پیشنهادهای karim hosseni (٧٦٨)
سالیم صباحی: بامدادی، سپیده دمی
سلیم حق مطلق: خداوند یگانه
سلیم علم قال و قیل: دانش سخنان نادرست و نسنجیده
سلیم عاطل: اندیشه های بیهوده و پوچ
سلیم حکیمان: دانایان، دانشوران، فرزانگان،
سلیم وهم: کج پندار، گمان نادرست
سلیم مخلوص: پاک
سلیم منصوص: برگزیده شده
سلیم دجار: رسیدن یا بر خورد ناگهانی دو کسبه هم چه آدمی باشد چه آدم و جانور.
سلیم فراقت: آسودگی، آرامش، دوری
سلیم مرعی گاه: چراگاه، در دیزباد بالا در گذشته به چراگاه مرعی گاه می گفتند.
سلیم ملتذواژه ای اربی و به فارسی یعنی خوشی دیده
سلیم نظر: اندیشه، اندیشیدن
سلیم منسوخ: نیست شده
سلیم ورّاث: جمع وارث به معنی سفارش شدگان، بازماندگان
سلیم وارث: واژه ای اربی و در فارسی به معنای جانشین، سفارش شده ویژه.
سلیم اغیاث: واژه ای اربی و در فارسی به معنای باران ها، ابر ها، سبزه هایی که با آب باران می ر ویند.
سلیم شمس الضّحا � ضحی�: آفتاب بامدادی
سلیم صدق دل: راستی نهان در وجود آدمی، درستگویی درونی
سلیم جنّات نعیم: فراوانی های بهشت
سلیم راقم: * نویسنده، نگارش گر ** یکی از سرایندگان دیزباد بالا بنام ملا زین العابدین میرشاهی که گزین نامش � راقم میرشاهی� بود که در سال 1345 خورشیدی ...
سلیم شوق و ذوق تحصیل: آرزوی شادمانی آموختن
سلیم شوق: آرزو، آرزوی
سلیم ذوق: شادمانی
سالیم آخرت: سر انجام
سلیم وحی: آوای آسمانی، بانگ آسمانی که ویژه پیامبران و فرستادگان خداوند ست.
سلیم وصی: واژه ای اربی و در فارسی به معنای برگزیده، جانشین، نماینده ست و مراد از وصی بودن پیامبر اسلام همانا جانشینی وی از سوی خداوند در روی زمین یا ...
سلیم هضم: خورد کردن مانند هضم غذا یعنی خورد کردن خوراکی در معده.
سلیم هضم: خورد کردن
سلیم واردات: آوردنی، کالاهای آوردنی از هر جایی که ممکن باشد به زیستگاه خود.
سلیم مقدس: پاکیزه یاد شده، بسیار با ارزش.
سلیم معتبر: با ارزش
سلیم عدم: نداشتن، مانند عدم کنترل یعنی نداشتن کنترل یا نداشتن مهار کردن.
سلیم سمفونی: واژه ای فرانسوی که در فارسی هم نوازی نوازندگان در موسیقی را معنی می دهد.
سلیم تشکیل دهنده: پدید آرنده، پدید آورنده
سلیم احتمالن: شاید، که این واژه را به گونه احتمالاً می نویسند.
سلیم ساکنان: مردمان
سلیم ارادی: آگاهانه، خود خاسته.
سلیم اراده: خاستن
سلیم موارد: واژه ای اربی و جمع مورد که در فارسی به معنای راه ها ست.
سلیم مفاهیم: واژه ای اربی و جمع فهم که در فارسی به معنای دریافتنی ها ست.
سلیم مکتب: * واژه ای اربی و به معنای آموزشگاه می باشد مانند مکتب خانه یعنی خانه آموزش یا آموزشگاه. ** و در آیین و فلسفه به معنای اندیشگاه یا اندیشک ...
سلیم ویراستار: پیرایشگر نوشتار
سلیم جامع الحکمتین: *واژه ای اربی به معنای گرد آورنده چهار دانش فلسفی ( حکمت اشراق، حکمت مشا، حکمت عملی و حکمت نطری ) ست. ** نام واپسین نوشتار دانا ...
سلیم مکاتب:معمولن به آموزشگاه های آیینی می گویند.
سلیم مکاتب: واژه ای اربی، جمع مکتب و در فارسی به معنی آموزشگاه ها یا دبستان ها ست.
سلیم حذف: پاک کردن
سلیم جزئیات: پاره ها، کوتاه شده ها.
سلیم جزئی: واژه ای اربی و در فارسی با اندکی، پاره ای برابری دارد.
سلیم اصلاحات: دوباره نویسی هم معنی می دهد.