: رده ها
سلیم ناتمام: نیمه مانده، به پایان نرسیده.
سلیم تراود: * بیرون آمدن مایع مانند آب از درزی. * پدیدار شدن اشکی از گونه. * جاری شدن آب باران در پشت شیشه.
سلیم تفتیده: بسیار داغ و سوزنده.
سلیم مهاجمان: تازندگان، دست دراز کنندگان.
سلیم عزیزان: ارجمندان، گرانمایگان
سلیم نکوهیده: نپذیرفته، نپسندیده، نستوده.
سلیم خَلق: مردم خُلق: سرشت
سلیم سکوت: آرامش، آرام بودن
سلیم سفر: رهسپار شدن به هر جایی.
سلیم غلطان: واژه ای پارسی ست و به معنی گَردان از هر سو مانند هر چیز گِرد.
سلیم معلول: واژه ای اربی که در فارسی با واژه و بند واژه ی زیر برابری دارد: * کمبود هر چیزی، ناتمام * وابستگی * در فلسفه به هر چیزی که پدید آمدنش چیز ...
سلیم کی: * چه زمان * در قدیم واژه کی با که یکی بود. * پیشوند نام شاهنشاهان باستانی ایران مانند: کی قباد ( کیقباد ) ، کی خسرو ( کیخسرو )
سلیم گثرت گرایی: شناخت فراوانی اندیشه ها، کردار ها و گفتمان ها در برابر یکی ها.
سلیم زیر و زبر: پایین و بالا، بر هم زدن.
سلیم بر: در، مانند اینکه می گوییم آفریدگار بر آسمان ست یعنی خداوند در آسمان ست.
سلیم ایذون: به این روش، به این گونه.
سلیم باطل: بدون سود، زیان آور، نا کار آمد.
سلیم باطل: بدون سود، زیان آور
سلیم جنس: گونه، ممکن ست کالا یا آدم، جاندار یا بی جان باشد.
سلیم حزانت: پذیرش فرزندی از سوی پدر و مادر.