پیشنهادهای karim hosseni (٧٦٨)
سلیم اشارت: نشان دادن
سلیم منزله: مانند
سلیم درکات: واژه ای اربی و جمع درکه ست و در فارسی برابری با سرازیری ها، شیب ها می باشد.
سلیم درجات: پلکان
سلیم شهوانی: واژه ای اربی و در فارسی برابر با خاهش های دل ست.
سلیم جسمانیات: بدن داران، بدن خاهان
سلیم جسمانیات: تن کردها، بدن دارها
سلیم عبارت از: در بر دارنده
سلیم اشاره: واژه ای اربی و در فارسی با نشان دار برابری دارد.
سلیم بازداشته: نگه داشته شده،
سلیم نامحرم: بیگانه به همدیگر
سلیم جفت: دوتایی، دوتایی دو تایی، دو گانه
سلیم حوری: واژه ای اربی و با مهربانوی درشت چشم پردیس در فارسی برابری دارد.
سلیم حوریان: واژه ای اربی و برابر با مهربانویان پردیس در فارسی ست، بانوان سیه چشم زیبا.
سلیم ذات عارف: نهاد بینشمند، نهاد خداشناس
سلیم حسن صورت: زیبایی چهره
سلیم انوار: واژه ای اربی و جمع نور که در فارسی با روشنایی ها، روشنی ها برابری دارد.
سلیم اهل عیان: همنشینان دیده شده.
سلیم طوبا: پاکیزه و نام دختر ست از طرفی نام یک درخت در پردیس ست.
سلیم حور العین: زنان زیبای سیه چشم که مراد همان فرشتگان آسمانی ست.
سلیم تجلیات: جلوه ها، نمایان ها
سلیم استنفاع: واژه ای اربی برابر ی با استفاده یا برتری ویژه در فارسی را دارد.
سلیم نگته: گزیده
سلیم چنانچه: همانطور
سلیم چنانچه: همانط. ور
سلیم مستحل: واژه ای اربی و در فارسی به کسی گویند که در گمانش همه چیز درست ست و در بند درستی و نادرستی چیزی نیست.
سلیم تابعان: واژه ای اربی و جمع تابع ست که در فارسی برابری اش پیروان، پس روان می باشد.
سلیم اهل دعوت: فراخانان برگزیده
سلیم کسب: بدست آوردن
سلیم کسب: درآمد زایی
سلیم شاقه: بسیار دشوار
سلیم لفظ: گونه
سلیم مضر: زیاننده، زیان رسان
سلیم سیئه: کارهای زشت و ناپسند
سلیم نعیم: واژه ای اربی و در فارسی با فراوانی ها برابری دارد از سوی دیگر یکی از نام های پردیس ست. وقتی که می گوییم فراوانی یعنی همه چیز از خوشی و خو ...
سلیم حواس خمسه: واژه ای اربی که برابری اش در فارسی دریافتنی های پنجگانه ست: 1 ) بساوایی: اندام ویژه آن پوست آدمی ست. 2 ) بویایی: اندام ویژه اش بینی ...
سلیم شأن: در خور
سلیم اصحاب یمین: یارانی که در روز رستاخیز از سمت راست پرونده کردارشان را دریافت می کنند.
سلیم کمال: برتری یافتن
سلیم اهل وحدت: واژه ای اربی و در فارسی با کسانی یا مردمی که با هم همبستگی دارند برابری دارد.
سلیم اعراف: واژه ای ارذبی و جمع عٌرف که در فارسی با بلندی ها یا جایگاه های بلند برابری دارد. * نام هفتمین سوره در قرآن ست که دویست و شش آیه دارد که ...
سلیم جاه: بزرگ منشی
سلیم محسوس: واژه ای اربی و از حس می آید که در فارسی با دریافتنی ها برابری دارد.
سلیم مایل: گرایش
سلیم عُلویات: پدیده های جهان ستارگان و سیارگان.
سلیم تأیید: همکاری
سلیم جمیع: همه ی
سلیم سفلی: واژه ای اربی ست که به گونه سفلا هم نوشته می شود و در فارسی برابری با پایین دارد که بیشتر در روستا ها کاربرد دارد مانند روستای دیزباد علیا ...
سلیم طبایع: واژه ای اربی و جمع طبیعت ست که در فارسی با آفرینش ها برابری دارد.
سلیم فرع: کرانه، حاشیه