باصفا

/bAsafA/

مترادف باصفا: مصفا، مفرح، خرم، نزیه ، صمیمی، صادق، بامحبت

متضاد باصفا: بی روح، دلگیر، بی صفا

برابر پارسی: دل انگیز، دلگشا

معنی انگلیسی:
pleasant

لغت نامه دهخدا

باصفا. [ ص َ ] ( ص مرکب ) پاکیزه. ( ناظم الاطباء ). || جای پاکیزه.
- آدم باصفا ؛ آنکه درونی پاک و ظاهر و باطن یکی و عقیده خالص دارد. با حقیقت. پاک ضمیر. پاکدل خوش نیت :
و لیکن تو آن میشمر پارسا
که باطن چو ظاهر ورا باصفاست.
ناصرخسرو.
مردی نورانی قوی باصفا مرا پیش آمد. ( انیس الطالبین ص 158 ).
|| خوش آیند. خوشنما. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به صفا شود.

فرهنگ فارسی

پاکیزه جای پاکیزه

فرهنگ عمید

۱. دارای پاکیزگی و خرمی.
۲. ویژگی باغ و بستان و جای خوش آب وهوا.
۳. [مجاز] خوش خو، مهربان، پاک دل، خوش نیت.

مترادف ها

clear (صفت)
صریح، معلوم، ظاهر، اشکار، پیدا، باصفا، طاهر، صاف، زلال، واضح، شفاف، بارز، جلی، سلیس، روان، ساطع

pleasant (صفت)
پسندیده، خوب، خوشایند، دلپذیر، مطبوع، خوشحال، خوش نما، باصفا، خوش، خوش مشرب، نیکو، مورد پسند

pleasing (صفت)
خوشایند، بشاش، باصفا، خوش، دلگشا

beautiful (صفت)
خوب، خوشرو، فرخ، زیبا، قشنگ، خوشگل، عالی، شکیل، باصفا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر

فارسی به عربی

مرح , مسرة

پیشنهاد کاربران

بپرس