پیشنهادهای karim hosseni (١,١٧١)
سلیم تازی: نامی ست که از طایفه حاتم طایی برگرفته شده و بعدها به همه ی اعراب داده شده و همچنین نام یک تیره از سگان می باشد، سگ تازی. تازی به گمان من ...
سلیم مَلَک: فرشته مَلٍک: پادشاه، شاهنشاه مُلک: سرزمین مٍلک: زمین ببخشید که در گذاشتن زیر و زبر ها رایانه خوب پاسخ نمی دهد ولی مفهوم نوشته شده.
سلیم والا:واژه ای فارسی ست به معنی بالا، وقتی می گوییم والا مقام یعنی بالا پایه. و الّا: واژه ای اربی ست یعنی مگر نه اینکه. مانند و الّا همه ی خلق ا ...
سلیم انسان: واژه ای عربی ( اربی ) ست و کوتاه شده آن انس می باشد و در قران هم انس و جن نوشته شده، معنی آن در پارسی آدمیزاد یا آدم زادگان ست یعنی زاد و ...
سلیم کشف: واژه ای اربی ست به معنی نو یافتن، تازه یابی
سلیم داشته: دارایی همانطور که در فرهنگ معین آمده، مانند داشته من کتاب های کتابخانه ام هست یعنی دارایی من نوشتارهای کتابخانه ام هست.
سلیم آبادیس یک نام ایرانی برای پسر ست و از طرفی نام پر آوازه ترین درمانگر دوران ایران باستان در زمان هخامنشی یان بوده.
سلیم خیانت: واژه ای اربی ست برابر با دست درازی در فارسی چه به دارایی ، چه به زن و فرزندیا پیمان بستن.
سلیم حلال:کارهای شایسته در برابر حرام یعنیکارهای ناشایسته
سلیم به عبارت دیگر: به گفته ی دیگر.
سلیم قیاس: سنجش
سلیم صفت: در جاهایی هم معنی مانند هم دارد، مانن اهریمن صفت یعنی در کردار ، رفتار و اندیشه اش مانند اهریمن ست یا خوی و سرشت اهریمنی دارد.
سلیم عُمر: روزشمار زندگی مانند اینکه بگوییم فرزندمان امروز یکساله شد یعنی فرزندمان امروز سیصد و شصت و ینج روزه شد.
سلیم دعا: در میان ما دعا را به گفتن یک یا چند جمله اربی جا انداخته اند در صورتی که چنین نیست بلکه واژه ای کهدر آن نیک اندیشی باشد و برای کسی بخاهید د ...
سلیم متعصب: کور اندیش.
سلیم خر: جانور دراز گوش خر: به کسی که فریب خورده ست می گویند، فریب خورده
سلیم نواله: هنگامی که خمیر را تکه تکه و بصورت گلوله در می آودند تا پهن کرده برای پختن نان به تنور می چسبانند، که همان گلوله های خمیر را نواله گویند.
سلیم اعتقاد: واژه ای اربی برابر با درون باوران در فارسی ست.
سلیم سیاره: ستارگان بی نور آسمان که در گردونه خورشیدی در بر دارنده نه سیاره اند: * تیر * ناهید * زمین * بهرام *اورمزد * کیوان *اورانوس *نپتون *پلوتون
سلیم موارد: واژه ای اربی و جمع مورد که در فارسی به معنای راه ها ست.
سلیم نازدانه: کودک دوست داشتنی چه پسر باشد چه دختر و به گفته ای دردانه
سلیم الوالعزم: واژه ای اربی ست که با � دارندگان پای برجا �در فارسی برابری دارد و بیشتر هم برای پنج تن از پیامبرای آسمانی می گویند: نوح، آورنده دستورا ...
سلیم اولولعزم: برابری دیگرش در فارسی نستوه یا خستگی ناپذیر هم می باشد.
سلیم انفاق: بخشش به بینوایان در راه خد. ا
سلیم هلال: نخستین سه روز دیده شدن ماه را به عذبی هلال گویند که نه نیمه ست نه دایره بلکه باریکه ست یعنی ماه باریک یا باریک ماه.
سلیم معجزات: شگفتی ها
سلیم رحمان: بخشنده، بخشایشگر
سلیم باری تعالی: واژه ای اربی ست به معنی آفریننده برتر که همان آفریدگار هستی بخش باشد.
سلیم افعال: واژه ای اربی و جمع فعل ست برابری اش در فارسی کردارها، کارها ست.
سلیم متألهینک واژه ای اربی ست برابری اش در فارسی ستایش کنندگان ست، از نامهای پر آوازه دانای خردمند ملا صدرا �صدر المتألهین برابر با پیشگام ستایش کنند ...
سلیم ناسوت: جهان آدمیزادگان در برابر ملکوت یا جهان فرشتگان.
سلیم حدوث یعنی نو و بر خلاف قدیم که پیدایش آن از آغاز بوده پیدایش تازه تری دارد و از آغاز نبوده.
سلیم دقت: واژه ای اربی و برابری اش ژرفنگری در فارسی ست.
سلیم الهام: به گمانم در سر افکندن اندیشه ست نه در دل افکندن، چرا که مرکز اندیشیدن آدمی سر ست نه دل همچنین استخان جمجمه ست که نگهدار مغز در سر ست اینج ...
سلیم سلام: واژه ای اربی ست و در فارسی برابری اش درود فرستادن ست به هنگام روبرو شدن با کسی نخستین واژه ای که از ما گفته می شود درود فرستادن به همان کس ...
سلیم فراقت: آسودگی، آرامش، دوری
سلیم مولا: آقا، سرور، دوست ، دوستدار همیشه در حدیث غدیر شیعیان از مولا به عنوان آقا و سرور یاد می کنند و معمولن اهل سنت این واژه را نمی پسندند، به گ ...
سلیم تصمیم گیری: گزینش جویی، مانند: تصمیم گیری نهایی با پدر ست یعنی گزینش جویی پایانی با پدر ست.
سلیم باب: شایستگی
سلیم بزرگ: بسیار مانند قهر بزرگ یعنی خشم بسیار؛ در پندیات جوانمردی آمده: خداوند قادر متعال قهر بزرگ کند یعنی پروردگار توانای بلند مرتبه خشم بسیار کند.
سلیم شریک: هم اندیشه، هم گمان
سلیم نصیب: داشته مانند اینکه بگوییم خوشبحالش که چنین سعادتی نصیبش گردیده برابری اش: خوشبحال کسی که چنین خوشبختی ای داشته اش گردیده است.
سلیم کمیت: کم بودن
سلیم هٌرّا: فریاد بلندشادی بخش که هنگام جشن ها بلند می شود.
سلیم ممکن: شاید مانند ممکن ست این پروژه انجام شود یعنی شاید این پروژه انجام شود.
سلیم کی: * پیشوند نام شاهنشاهان باستانی ایران زمین مانند کیخسرو، کیقباد. * چه زمان
سلیم الهام: واژه ای اربی ست برابر با انگیزه در فارسی مانند: الهام بخش یعنی انگیزه بخش، همچنین نداهایی که از سوی خداوند به پیامبران برای پیغام رسانی ش ...
سلیم مهدی: واژه ای اربی ودر فارسی با راهنمایی شده از سوی خداوند برابری دارد. همچنین نام پسر در نامگذاری از سوی بزرگتران، و نام یکی از خلیفه های فاطم ...
سلیم * شٌکوه: بزرگی، فر * شِکوه: گله مندی، نالان
سلیم محق: شایستگان